در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال کمیل خرمی مقدم | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:29:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
دوستان من تا حالا سالن حافظ نرفتم
کدوم یکی از باکس ها کدوم قسمت بهتر میشه صحنه رو دید؟
تجربه بدی که اولین بار در سالن سمندریان ایرانشهر داشتم دوست ندارم تکرار بشه :)
ممنون از راهنماییتون پیشاپیش
بیتا نجاتی این را خواند
بیتا نجاتی (tina2677)
من ردیف اول سالن حافظ رو فقط امتحان کردم که راضی بودم.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
من سه بار رفتم تالار حافظ هر سه بار باکس c بودم دو دفه ردیف اول بودم
یه دفه ردیف سه بودمهر سه بار راضی بودم چون دقیقا باکس c تقریبا وسط قرار میگیره ...حافظ مثل سمندریان نیست هر جا بشینید فکر میکنم خوب باشه
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
ممنون خانم نجاتی
مرسی از راهنماییتون خانم غیاثیان
۰۶ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان 1 سوال
تنها صندلی که میشه رزرو کرد برای 3 شنبه 136 هست.میشه از اینجا نمایش رو خوب دید؟
بیتا نجاتی (tina2677)
اگر صندلی 136
ردیف 5 جایگاه B
هست شک نکنید جای خوبیه ردیف 5 جایگاه Cهم بایدخوب باشه
۰۲ تیر ۱۳۹۲
37 رو گرفتم در نهایت در باکس A
۰۳ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بد بود.یک اجرای بسیار ضعیف.متن تهی.بازیهای خیلی بد
صرف اینکه شیوه اجرا نوآورانه باشه به هیچ وجه ارزش نیست...
تو این آشفته بازار کافه تریا هم تبدیل شده به محل جولان 1 عده متوهم.
دوستان باید حتمن رزرو کرد؟
اگر موقع اجرا بریم بلیط گیر نمیاد؟
به نظر ِ من بهتره بخرید و حتمن ساعت 6و45 اونجا باشید تا صندلی های ردیف ِ جلو بهتون برسه. البته موقع ِ اجرا هم بلیط میفروشن. ولی خیلی ها روی زمین نشسته بودند و یا عقب های سالن بودند.
۲۴ آذر ۱۳۹۱
ممنون از راهنماییتون
۱۳ دی ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش هفت شب با مهمان ناخوانده در نیویورک
کار دوست داشتنی بود و به دل من نشست.قصه انسانی و شاید حال خیلی از آدمهای امروز جامعه
داستان پیچیده ای نبود.تقابل دو نگاه به زندگی.پیر مرد ایرانی خوشبین که همه چیز در نظرش زیباست چون به همه چیز حتی مسایل به ظاهر زشت زیبا مینگرد و مرد جوان نویسندهای که همه چیز این دنیا در نظرش سیاه و تیره است.یا فقط قسمت های سیاه همه چیز رو میدید که واقعا سیاه بود و وجود هم داشت اما او جز این نمیدید و دلیلش هم برای این نگاه موجه بود.آدمی که ازین دنیایی که هر گوشش جنگ و ظلم و زور گویی سیاسی ها و دروغ دروغ و درغ و کینه و ریا و رقابت ها و برد وباخت های بیهوده و زندگی های پوچه بیذاره مواجه میشه با پیر مردی که در همین جامعه زیبا میدید و شکر گذار بود.
