زمستان بود،
طبیعت مرده بود،
دیگر هیچ رنگ سبز ، رنگ زندگی را در اطرافم نمی دیدم،
جز چند درخت کاج مقاوم که با پرهای سپید رنگی هاشور زده شده بود،
خورشید آن روی تلخش را به زمین نشان داده بود.
ناگهان خداوند فوت گرمی کرد،
پرهای سپید رنگ به طور معجزه آسایی آب شدند،
آبها در خاک فرو رفتند،
زمین آب خورد،
آنگاه برای آنکه هدیه ای داده باشد، خود را از سبزه و گل پوشانید.
زمین
... دیدن ادامه ››
که سیراب شد،
آبهای اضافه را به سمت ریشه ی درختانی که از سرما یخ زده بودن فرستاد،
درختان به فکر جبران افتادند،
بعضی ها شکوفه دادند و دیگران سبزی و طراوت.
خورشید با دیدن طراوت زمین ،
به وجد آمد و گرم تر تابید،
یخ روی کوه ها با دیدن روی ماه خورشید از خجالت آب شدند.
زمین برای حاصل خجالت آنها مسیرهایی تعبیه کرده بود.
مسیرهایی که مانند رگ های زمین بودند،
و در کنارشان سبزه و گل های رنگارنگی رویید.
و این چنین بهااااااار آمد./
دوستان عزیزم پیشاپیش سال نو مبارک./
از: مرضیه زهری