در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سیاوش مشتاقی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:45:51
 

فعال هنری

 ۰۶ مرداد ۱۳۷۶
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
بنده شب افتتاحیه این نمایش رو تماشا کردم.
اول از همه از کارگردان عزیز این اجرا باید تشکر کنم بابت انتخاب آنتیگونه. چیزی که حداقل الان خیلی باهاش ارتباط میگیریم و درکش میکنیم و همچنین بابت خلق چنین میزانسن و هماهنگی زیبایی.
یه خسته نباشید بزرگ هم باید بگم به هر شش عزیز بازیگر که تونستن انقدر زیبا بدرخشن.
آقای سالار بجز یکی دو مورد ناهماهنگی که احتمالا بخاطر شب اول اجرا بود عالی بودن.
پایان نمایش ارتباط خوبی با مخاطب گرفت و باعث میشد مخاطب، خودش رو بین بازیگرا حس کنه.
در کل خوشحالم که وقت گذاشتم برای این اجرا و قطعا به بقیه هم پیشنهادش میکنم.
به امید روز های روشن …
مهدیه سلیمانی، امیر مسعود و الهه جبلی این را خواندند
Shaghayegh Sarsakhti و گیلناز یوسفیان این را دوست دارند
ممنون از شماو خوشحالیم که دوست داشتید
۲۰ فروردین
خیلی ممنون از حضورتون
۲۰ فروردین
Shaghayegh Sarsakhti
خیلی ممنون از حضورتون
❤️❤️❤️
۲۸ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من سیاوش مشتاقی از طریق یکی از دوستانم که عضو گروه مربع بود دو تیاتر کاریزمای منفی و حقیغت حغیقت رو دیدم بعد از چند وقت که استوری کارگاه جدید بازیگری مربع رو دیدم با هاموون ارتباط برقرار کردم و وارد کارگاه شدم
چون کرونا تازه شروع شده بود ، کلاس های غیر حضوری داشتیم . بعد از کلاس های غیر حضوری و حضوری تمرینات اجرا شروع شد که کم کم باعث شد با بچه ها صمیمی تر بشم و گروه رو بیشتر بشناسم
بعد از کلی تمرین اجرای ص.ع بدلیل کرونا کنسل شد و به تعویق افتاد ولی ما که دیگه تقریبا یه خانواده بودیم ، این باعث جدایی مون نشد و بعد از اجرای دوازده انسان خشمگین اجرای ص.ع رو بردیم روی صحنه !
اواسط اجرا هاموون که به من اعتماد کرده بود نقش خودش رو به من داد و من بجای اون نقش اول رو بازی میکردم
این حس که تونستم به حدی برسم که کارگردان کار نقش خودش رو بهم بده و تونسته بمن اعتماد کنه و اینکه تونستم توی بازیگری تا این حد پیشرفت کنم واقعا برام خوشحال کننده بود
بعد از پروژه ص.ع در کار فلورینا فلوسی بعنوان دستیار کارگردان شرکت کردم و در پروژه بعدی که کار ترین حرفه ای بود هم بعنوان طراح صحنه با هاموون ... دیدن ادامه ›› همکاری داشتم
اول از همه بابت این همه اعتماد که هاموون به من داشت و بعد از اون بابت این همه پیشرفتی که داشتم که همه رو مدیون هاموون و گروه تولید تیاتر مربع هستم از هاموون تشکر میکنم و به هرکس که دنبال این تجربه ی شیرین و حرفه ای هست پیشنهاد میکنم که این بهترین انتخابیه که میتونید داشته باشید
مغزم را از کنار هم چیدن نقاط آزاد کردم و بالاخره ستاره ها را در آسمان دیدم، نه شکل های از پیش تعیین شده، اما صدای آمدنش خواب مرا قطع کرد ...
انگار که خودم از دست بره و از دور بهش نگاه کنم
بدنم لمس شده و نمیتونم هیچ حرکتی بکنم فقط میتونم نگاهش کنم
از دور ...
مثل یه ستاره ی دست نیافتنی که حسرت بهش رسیدن و داری
غرق میشی تو تنهایی خودت و فقط بهش فکر میکنی
بار ها و بار ها
یه تکرار دیگه توی لوپ قدیمی از دست دادن
مردم بعد از دست دادن خیلی غریب و تنهان !
پروانه روی دستم مُرد و آنها چشمانم را برای همیشه بستند.

من سیاوش مشتاقی بازیگر نمایش قلندرو شما رو به دیدن این نمایش دعوت میکنم

او که در جان من زندگی میکنه
او که خونش بر لباس من ریخته
شهابیست که در حسرت سقوط معلق میمونه
صدایی که در حسرت شنیده شدن سکوت میکنه
عاشقی که در حسرت به آغوش کشیدن معشوق بار ها و بار ها میشکنه ، خرد میشه ، زمین میخوره
انتظار همیشگی که یه لحظه ی مهم داره
لحظه ای که این تکرار تموم میشه و این چرخه میشکنه
اما وقتی حتی به این لحظه فکر هم میکنی ، تحملش برات سخت میشه
اینکه میدونی هر لحظه محکومی به انتظار کشیدن به جنگیدن
به نرسیدن
اما همه میدونن که شکست مزه غم میده ،بوی دلسردی
حالا اون نزدیک به پایانه در چند قدمی برای همیشه خفتن .

سیاوش مشتاقی بازیگر نمایش قلندرو
وقتی میگویم جنگها درون ذهنم این فکر زنده میشود که چقدر وسعت این کلمه بسیار است. لحظه لحظه چهره های درد دیده و سیاه از رو به رویم گذر میکند. دردی که مغز استخوان را میدرد و میگذرد. چقدر این درد را میشناسم؟ چقدر به آن آشنام؟ حس میکنم از زمانی که خواستم عاشقانه زیست کنم اما حصاری قلبم را گرفت. از زمانی که میتوانم حرف بزنم راجع به چیز هایی که فکر میکنم. فکر من؟ فکر من گویا محدود به این جهان و قانون هاست. قانون هایی که برای من نیست. هیچ چیزی برای من نیست. جز عشقی که نوری است درون سینه ام. کشف میکنم روزی. وقتی میگویم عشق درون ذهنم این فکر زنده میشود که رهایم. رها بر فراز جهان فکر هایم. جایی که بندی نیست که متصور بشوم.
من سیاوش مشتاقی بعنوان بازیگر ، شما را به دیدن این نمایش دعوت میکنم
من سیاوش مشتاقی بازیگر نمایش قلندرو و این توصیف کوچکی از نقش من در نمایش است
از دست میدادم و نگاه میکردم
چطور جان ها، آرام روی زمین پخش میشدند؟
چطور عشق از رگها به رنگ سرخ روی زمین شکل میگرفت؟
از دست میرفتم و نگاه میکردی.
دستانم را به سمتت میکشیدم ولی نمیرسیدیم.
هیچگاه نمیرسیم.
گویا ترکیب عشق، شهامت و ترس؛ نابودی است.
میشود یکبار دیگر روزنه نور شوی؟
میشود یکبار دیگر امید شوی و بدرخشی؟
ستاره ای که سالهاست مرده ولی نورش کماکان در مدار نگاه من میچرخد.
بی تابانه نگاه میکنم و ذره ذره از من کم میشود.
پخش میشود.
کاش به روی دستان تو بنشیند...
تعریفشو زیاد شنیدم از دوستان و خیلی دوست داشتم بیام ببینم ولی چون خودمون هم اجرا داریم امکان اومدن نیست
میشه لطف کنید سانس اضافه شنبه ها اضافه کنید ؟؟؟ ?
نمایش بسیار جذاب بود هم از نظر سمعی و هم بصری
علاوه بر نمایشنامه و بازی های زیبا و جذاب ، موسیقی صحنه عالی و به درستی روی کار نشسته بود و کاملا از یک جنس بود
اعمال بیکاری و ریز بازی ها عالی بود و حتی اگر کار صامت هم بود ، باز هم شخصیت پردازی قوی ای ارائه میشد
یکبار برای دیدن این نمایش کافی نیست !!
امیرعلی ابراهیمی این را دوست دارد
از نظرتون متشکرم و خوشحالم که زمان لذت بخش ای سپری کردید.
۰۸ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بسیار زیبا با بازی بسیار زیبا و دلنشین
واقعا لذت بخش بود
دمتون گرم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

sia_vash.m