مرد نویسنده آدم مدرن و سورئالیه که از همه دنیا بریده و در غار سیاه افکارش اسیر شده منتظر هیچ چیز جز مرگ نیست با زندگی ناخواسته کنار پیرمرد میهمان متحول میشه
رگه هایی از شخصیت این آدم مبتلا به خیلی از آدمهای این جامعه است شاید در کل شخصیت اغراق آمیزی باشه.حالا اینجا نویسنده برای این درد مشترک خیلی از آدمها نسخه ای تجویز میکنه که نمیدونم در واقعیت تا چه حد موثره(به نظرم موضوع و درگیری این جنس ادمها کمی پیچیده تر از این باشه که به این راحتی حل بشه)ولی در خط سیر داستان موثره و پیر مردی که دوست میداره همه چیز رو و البته آدم بینش مندیه و روح بلندی داره و یک مرد سنتی ایرانی اهل شعر و ادب و قصه ... دیدن ادامه ›› اینهاست باعث دگرگونی مرد نویسنده میشه!
بازی های خیلی خوب .با یک صحنه خیلی ساده و فکر شده و طنز خوب و به جا.ولی نمیدونم مردم چرا دیگه شورشو در میارن و فقط میخندن.به همه چیز میخندن.عجیبه برای من!!
یک اتفاق جالب هم در حین نمایش افتاد اونم 1 آقای بسیار ساده با نمک بود که وسط نمایش بلند شد و رفت به خیال خودش بیرون سالن ولی در واقع کنار همه ما بود و با صدای خییییلی بلند با تلفن همراهش فریاد میزد "سلیمه سلیمه من تو تآترم.خاموشش کن..) چند بار.بعد که برگشت هم انگار صندلیشو گم کرده بود هل شده بود پاک بنده خدا :)
خلاصه اینکه ببینید این کارو.
بـــســــیـــار ســپـاســگـذارم آقای خرمی مقدم.
امیدوارم بقیه ی دوستانم نقداشونو راجع به تئاترهای مختلف بنویسن که رونق بیشتری بگیره این قسمت.
۰۶ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
والله وادار کردن مردم به یک عمل از روسپی گری بدتره!
با سلام
دیوار سایت تآتر شهر برای همیشه تعطیل شده یا موقتی است؟
محمد عمروابادی (mohammad)
درود بر شما.
تصمیم در اینباره به عهده مجموعه محترم تیاترشهر هست.
سایت تیوال تلاش داره تا فراگیر و بسیار گسترده تر در زمینه های هنری و فرهنگی در خدمت هنردوستان باشه.
۱۳ شهریور ۱۳۹۱
جناب عمرو آبادی چطور میشه از تصمیماتشون مطلع شد؟؟ چرا که تا به حال مطلبی در سایت مندرج نشده
سپاس
۱۳ شهریور ۱۳۹۱
محمد عمروابادی (mohammad)
اگر تصمیم تازه‌ای گرفته بشه حتما اعلام میشه.
۱۳ شهریور ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی سرشار از صحنه های مضحک که مایه خنده و سرگرمی مخاطب میشه!!
یعنی حرفی برای گفتن نداره؟
۱۹ خرداد ۱۳۹۱
