▲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
یکسری آثار هست که وقتی اون لحظات پایانی رو داره طی میکنه ، بی تاب میشم. یه دایره عجیب میشه. تندتر میخونم اما دوست دارم ادامه داشته باشه. به تهش نرسه. تو فیلم " خوب ، بد ، زشت" از همون دوران کودکی که تو عیدها این فیلم رو نشون میداد تلویزیون تا حالا که هربار میخوام حالم خوب بشه اون سکانس دعوای توکو (زشت) با داداشِ کشیشش رو تو صومعه می بینم و اون سیگاری که بلوندی بهش تعارف میکنه و لبخند بعدش، هربار که طناب دار بریده میشه و بلوندی با تیر میزنتش و می تازه توی دشتها، دلم میخواد فیلم تموم نشه. یه سه ساعت دیگه ادامه داشته باشه. تا این شاهکار فیلمنامه نویسی و فضا سازی و داستان ادامه پیدا کنه.این دو نفر با این ترکیب دلنشینشون ادامه بدن و جهان پیرامونشون رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن. همونطوری که اون کاپیتان مست و باحال و دوست داشتنی رو با انفجار پل دم مرگش خوشحال کردن و صدها نفر رو از مرگ نجات دادن.
توی زندگیم اگر بخوام سه نفر رو نام ببرم که واقعا شیفته سینما به مفهوم واقعی اون بودن یکیش کلینت ایستوود بود ، سرجیو لئونه و ژان پیر ملویل بزرگ و عزیز
البته که لیستم طولانی تر خواهد بود.اما این هیجان بعد از دیدن صدباره این شاهکار وسترن بود.