«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
میشه یکی یه تقلب به ما برسونه که چطور میشه بلیت این نمایش رو تهیه کرد؟!؟!
اینبار که 3-4 ساعت (بهترین حالت) و سری قبل هم 45 دقیقه (!) قبل باز شدن روزهای جدید اطلاع رسانی شد :|
متاسفانه برای بعضی اجراها، اطلاع رسانی همین طوره (به خواست گروه یا هر دلیلی) و اگر مصمم به دیدن اجرا هستین، پیشنهاد میکنم روزی چند بار چک کنین که موفق بشین.
والا صباجان دقیقا از وقتی متوجه شدم این نمایش "هم" از جمله این گروه هاست، سعی کردم بیشتر سایت رو چک کنم ولی واقعا 45 دقیقه یبار بخوای واسه گرفتن بلیت یه نمایش سایت رو چک کنی یکم غیرمعقوله ! اینکه اجرا داره به آخر میرسه و من با این مدل اطلاع رسانی هنوز نتونستم بلیت نمایش رو بگیرم دیگه صدامو درآورد !
واقعا متوجه نمیشم این نوع بلیت فروشی علتش چیه و حس خوشایندی بهم نمیده و تا بشه سمت این کارها نمیرم...
من هم هنوز بلیت برای این اجرا نخریدم البته. ولی چک میکنم هر شب، و اگه حس کنم که بلیت روزایی که بازه داره پر میشه، روزهای بعدی بیشتر چک میکنم. ساعتی 1 بار، 2 ساعت یک بار!
کار سخت و مسخره ایه، قبول دارم!!! :)) ولی گاهی مجبور میشیم دیگه.
امیدوارم موفق بشین به خرید بلیت. :)
به نظرم این کار فریاد آرش عباسی بر سرمون بود ...
آرش عباسی با جسارتی که در همه ابعاد این نمایش به خرج داد، هرچه فریاد داشت به سرمون (اعم از دولت و شهروند و...) زد... فقط کاش اون پنبه های لعنتی رو از گوشمون در بیاریم...
غلام/رضا/غلامرضا: دهمیش خودم بودم... (و باز لبخند می زند)
راه حل همیشگی ما بجای آسیب شناسی، سلب مسئولیت از خودمون و پاک کردن صورت مسئله است که در اینگونه موارد هم می شود اعدام ! :|
برای من پرداختن به این موضوعات و دغدغه مند بودن اهالی هنر بسیار قابل احترامه، ممنون بابت اجرای خوبتون که کلی توش حرف بود... خیلی حرف...
******
- متاسفانه صدای بازیگران در بعضی جاها خیلی سخت شنیده میشد که میتونه یکی از علت های اون صدای بلند موسیقی باشه
- این نمایش برای بیماران تنفسی هم پیشنهاد نمیشه
- طراحی صحنه یچیزی کم داشت نمیدونم چی می تونست برقراری ارتباط رو کامل کنه...
یه ساعت کم نبود؟! بنظر من که کم بود داشتیم آخر سالی کیف میکردیم که... تموم شد...
من کلا کارای آقای کوهستانی رو دوست دارم :)
مهین صدری عزیز و اون حالت حرف زدش بخصوص وقتی عصبانی میشه یا میخواد با تند حرف زدنش مثلا واقعیت رو ازت پنهان کنه :)
خدااااای من عججب محشری بود!
چقدر این کار خوب بود! ایده، متن، اجرا، طراحی صحنه و لباس و دکور...
من چهارشنبه کار رو دیدم نورهایی که اینهمه جنجال به پا کرده بود اصلا برای من آزاردهنده نبود خدایی این نور کجا نورهای کنسرتی که باهاش مقایسه شده بود کجا (البتـــــه که قیاس مع الفارقه) !!!
علی شمس عزیز بدجووووور زکاتش رو داد... عمیــــــــــــــــق...
سرمست شدیم حسااااااابی :)
خانم مینا گرامی ولی طراحی نورش بنده عکسها را دیدم فقط دیدم که حق با سایر دوستان است کتسرت ها که واقعا افتضاخ وتازگیها که تبدیل به اناق بازجویی شده. با این خوانندگان فالش خوان. بماند.
خوشبختانه هنوز در کنسرت به فیض نرسیدم و تنها در کلیپ ها دیدم؛ کنسرت های سنتی که مورد علاقه من هست از این ایده پردازی هایی (!) که شما اشاره فرمودین در امان بوده :)
اما در مورد این کار با توجه به اینکه من عمل چشم داشتم و نسبت به تغییرات ناگهانی نور حساس هستم اصلا اذیت نشدم، حتما حساسیت بقیه دوستان از من بیشتر بوده که آزار دیدند...
راستشو بخوام بگم با انتظار بالایی خواهرزاده ی گرام رو بردم برای تماشای این نمایش ولی خیلی انتظارات (مون) براورده نشد، فارغ از اینکه کوچولوی جمع از هر کاری با آغوش باز استقبال میکنه ولی مشخص بود که ترجیح میداد درصد کودکی و هیجانش بیشتر باشه :) البته بزرگای جمع نیز هم :دی
موضوع، موضوع مهمی بود که کاش بیستر ساخته و پرداخته میشد نمیدونم شاید باید بگیم همینشم غنیمته...
... "داره جای تقدیر و اختیار عوض میشه."..
... "این جبر نمیزاره از گاوبازیمون لذت ببریم"...