گروتِسک (به انگلیسی: Grotesque) یا همان طنز سیاه جلوه دادن بسیار سیاه یک ضعف است. در لغت هر چیز تحریف شده، زشت، غیرعادی، خیالی یا باورنکردنی را «گروتسک» یا صُوَر عَجایب یا عجیب و غریب می‌گویند.
خوب این بیشتر کاریکاتور گروتسک بود .یک متن کشدار و بی مزه که به زور میخواستن به دروغ ربطش بدن .
۲۰ خرداد ۱۳۹۱
با سلام
جناب خوشباش اتفاقا مشکل اصلی عنوان دهن پر کن نمایش است که منتظر ا اتفاق تازه هستی ولی جز در صحنه های اول و صحنه "مار ودرخت سیب وحوا" رد پایی از گروتسک وجود داد که در ادامه طنز در اکثر موارد سطحی و سخیف ومعدود موارد ظریف در صحنه های مختلف در جریانه
با 1 پرداخت سطحی به دروغ.نه "تبار شناسی دروغ" یا حتی "گروتسکی بر" تبار شناسی دروغ"
۲۰ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بسیار بسیار زیبایی بود
با بازیهای خوب.نورپردازی خوب و مناسب و موسیقی که به قول یکی از دوستان به کار میومد
زمان و قاطی شدن زمانها را کارگردان خوب به نمایش گذاشته بود و دکور خوب کار بسیار به رساندن مفهوم اثر کمک میکرد
این تکرار شدن روزها برای دختر خانواده مثال روزهای مثل همی است که شاید گاهی از اوقات درگیرش باشیم.روزهای بدون هیچ اتفاق خاص فقط با کمی تفاوت که خیلی به چشم نمیاد.مثل دکور که خیلی کم و جزئی تغییر میکرد.
حس خوبی بعد دیدن این کار داشتم
خسته نباشید به گروه مخصوصآ خانوم خوارزمی که خیلی دوس داشتم بازیشون رو.
خیلی دوست داشتنی بود این نمایش
طراحی صحنه متفاوت و زیبایی رو دیدم.
متن خیلی خوب با بازی های خوب.
خسته نباشید به گروه برای این کار زیبا.
«اما این هنرپیشه‌ها دوبل عشق می‌کُنَن ناکِسا! هم پول می‌گیرن، هم به عشق‌شون می‌رسن. حال می‌کنن. وگرنه فیلمِ دوساعته واسه چی دو ماه طول می‌کشه فیلمبرداریش. دو ساعت فیلم، گیریم چهار ساعت، نه، یه روز باهاس طول بکشه. بقیه‌ش عشق و حاله دیگه. اون‌وقت تو روزنامه می‌زنه فیلمه دو ماه طول کشیده!»
نگاهی به نمایش ”سید روماک”
صمد چینی فروشان:
"سیدروماک"، گزارش یا روایتی مینی مالیستی ،مبتنی بر حرکت و تصویر(همراه با رگه‌هایی از پرفورمنس) از برخی اساطیر و شخصیت‌های افسانه‌ای به روایت نویسندگان نئوکلاسیک است :کین خواهی "هکابه" و مجازات پلی مستور توسط زنان اسیر تروایی از بازخوانی ژان باتیست راسین، تراژدی نویس فرانسوی عصر نئو کلاسیک و تراژدی السید، با بازخوانی همین نویسنده. در این نمایش همچنین با اشاره‌ای به یک واقعیت تاریخی در رابطه با کمدی در عصر نئوکلاسیسم روبرو می‌شویم که در قالب یک میان پرده طنزآمیز کوتاه، در حد فاصل دو روایت اصلی اجرا می‌شود.

السید، بازخوانی راسین، تراژدی‌نویس بزرگ فرانسوی قرن هفدهم از زندگی شخصیت تاریخی و قهرمان اسپانیای قرن یازدهم رودریگو دیاز دی بیوار (Rodrigo diaz de Bivar) معروف به سید کامپئادور(Cid Campeador)است و آندروماک، خوانش همین نویسنده است از تراژدی آندروماخه اثر اوریپید درباره‌ سرگذشت آندروماک یا آندروماخه، شخصیت اسطوره‌ای یونان باستان، همسر هکتورو دختر پادشاه شهر تب که توسط‌ آشیل، پس از غارت شهر به عنوان غنیمت جنگی، به پسرش نئو پتولمه(یا همان پیروس یا پیرهوس) واگذار می‌شود.
سید از کلمه‌ عربی"سید" به معنی آقا و سرور اخذ شده و سید کامپئادور، قهرمان افسانه‌ای فتح اسپانیا و رها سازی آن از چنگ ... دیدن ادامه ›› اعراب است(متوفی به سال 1099). رودریگو یا سید، مظهر فداکاری، شجاعت، میهن دوستی، عدالت، عشق، شرافت انسانی، جوانمردی و از چهره‌های معروف ادبیات نئوکلاسیک و رمانس‌های عشق و وظیفه است. جنبه‌های مختلف شخصیت تاریخی و افسانه‌ای سید مبنای نگارش آثار پرشماری شده است که هر یک گوشه‌هایی از زندگی او را آب و تاب داده‌اند و از مجموع آنها رمانس‌نامه‌ها پدید آمده‌اند که به رمانسروی سید معروفند. در همه‌ این آثار، رودریگو، که در نبردی از سر وظیفه پدر شیمن یا خیمن را به قتل رسانده در تلاش بازگرداندان محبت اوست و......
داستان تراژدی آندروماک راسین که نخستین شاهکار او نیز محسوب می‌شود، حول ماجرای چهار شخصیت اصلی: آندروماک، هرمیون، پیروس و اورست جریان می‌یابد: هرمیون در انتظار ازدواج با پیروس(پسر آشیل) است و به همین منظور هم به اسپارت آمده، اما پیروس به دفع الوقت کردن می‌گذاراند زیرا او، آندروماک، همسر هکتور و اسیر خود را دوست می‌دارد و....
سیدروماک، که به گفته‌ محمودرضا رحیمی (نویسنده وکارگردان) اثری برآمده از بداهه پردازی کارگاهی است و براساس مفاد فراخوان جشنواره دانشجویی اسپانیا طراحی شده و منتخب همین جشنواره به عنوان اثر برتر نیز هست، اثری عمدتا مبتنی بر بدن، حرکت، آوا و تصویرسازی‌های آبستره‌ در آمیخته با تئاتر اشیاء است.
اگر بتوانیم از نبود یک بروشور روشنگر درباره‌ رویدادها و شخصیت‌های نمایش به مثابه عمده‌ترین نقطه ضعف این اجرا چشم پوشی کنیم، از فقدان یک توجیه مضمونی – محتوایی و تئاتریکال در مورد آن برای تماشاگر عام ایرانی نمی‌توان ناگفته گذرکرد.
وابستگی سیدروماک به یک تاریخ و فرهنگ معین (اسپانیای قرن یازدهم، تاریخ ادبیات نئوکلاسیک اروپا و اساطیر یونانی، یعنی درست همان عناصری که توضیح دهنده‌ علت اقبال تماشاگر اسپانیایی به این نمایش است)، بی‌آنکه تلاشی برای ایجاد همگونی یا این -همانی با عناصری از فرهنگ بومی به منظور دستیابی به زبانی نو و ارتباطی نو با مخاطب ایرانی صورت گرفته باشد، در نگاه اول از این نمایش اثری خاص با هدف تعامل با مخاطب خاص فراهم می‌کند که نتیجه‌ آن افزایش و تعمیق فاصله میان رویدادهای صحنه و تالار نمایش است؛ اما همین عنصر فاصله گذار، از سوی دیگر، نقطه اتکایی می‌شود تا نمایش، ظرایف تئاتریکال خود را، با تاکیدی مضاعف، به رخ تماشاگر ایرانی بکشد. به عبارت دیگر، عاملی می‌شود تا نمایش (برای تماشاگر ایرانی)بر مبنای ارزش‌های شنیداری – دیداری و تئاتریکالیته‌ ویژه‌ خود مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد و نه بر پایه‌ پیام و مفاهیم مستتر در آن. در حقیقت، غرابت موضوعی سیدروماک برای تماشاگر ایرانی، امکانی فراهم می‌کند تا هر آنچه بر صحنه جاری می‌شود، ارزش خود را در مناسبت با شکل، فرم و ساختار بصری صحنه بدست آورد نه بر اساس ارزش‌های صرفا داستانی آن.
