داشتم تو پس کوچه های تیوال قدم میزدم دیدم در یه مدرسه دخترونه بازه !
از رو کنجکاوی سرک کشیدم ببینم چه خبره دیدم تعطیه انگار غیر از کلاس کد 13 !
یواشی رفتم تو کلاس نشستم زیر تخته سیاه ، ولی نمیدونم چجوری بود که هیچ کس منو ندید !
چند تا از بچه ها که اردو رو پیچونده بودن ، سر کلاس بودن به هوای درس ..
خانوم ناظم و مستخدم مدرسه (که تو مدرسه پسرونه بهش میگفتن بابای مدرسه ، البته اون قدیم ترا ! مثلا 25 سال پیش ! حالا نمیدونم چی میگن بهش تو مدرسه دخترونه اونم الان !)
هم بودن تو مدرسه هی میومدن میرفتن ولی بازم هیچ کس منو نمیدید !
بچه هام تا میتونستن شلوغ میکردن و از سر و کول کلاس میرفتن بالا ، البته نا گفته نماند تو تمام مدتی که اونجا بودم خوشبختانه همه حجابشونو رعایت کردن غیر از یکیشون که از گوشش نفس میکشید !
از این نظر نگرانی ایی وجود نداره ..
خلاصه بد موقعی ام رفته بودم !
افتاده بودن تو هَچل اساسی ...
.
.
یعنی همینطوری که نوشتم !
دخترا
... دیدن ادامه ››
همه تون عالی بودین ، آفرین
تمام مدتی که تو سالن بودم اصلا احساس نمیکردم دارم تئاتر میبینم و واقعا حس میکردم سر یه کلاس مدرسه دخترونه نشستم و جدا گذر زمان رو متوجه نشدم .
چقدر بازیهاتون رئال و واقعی بود و چقدر همه چیز درست بود ، بگذریم از ته متن که یه خورده باز بود اونم ما خودمون یه کاریش میکنیم مهم اینه که عالی بودین :)
خیلی خوشحالم که تونستم ببینم اجراتون رو و آرزوی موفقیت های طولانی دارم برای تک تک تون .
پ .ن
راستی منو یاد یکی دو تا خاطره انداختین از مدرسه دخترونه ای که یه زمانی کار فنی میکردم براشون ..
حالا شاید بعدا نوشتم :)
#من_یک_تماشاگرم