در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کمدی، موزیکال، عاشقانه شاخ نبات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:23:58
امکان خرید پایان یافته
۰۴ مهر تا ۰۲ آبان ۱۳۹۳
۱۸:۱۵  |  ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰، ۲۵,۰۰۰ و ۱۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
همکف: ۳۰.۰۰۰ تومان
بالکن یک: ۲۵.۰۰۰ تومان
بالکن دو و سه: ۱۵.۰۰۰ تومان


خلاصه نمایش:

نگاهی متفاوت به منظومه موش و گربه عبید زاکانی

گر تو داری عقل هوش * بشنو حدیث گربه و موش
بی جوش و بی خروش * بنشین به پای قصه‌ای نوش

از وقتی آدمها آن عمارت قدیمی را به دلیل نامعلوم ترک کرده بودند، آنجا مکانی شده بود برای عیش و

معاش موش‌ها و گربه ها.
از وقتی که آدم ها آن عمارت قدیمی را به دلایل نامعلوم ترک کرده بودند، اگر چه قصه‌ی آدم‌ها تمام شده بود، اما قصه ی زندگی همچنان ادامه داشت.
قصه‌ ای که یک سویش "بودن" وسوی دیگرش "نبودن" بود. قصه‌ی هستی و نیستی.

شاخ نبات: گربه می‌خواد زنده باشه،‌موش محکوم به فناست.
از قدیم الایام فی ما بین جماعت موش و گربه عمارت پیمانی منعقد بود، که در سال یک شبانه روز کامل میان دو جماعت پیوند دوستی نامحدود حاکم باشد. یعنی اینکه در آن شبانه روز گربه از شکار موش اکیدا منع بود.

در آن 24 ساعت موسوم به "گربه روز موش" طنین آوای موسیقی و پای کوبی دست افشانی تو امان موش و گربه در فضای عمارت می‌پیچید و درو دیوار می لرزاند.
قصه‌ی شاخ نبات از صبح آن روز جشن "گربه روز موش" آغاز شد. زمانی که فقط دقایقی به پایان جشن مانده بود، آن زمان که چند موش شیطنت می‌کنند و به سبب حماقت گربه ها عقربه ساعت را، محض رقص و شادی طولانی تر نیم ساعت بر می‌گردانند تا گربه‌ها بازی را برهم زنند و به سوی موش‌ها یورش برند...

یادداشت کارگردان:

دست‌مایه‌ی اصلی نگارش نمایشنامه‌های من جملگی معلول اتفاقات است. این اتفاقات گاه با شنیدن و دیدن تولید شده و گاه حاصل تلنگری بوده که طی دوره‌ای مطالعاتی به دست آمده و البته گاه نیز نتیجه‌ی سفارش دیگری بوده است. بنابراین هرگز از پیش تصمیمی خودآگاه برای طرح نمایش در قالب موضوع یا قصه‌ی خاص در ذهن پرورش نداده‌ام.
نمایش "شیخ صنعان" گرچه محصول بخشی از خاطرات گم شده و مبهم کودکی‌ام بود، اما فکر اولیه‌ی آن در یک بعدازظهر بارانی شاعرانه در یکی از شرقی ترین روستاهای ایران در ایام تصویربرداری کلیپ "نوایی" حادث شد.

"سلامان و ابسال" تبلور شور و حال تجربه‌ی روحانی بود که همچون که یک واقعه در شبی مهتابی،‌ ناگاه همه‌ی وجودم را در نور دید و ناگاه چشم گوشودم و آم شور و غوغا را به صورت طرحی نمایشی یافتم. "کنیزک من" در آغاز سفارش دوستی خوش قریحه‌ی بود. برای سال مولانا. اما آنگاه که متن به پیروی از زیبای‌های ناخودآگاهم شکل گرفت،‌ از اندیشه‌ی آن دوست دور افتاده و در اجرا مورد بی مهری قرار گرفت و مهجور ماند و بالاخره "شاخ نبات" نخست تقاضای نافرجام دوست و همکارم بود که ناگهان برای بازنویسی متنی از "منظومه‌ی عبیدزاکانی" به دستم رسید. همزمان با اوضاعی مالامال از یاس و ناامیدی و نیز به موازات ادامه‌ی پژوهش‌های چندین ساله‌ام تحت عنوان " دایرة المعارف قافیه". پس در حوزه‌ی معنا قایم به آن فضای یاس‌آور شد و درحوزه‌ی زبان از حال و هوای آن دوره‌ی پژوهش کل وزن و قافیه تبعیت کرد.
بنابر این شاخ نبات به خلاف دیگر آثارم، پیش از آن که نتیجه‌ی احساسات آنی شاعرانه ام باشد، یک شوخی متکی بر مهندسی کلمه و عبارت است...

 **دانشجویان محترم می توانند 6 تا 8 مهرماه با ارایه کارت دانشجوی به گیشه از تخفیف ۳۰٪ برخوردار شوند**

گزارش تصویری تیوال از نمایش شاخ نبات / عکاس: شراره سامعی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش شاخ نبات / عکاس: شراره سامعی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› تخفیف دانشجویی نمایش " شاخه نبات " برای دانشجویان کلیه‌ی رشته‌ها

›› به بهانه اجرای نمایش "شاخ نبات" در تالار وحدت

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، تالار وحدت
تلفن:  ۶۶۷۳۱۴۱۹، ۶۶۷۰۵۱۰۱

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لغو اجرای نمایش شاخ نبات در روز جمعه 2 آبان

خریداران محترم با ارسال ایمیلی به پشتیبانی تیوال به نشانی support@tiwall.com (دربرگیرنده نام نمایش، شماره پیگیری، شماره کارت و نام صاحب کارت) خرید خود را لغو نمایند.
رومینا خلج هدایتی و وحید مقدم این را خواندند
چرا؟!!!
۰۱ آبان ۱۳۹۳
شاهین جان اگر نظر خانم مدیرزاده رو "آقای نصیری ، درواقع لذت دیدنش رو ازما گرفتند!!" بخونی فک کنم مسأله حل بشه :-p
۰۳ آبان ۱۳۹۳
D:آقای نصیری آخه شما گفتین لذت دیدن نمایش رو از "خودتون" گرفتین ... منم منظورم این بود که ما بی تقصیریم !:)
۰۳ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز.

هر طرف می سوزد این آتش،

پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود.


من به هر سو می دوم گریان،

در لهیب آتش پر دود؛




وز میان خنده هایم تلخ،

و خروش گریه ام ناشاد،

از دورن خسته ی سوزان،

می ... دیدن ادامه ›› کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد!




خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم.

همچنان می سوزد این آتش ،

نقشهایی را که من بستم به خون دل،

بر سر و چشم در و دیوار ،

در شب رسوای بی ساحل.




وای بر من ، سوزد و سوزد

غنچه هایی را که پروردم به دشواری،

در دهان گود گلدانها ،

روزهای سخت بیماری.



از فراز بامهاشان ، شاد ،

دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب،

بر من آتش به جان ناظر .



تا سحرگاهان ، که می داند، که بود من شود نابود.


خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر،

صبح از من مانده بر جا مشت خکستر ؛


وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب،

مهربان همسایگانم از پی امداد ؟


سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد .


می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد!
.
.
.
.
همین الام متوجه شدم که بعلل موضاعاتی مثل زیر سوال بردن اشخاص و مقامات ارشد کشوری در حال متوقف کردن نمایش بسیار پر مغز و نغز هستند که جای تاسف داره چراکه تمام کار بدون اصلاحات فعلی نمایش و متن بازبینی شده است و تاحالا بیش از 20 شب اجرا رفته که ناگه باید شاهد توقف این کار شد و جدا از اضحار تاسف میکنم
بعلاوه بدونید که بنده از سوابق کاری دوست توانام روزبه اختری و جناب کارگردان بخوبی اگاهم و میدونم این کار ابدا طنز آزاد نیست اگر مدعی داشتن شعور تیاتری هستید خودتونو زیر سوال نبرید و مسخف نظر ندید لطفاً
و