[:sotitr1:]از این منظر، سید روماک، یک اثر آزمایشگاهی در عرصه‌ تئاتر تصویر، تئاتر حرکت و تئاتر اشیاء است که با ویژگی‌های شنیداری – دیداری خاص خود قادر به فراهم کردن نوعی از التذاذ زیبایی شناختی برای مخاطب ایرانی و گشودن دریچه‌ای دیگر به سوی آینده‌ تئاتر غیر داستانی ماست.
شاید زیباترین و به یاد ماندنی‌ترین صحنه‌ سیدروماک، صحنه‌ مجازات "پلی مستور"باشد، با آن فرآیندهای شبه آئینی تدارک مقدماتش توسط زنان تروایی (کورکردن چشمان پلی مستور با نیش مارها، دو زنجیر آویخته از سقف و کاربرد ویژه آنها و قطعات مشمئزکننده‌ای از امعاء و احشای قربانیان که ازکیسه‌های زباله بیرون آورده می‌شود)که درخلق آن، محمودرضا رحیمی، نگاهی به ساختار "میستری "های قرون وسطی داشته است. اما مهمترین ویژگی این صحنه، تاویل و تفسیری است که کارگردان با استفاده ازکیسه‌های زباله‌ پر از دست و پا و روده‌های قربانیان جنگ تروا و ریختن آنها در برابر پلی مستور بر روی صحنه، و در تدارک آئین بزرگداشت کشته شدگان جنگ، در باره‌ جنگ تروا ارائه می‌دهد.
استفاده‌ هوشمندانه از صحنه گردان (امیر رجبی)که وظیفه‌ تدارک مقدمات ذهنی لازم برای ورود مخاطب به موضوع قطعات داستانی مجزای نمایش را برعهده دارد، از دیگر ویژگی‌های این نمایش است که نمونه‌ مینی مالیستی همسرایان نمایش‌های کلاسیک را تداعی می‌کند.
از نکات مبهم این نمایش، آئین توبه‌ گروه بازیگران، در جایگاه کمدین، از حرفه‌ خود (اشاره به وضعیتی که مولیر و کمدین های هم عصر او گرفتار آن بوده‌اند) و نیز طنز جاری در بازنمایی داستان مربوط به السید است که ظاهرا با هدف نقد تراژدی‌های مفصل "پر کشت وکشتار"ی صورت می‌گیرد که در عصر نئوکلاسیک و در پی محدودیت اعمال شده از سوی کلیسا برای کمدین‌ها رایج بوده است. رویکرد انتقادی بحث انگیزی که در فرارویی به واقعیت تئاتری قابل لمس برای مخاطب ایرانی ناکام می‌ماند.
از دیگر ویژگی‌های تئاتریکال و قابل توجه این نمایش، استفاده از کاغذ گراف در بازنمایی ریزپرداخت سرگذشت پرکشمکش السید و خیمن و ازدواج نهایی آن‌هاست که در آن کاغذ به مثابه عنصر مداخله‌گر خارجی در فرایند نمایش، با افزودن جنبه‌ شئی‌وارگی خود به کنش‌های جاری بر صحنه نوعی از نمایش در حدفاصل تئاتر اشیاء و تئاتر عروسکی را نیز به ساختار کلی نمایش اضافه می‌کند که در نوع خود تجربه تازه و موفقی در تئاتر ماست.
ساخت و پرداخت تردستانه‌ عروسک خیمن و شنلی که به نشانه تقدیر از رودریگو، پس از بازگشت پیروزمندانه‌اش از جنگ با اعراب و در مراسم اعطای لقب "سید"برتن او می‌کنند، که تماما با استفاده از کاغذ و نوار چسب و قیچی توسط بازیگران، در فرآیند نمایش و در برابر نگاه تماشاگران، انجام می‌گیرد، از دیگر جذابیت‌های دیداری و تئاتریکال این نمایش برای تماشاگر ایرانی است.

