از خشم نوشته های قدیمی ام گذاشته ام، در تضمین این نمایش بی حجاب؛ همان چیزی که نیاز امروز "عموم جامعه" ی ماست، نه تنها قشر تئاتری:
امنیت شلوارمان را دریده،
بهشت را که "خودمان انتخاب کرده ایم" جهنم شود،
پروا نمی کنیم وقتی راست و چپ یک جمله را غِرغِره می کنند.
نمی پنداریم که اراذل و اوباشِ این یکی و خس و خاشاکِ آن یکی، یکی ست.
مرگ خاکستری چپاول را در همان جامی که به دستمان داده اند، سلامتی گویان تا ته سر می کشیم.
با ترسمان، فریاد نمی کشیم و او بی ترس جیبمان را می زند.
*
ما، نه بازیگران، که تنها، مصرف کنندگانِ تاریخیم،
مصرف کنندگانِ بی مقدارِ این زمین دم کرده.
تفاله های راست روده ی سیاست؛
ما مرده شور بُرده گانیم،
می آییم،
می زییم،
از
... دیدن ادامه »
زیست بومِ زمین، انگل وار می خوریم،
درمانده، بر شاه و فقیه تعظیم می کنیم
و
می رویم.
"ما" "نمی خواهیم" "انسان زنده" ی این تاریخ باشیم.