من اعتراف میکنم از مهران رنجبر اصلاً انتظار همچین کار عالی و تمیزی رو نداشتم، محدث گرامی که ستاررررره بود حقیقتاً دست مریزاد به تک تک عوامل که چه شبی ساختین برام :)
تلخی شیرین این اجرا را حتما تا مدت ها مزه مزه خواهم کرد....
- طنز تلخی داشت که بسیار سنجیده بکار برده شده بود ولی من واقعاً اون حجم از قهقهه را نمی فهمم؛ البته حتما مشکل من است... :|
دوستان من کار رو خیلی دوست داشتم البته بگم گویا فبل از این بازیگران دیگه ای بودند و کیفیت کار رو نمیدونم چی بود ولی زمانی که من کار رو دیدم مقداد اسلامی بازی میکرد و بازی در بازیهای بی نظیری مثه همیشه داستند و کلی متن رو دوست داشتم . آقای غیاثی هم کارشون جالب بود و بهتون توصیه میکنم ببینید کاررو
این نمایش رو به واسطه موضوع تابوش باید باید باید هممممممه ببینیم و بیاموزیم...
به خانم بیان تبریک میگم به خاطر جسارتی که به خرج دادند و ریزه کاری هایی که برای آموزش و فرهنگ سازی تماشاگرها و نشون دادن گوشه ای از مصائب این عزیزان در نظر گرفتند.
من همیشه با بخش تشکر یا معرفی تماشاگران در تاتر و کنسرت مشکل داشتم و خیلی دلیلش رو نمیفهمم چرا باید روی صحنه از چهره هایی که برای تماشای یک کار اومدن یاد بشه ولـــــــــی دیشب به واقع یکی از بهترین یاد کردن ها و ادای احترام کردن ها و نام بردن ها و بهتر از همه تقدیم کردن ها رو شاهد بودم؛ تعدادی از عزیزای "آبی مایل به صورتی و صورتی مایل به آبی" در جمع ما بودند که در پایان نمایش از آنها نام برده شد و اجرا به اون دوستان تقدیم شد، چقدررررر لذت بخش بود این کار چقدر حالمو خووووب کرد این حرکت قشنگ...
چقدر خوب بود این "تاتر"...
"بقیه بهش میگن عاشق، من بهش میگم تحت تاثیر"
"من همه صداها رو ازش گرفتم و فقط ژست رو ازش خواستم" (نقل به مضمون درخصوص پرده درنا)
درسته که خیلی طولانی بود ولی حیف هم بود زود تموم شه، ایده بسیار جذاب، نحوه تغییر دکور سریع و خلاقانه، نورپردازی خوب، متن قوی و عالی شما رو شاهد یک "تاتر" واقعی میکنه...
بنظرم انتخاب "شاگرد و معلم" برای به تصویر کشیدن و ملموس کردن متن بسیار هوشمندانه بود که اگر "مرید و مراد" انتخاب میشد ناگریز به سمتی میرفت که کار از 30 ساعت هم گذر میکرد!
من در خلوت با "فعل" می عشقم...
با احترام به نظر دوستانی که دوست نداشتن و اینجا نظرشونو نوشتن و همه اونایی که دوست نداشتن و اعلام نکردن میگم که من این به واقع تاتر "درام" و قطعا کمدی نه، رو بسیار دوست داشتم و شدیدا پیشنهاد میکنم.
این تعلیق بین بازی و واقعیت خوب بود، غافلگیری های طول اجرا در خدمت سبک کار بود ولی این حجم هیجان همراه با اون سبک موسیقی خیلی توو سلیقه من نیست؛ مثلا یه نمونه کوچیک که تعلیق واقعیت و بازی رو داشت نمایش "نویسنده مرده است" بود که من خیلی بیشتر پسندیدم و درگیرش شدم....
درسته که ممکنه بعضی از آدمها تا این حد غیر منطقی باشن که اساس جنایات، تصمیمات و اهدافشون (ریز و درشت) همین تحلیل های غیرمنطقیشون باشه اما چون برای من قابل قبول نیست پس طبیعتا خیلی قابل دفاع هم نیست و مواجهه با این مدل بیشتر تاسف باره که چرا حتی سعی نمیکنن کمی بزرگ و واقع گرا بشن؟!
حالا با این دیدگاه اگه بخوام درمورد این نمایش که به نوعی به تصویر کشیدن این تیپ آدمها ست نظرمو بگم باید بگم که خیلی خووووب در قالب تاتر بهش پرداخته شد بود و دوستدارانش رو صد در صد راضی از سالن راهی میکنه...
"باید قبول کنیم که دنیا داره تغییر میکنه"
دکور کار بسیار دلنشین و بازی ها خیلی روان بود.
انتظار بیشتری داشتم؛ نمایش پیچیدگی خاصی نداشت که درگیرکننده باشه. اصل موضوعش تلخ ولی ژانرش کمدی بود، و شاید به همین دلیل مخاطبین بیشتری رو جذب میکرد برای دیدن یه کار کمدی که بتونن لحظات خوشی رو سپری کنن و حتی ذهنشون رو خیلی هم درگیر اصل موضوع نکنن که امیدوارم البته اینطوری نباشه...
واقعیت اینه که متن کار خیلی منو جذب نکرد ولی بازی ها و دکور کار رو خیلی دوست داشتم، البته اگه از دوربینی که دقیقا وسط صندلی ها و کاملا توی میدون دیدم بود بتونم بگذرم !!!
مقایسه شده بود با نمایش "روال عادی" و شاید یکی از دلایلی که کوکم کرد برای دیدن این نمایش همین مقایسه بود که به نظرم "روال عادی" حقیقتاً یه سر و گردن بسکتبالی بلندتر بود.