ممنون از این نقد خوب و جامع

۲۴ اسفند ۱۳۹۰
"...اگر بتوانیم از نبود یک بروشور روشنگر درباره‌ رویدادها و شخصیت‌های نمایش به مثابه عمده‌ترین نقطه ضعف این اجرا چشم پوشی کنیم،..."

بنظر من از این نقطه ضعف نمیشه چشم پوشی کرد . نقطه ضعفی که دامن گیر اکثر نمایشهاست و در بروشورهایشان فقط به ردیف کردن لیستی از بازیگران و عوامل پشت و روی صحنه بسنده میشود و دریغ از جمله ای در باره نویسنده و متن و کارگردان و ...
۲۵ اسفند ۱۳۹۰
خانم موتایی
ضمن محترم شمردن نقد شما راجع به این نمایش
اینکه شما تصور می کنید کسی که از این نمایش راضی نبوده حتما بی سواد است تصور کاملا اشتباهی است لطفا حکم صادر نفرمائید.
۲۵ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حیف که این نمایش در همچین شرایط نامناسبی داره اجرا میشه.
بازی ها و موسیقی خوب,کاش حد اقل 1 فکر برای گرمایش محل نمایش میکردن ما که 1 ساعت لرزیدیم,یا خدا لطف میکرد و 1 مقدار هوا رو ملایم تر میکرد که دوستان دست اندر کار هم خیلی به زحمت نیفتن.:)
خسته نباشید به همه گروه.
روز شنبه در برنامه مجله تآتر که بحث در مورد عملکرد شورای حمایت تآتر بود آقای حسین کیانی رئیس کانون کارگردانان خانه تئاتر در قسمتی از صحبت هاش به این موضوع اشاره کرد که "کاری که فعلا در سالن قشقایی روی صحنه است به جای کار خانم محامدی در این سالن اجرا میشود و مورد حمایت و تآیید شورای مذکور بوده و مورد تایید شورای هنری تآتر شهر نبوده است.
این هم قسمتی از مصاحبه خانم محامدی با خبر گذاری مهر:
کارگردان نمایش "مقبره سنگی" که قرار بود بعد از پایان سی‌امین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر به صحنه رود یادآور شد: پنج نفر در شورای ساخت برای بودجه این نمایش تصمیم گرفتند ولی شورای حمایت اعلام کرد که بودجه برآورد شده را پرداخت نمی‌کند، زیرا وظیفه شورای حمایت این نیست که به گروه‌ها بودجه بدهد و تنها از آثاری که در راستای نگاه شورا باشند حمایت می‌کند.

محامدی ادامه داد: ما مجوز نمایش را داشتیم و چندبار اثر بازبینی شد اما شورای حمایت اعلام کرد که از اثر حمایت نمی‌کند. اگر قرارداد تیپ قبول شده و قرار است به گروه‌ها بر اساس آن پول پرداخت شود، پس چرا این قرارداد از سوی شورای حمایت نادیده گرفته می‌شود؟ با این شرایط چرا باید تئاتر کار کرد؟
این کارگردان با سابقه عرصه تئاتر تصریح کرد: شورای حمایت با روندی که در پیش گرفته به تئاتر آسیب می‌زند و تئاتر را تعطیل می‌کند.
ممنون از کامند که گذاشتین
۱۵ اسفند ۱۳۹۰
ممنون جناب خرمی مقدم بخاطر اطلاع رسانی. اما اینکه شورای حمایت این نمایش را به تئاتر شهر تحمیل کرده است یا نه و دیگر شایعاتی که مبنی بر اجرای گروه در قشقایی صورت گرفته هیچکدام قطعا خواسته گروه اجرایی نبوده است.از آن گذشته چطور ممکن است کارگردان نمایش که از استاد محامدی درسها آموخته و در نمایش قبلی نیز خود را همواره مدیون این بزرگوار می داند، بدون اطلاع و اجازه ایشان نمایشش را جایگزین نمایش ایشان کند.

۱۶ اسفند ۱۳۹۰
بله.حتما همینطوره است که شما میفرمایید.
۱۶ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام.نمایش بدی نبود.بازی آقای کوروش خزاعی و آقای محسن زر آبادی رو دوس داشتم,در کل بازی ها خوب بود,در مورد طراحی صحنه اون حجمهایی که در صحنه فضاهای جدید ایجاد میکردن جالب بود ولی اجرای دکور خیلی ضعیف بود.
خسته نبشید به گروه. با آرزوی موفقیت روز افزون.
به جز دو دست من، دو چشم من، لبان من
به جز دو دست او، دو چشم او، لبان او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که این درخت خشک را
من آفریده ام
کس از کسان شهر را خبر نشد
که آبشار شیشه ها فرو شکست و ریخت
و یک زن از خرابه های قلب من رمید
و مردی از خرابه های قلب او گریخت
به جز ... دیدن ادامه ›› دو قلب ما، درون خانه ای ز خانه های شهر،
کس از کسان شهر را خبر نشد
که کشتن است عشق، عشق کشتن است
کس از کسان شهر را خبر نشد
که مردن است عشق، عشق مردم است
کنون برهنه ایستاده ام میان چار راه شهر
شفای من، درون خانه ای ز خانه های شهر نیست
شفای من درون قلب عابران چار راه نیست
شفای من درون ابرهای روی کوه هاست
شفای من درون برف هاست
برهنه ایستاده ام میان چار راه شهر
ببار! هان ببار! هان ببار، ابر! »: و نعره می زنم
که گرچه مرده قلب من، ولی نمرده روح من
«! ببار! هان ببار! هان ببار، ابر


از: رضا براهنی -برهنه ای در چار راه – از دفتر آهوان باغ
مرا به دیدن جسمانی تو هیچ نیازی نیست
چنان پرم از تو چنان پر که بیشتر شبیه شوخی زیبایی هستم
و عصر باز خانواده بینایی به خواستگاری ام آمد
و خواستگار ، جوان و شق و رق ، و گل به دست ، که من گفتم
شما که ریش مرا دیده اید
و مادرم گل ها را گرفت ، گذاشت در گلدان و گفت چرا با جوان عاشق شوخی ؟
و چادرش را به روی شانه اش انداخت و شربت و شیرینی گرفت ، و لبخند زد
چنان پرم از تو که دیگر
و خواستگار بی مقدمه فریاد زد ، قلم و کارت بلانش و مهر !
و گریه کرد دلم سوخت چون که عاشق بود
و مادرم گفت ، مسئله ... دیدن ادامه ›› پیچیده است ، جهیزش حاضر نیست
برادر بزرگترش رفته هند که طوطی و ، بودا بیاورد
و خواستگار نامه ای از کنسول فرانسه به من داد که در اصفهان سفر می کرد
و عینک و ، کلاه خود به سر داشت
و خواهر کوچکترم که از لای پرده می خندید ، چه ناز بود ! هنوز سیم به دندان داشت
و صورت پدر خواستگار در آیینه ، انعکاس عینک و ابرو بود
و چشم هایش را به صورت من بیچاره دوخته بود و هیز بود
ومن بلند شدم ، اریب توی آینه رفتم
و از هزار بندر و دریاچه عبور کردم
و بادبان های کشتی ها را به نام تو افراشتم
و رفتم از دکلی بالا ، نشستم آن سر
و بوی دریا می آمد و عطر نای نهنگان عاشق را نسیم می آورد
و خواستگار که شکل بحر خزر بود پیش آمد ، تمام ساحل و جنگل را به دست داشت
و گریه کرد و فریاد زد شبیه من
پرم من از تو چنان پر که دیگرم به دیدن جسمانی تو هیچ نیازی نیست
و رفت
و مادرم که چشم نامحرم را دور دید ، چادرش را برداشت
و روی عرشه ی کشتی به رقص در آمد
بقیه برگشتند


از: رضا براهنی
و بوی دریا می آمد و عطر نای نهنگان عاشق را نسیم می آورد


انتخاب خوبی بود
کمیل عزیز ممنون
۱۷ آذر ۱۳۹۰
از کتاب خطاب به پروانه ها
۱۷ آذر ۱۳۹۰
و از هزار بندر و دریاچه عبور کردم
و بادبان های کشتی ها را به نام تو افراشتم
و رفتم از دکلی بالا ، نشستم آن سر
و بوی دریا می آمد و عطر نای نهنگان عاشق را نسیم می آورد.
.
.
.
بسیار دوست داشتنیه!
ممنون
۲۰ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
http://www.hoseinnorouzi.com/

جالبه.سر بزنید
حسام خالقی و میترا ز-ن این را خواندند
شیوا خالدنژاد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عاشقان
سرشکسته گذشتند
شرم‌سار ترانه‌های بی‌هنگام خویش
و کوچه‌ها
بی‌زمزمه ماند و صدای پا ...



از: شاملو

لازم نیست دنیادیده باشد/ همین که تو را خوب ببیند/ دنیایی را دیده است. / از میلیون ها سنگ همرنگ/ که در بستر رودخانه بر هم می غلتند/ فقط سنگی که نگاه ما بر آن می افتد/ زیبا می شود. / تلفن را بردار/ شماره اش را بگیر/ و ماموریت کشف خود را / در شلوغ ترین ایستگاه شهر/ به او واگذار کن. / از هزاران زنی که فردا پیاده می شوند از قطار/ یکی زیبا/ و مابقی مسافرند.



از: عباس صفاری
عالی...
۱۳ آذر ۱۳۹۰
خوش اومدی دوست عزیز
۱۳ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید