قصه گمنامی
قصه بودن و نبودن
قصه شهادت و شهید شدن (شهید شدن چون شهادت دادند)
قصه مردگان زنده و زندگان مرده
قصه آدم های این شهر و خاطرات و دردهاشون
قصه گمگشتگی و چشم به راهی
قصه انتظار و منتظر
قصه صبر و درد و خستگی
قصه دیدن، شنیدن ، بوییدن ، حس کردن اما نیامدن
چقدر دلم برای فیلم محجور سرو زیر آب بیشتر تنگ شد (فیلمی خوب و غریب و مهجور )
موسیقی کار و اپیزود پیرمرد رشتی با بازی خود آقای آذرنگ قسمت فاخر کار بود ( کاش صحنه ارمنی هم بدون لهجه و عادی صحبت میکردند احساس میکنم خیلی تاثیرش بیشتر بود )
دکور و طراحی ها و ریتم کار خوب
اما در مورد میزانسن ها ٢ جا دلم خیلی سوخت و از هنرمند بزرگ جناب آذرنگ بعید بود که براش فکری نکرده بود
١- قسمتی که پیرمرد کرد و کور طوری نشسته بود که عملا ٧٠٪ سالن از دیدن چهره و بازی خوب امین میری محروم شدند
٢- قسمت مهم و تاثیر گذار زن ترک ( بانو سیمین معتمد آریا ) در لحظه گفتن دیالوگ که ما شهید ندادیم بارهم ٥٠ ٪ سالن از دیدن این لحظه ناب محروم شدند
دلم
... دیدن ادامه »
برای بازی بانوی بازیگری ایران تو ننه دلاوز خیلی خیلی بیشتر تنگ شد، نمایشی که لذت بازی ایشون هنوز تو دهنمه اما اینجا یکم ....
بازی ها خوب ، بهنام شرفی که همیشه خوبه
با انتهای نمایش یکم مشکل داشتم
در مجموع بازی و قلم اقای اذرنگ و دغدغه هاشون همیشه برام جذاب بوده
خسته نباشید و خدا قوت