در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیارش درباره نمایش بر پهنه دریا: خورده شدن یا خورده نشدن، مسئله این است! نقد و تحلیلی بر نمایش "ب
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 03:28:17
خورده شدن یا خورده نشدن، مسئله این است!
نقد و تحلیلی بر نمایش "بر پهنه دریا"
نوشته اسلاومیر مروژک
ساخته پارسا پیروزفر
(قسمت سوم)

ماجرای محاکمه 4 کشیش در کراکوف

در سال 1953 در شهر کراکوف لهستان 3 کشیش کلیسای رومن به نامهای پدر جوزف للیتو، مایکل کوالیک و ادوارد چاچلیکا توسط دادگاه محلی شهر کراکوف ... دیدن ادامه ›› به ریاست قاضی استالینیست، میچیسلاو ویداج، متهم به براندازی و جاسوسی برای امریکا شده و به مجازات مرگ محکوم میشوند. همچنین پدر فرانسیزک زیمونک نیز به تحمل 6 سال زندان محکوم میشود.
ماجرای محاکمه این 4 کشیش در دادگاه محلی توسط حزب حاکم وقت لهستان به رهبری بیروت رسانه ای میشود و در این میان نامه سرگشاده ای از سوی اتحادیه نویسندگان لهستان در حمایت از رای این دادگاه منتشر میشود که این نامه به امضای 53 نفر از اعضای اتحادیه نویسندگان لهستان،من جمله اسلاومیر مروژک میرسد.
ترجمه بخشی از این نامه:
"... ما اعضای اتحادیه نویسندگان لهستان بخش کراکوف اعتراض عمیق خود را نسبت به این خائنین به وطن که از موقعیت روحانی خود در جهت تحمیق جوانان استفاده کرده اند اعلام میداریم...ما نسبت به سلسله مراتب کلیسای کاتولیک که عوامل این دسیسه ضد لهستانی بودند و از این خائنین در راستای نابودی آثار فرهنگی ما حمایت کرده اند اعتراض داریم "
مروژک همچنین در مقاله ای که در یکی از روزنامه های ملی لهستان چاپ میشود این 4 کشیش را با اعضای اس اس آلمان و کوکلاکس کلان ها مقایسه میکند. از طرفی مروژک و خانواده اش اهل کراکوف نیز هستند و در رسانه ها این محاکمه یک نوع محاکمه مردمی در یک دادگاه محلی عنوان میشود.
سه سال بعد و با روی کار آمدن گمولکا دیگر جایی در لهستان برای استالینیست ها و 53 امضا کننده آن نامه کذایی نیست. مروژک که از سال 49 تا 55 در روزنامه های مختلف خصوصا روزنامه استالینیست پرزکروج به عنوان یک نویسنده تخریب گر سیاسی مینوشته دیگر جایی در مطبوعات لهستان برای مقالات استالینیستی او نیست. پس نمایشنامه نویسی و روی آوردن به هنر تئاتر را برمیگزیند و نخستین آثار نمایشنامه ای او نیز از سال 1958 و در دوره آب شدن یخهای لهستان تالیف میشود. بر پهنه دریا نیز که نمایشنامه نوشته سال 1961 میباشد نیز از اتفاقات روی داده برای مروژک متاثر است.
نهایتا مروژک در سال 1963 مانند بسیاری از استالینیستهای دیگر مجبور به ترک لهستان میشود و در نهایت زمانیکه در سال 1996 به لهستان بازمیگردد در همان شهر جنجالی کراکوف که زادگاهش نیز محسوب میشود سکنی میگزیند.
با علم به این اتفاقات و رویدادها که شخص مروژک متاثر از آنها بوده است تمام کاراکترهای نمایشنامه بر پهنه دریا به صورت کاملا لهستانی و استالینیستی توجیه میشوند!
آن کشتی که شکسته لهستان است یا در اصل حزب کمونیست لهستان است که با سیاستهای اصلاح طلبانه گمولکا به اعتقاد مروژک واقعا هم کشتی اش شکسته است و به گدایی و دریوزگی از خلق افتاده است.
کشتی شکسته بزرگ گمولکاست که به نظر مروژک با برانگیختن احساسات مردم و عوامفریبی روی کار آمده است. کمااینکه گمولکا در یک خانواده مرفه و نسبتا اشرافی بزرگ شده است که او را برای تحصیل با خرج خود به مسکو میفرستند. خانواده گمولکا پیش از به دنیا آمدن او به امریکا مهاجرت میکنند و پدرش در صنایع نفتی فعال است پس همه پارامترهای تشکیل دهنده نقش کشتی شکسته بزرگ را داراست.
کشتی شکسته متوسط طرفداران انقلاب اکتبر لهستان هستند و کشتی شکسته کوچک استالینیستهای محکوم به عزلت و تبعید و خورده شدن! مروژک رفتار مستبدانه دولت گمولکا با استالینیستها را به خورده شدن تشبیه میکند و استالینیستهایی که صرفا به جهت حفظ نظام کمونیستی سکوت کرده اند و سکوت خود را نیز ایثار در راه حفظ نظام میدانند در نقش کشتی شکسته کوچک به خوبی تصویر میکند.
پس در اثر مروژک نه حرفی و سخنی از سرمایه داری مطرح است نه برژوازی و پرولتاریا و نه سایر تعاریف ارنست مندل از الفبای کمونیسم و نمایشنامه بر پهنه دریا صرفا طعنه و کنایه های مروژک به حال و روز وقت و زمانه کشور خودش میباشد.
با تمام این اوصاف معتقدم که ارتباط یافتن نمادهای موجود در این نمایشنامه و اوضاع فعلی کشور ما به سختی مقدور است و تمامی تعابیر دیگر منتقدین از نمادهای موجود صرفا برداشتهای شخصی است. زمانیکه کارگردان اینقدر در ساخت اثر حفظ امانت میکند بر منتقد و تحلیل گر فراتر از کارگردان رفتن جایز نیست و از این نمایش در بهترین و درستترین حالت همان مسائل و رویدادهای دهه 50 و 60 لهستان برداشت میشود و لاغیر.

پایان
محمود زهره‌وند (mahmoud)
کیارش عزیز!
استفاده کردم.
سپاس
۰۵ مهر ۱۳۹۳
در باب قسمت سوم
اول بگم که همه کامنت هارو خوندم و چقدر لذت بردم از گفتگوی محترمانه در عین صریح بودن.
خوب شد که بالاخره نظرت رو درباره برآیند کار گفتی، ببین من وقتی کار رو دیدم نتونستم ما به ازایی برای نمادهای نمایش پیدا کنم و چون مثل تو هم حال مطالعه نداشتم سعی کردم اون رو صرفا یک قصه با اشاره به بعضی مسائل سیاسی توو یه فضای فانتزی ترسیم کنم، فارغ از اینکه این نمایشنامه جهانشمول و برای تمام دوران هست یا نه به هرحال یک قصه و متنی داره که به نظرم کم ایراده.
من اتفاقا نقطه برد کار رو خود نمایشنامه میدونم و چیزی که خیلی اذیتم کرد این بود که کارگردان چیزی به کار اضافه نکرده.
۰۹ آبان ۱۳۹۳
مرسی هادی جان. من هم موافقم با شما و نمایشنامه خصوصا ازین منظر که به وقایع انقلاب اکتبر لهستان پرداخته کاملا بی ایراد است و از نمادگرایی هم به نحو احسن در آن استفاده شده است.
۱۰ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید