در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شیرین میر | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 05:21:20
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
روزه تولدم ...
آسمان ابریست ...
اما من ستاره ها رو می تونم ببینم
قرص کامل ماه...

از: شیرین.م
برای اینکه ماه خود تویی...مه بانو.
امیدوارم ماه زندگیت همیشه کامل و قرص و محکم باشه،عین روز تولدت.
۱۲ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیگه دنبال مقصر نمی گردم...، میگن اسمش سرنوشته،

باید یاد بگیرم تلخیشو،

شیرین بچشم....

از: شیرین.م
برای گریز راهی نیست

باید ماند...

باید ماند و

با لحظه های تلخ

گپی شیرین زد...
۱۰ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا دیگر ....

حتی لبخند قاب کودکیم...

مرا صدا نمی کند...




شاید، ... مرا ازیاد برده....!!!!

از: شیرین.م
خیابان ها هرز می روند زیره پاهایم ...

هیچ کس باور نمی کند ...

این بار همان خیابان ،

منتها بیا از سمتی بچرخیم که باد حرف بزند به جای آدم ها...

از: ...
طرح خوبیه ، ولی قبل از هرچیزی یکم دلگیر میشه چون قشنگی تاتر اینه که هروقت دلت می خواد نمی تونی ببینی...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درست همان روز برفی بود کـه در زد

خودش بود ، با کوله باری از خاطره

امــــا، در اولین باران پاییزی رفت

تا همیشه دل تنگش بمانــم ...

... تابستان است و بهار و خبری از برف نیست...

از: شیرینم
کاغذی نــــو بــرنداشتم....
میان همان نوشته های چک نویس دیروز

چه فرقی می کنه !؟

غم پشت لبخند ...
یا لبخند پشت غم ...

وقتی هیچ لبخندیم بدون غم کامل نمیشه...
 

از: شیرین.م
عالی...
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
مرسی از شما که نوشتم خوانده شد.
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه احساس بدی وقتی هر روز شاهد کم شدن یکی از پایه های محکم و قدیمی هنر کشورم هستم...

روحت شاد ایرج قادری...
خواهش می کنم اینقدر راجع به کار توضیح ندین....!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه کاره نو دیدن مصلماً یه نظره نو هم می خواد ، که من هرچی فکر می کنم در مقابل این همه ایده زبونم کوتاهه ....
برام جالب بود که بدونم چطوری میشه این همه بازیگر تو کارگاه باهم بازی کنن اونم فقط با یه تابلو ...
من کار زیاد دیدم که پر از آکساسوآر و وسایل و ... است، که هنوزم بعضی از اونا دارن اجرا میرن البته من از همین جا از همشون تشکر می کنم ، ولی به نظر من این یعنی هنر که تو بتونی بدون ابزار به مخاطب حرفاتو بفهمونی که بچه ها خوب تونستن این هنر خودشون رو به نمایش بزارن ، در کل کاره خوبی بود ، دیالوگ های به موقع رفت وآمدهای هماهنگ حرکت تابلو به جا و درست ، ولی فقط بازی چندتا از بازیگرا یه کم جا نیفتاده بود که من این موضوع رو اصلاً به پای بقیه نمی نویسم و یه کمی هم موقعی که ریتم کار تند می شد دیالوگا نامفهوم می شد که اگر این کار هم اصلاح بشه عالیه ....
در آخر از همه بچه ها تشکر می کنم به خاطر تمرینات سخته شون خسته نباشید می گم.
مرسی.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من شنیدم این کار تمدید شده ولی تو سایت خبری نسیت لطفاً اگر تمدید شده اطلاع رسانی کنید.
احسان طهماسبی این را خواند
بله تمدید شده
۰۶ شهریور ۱۳۹۰
تا 19 شهریور تمدید شده است .
۰۶ شهریور ۱۳۹۰
19 شهریور شنبست.یعنی تا جمعه اجرا هستش؟لطفاً بگید دو سانس چه ساعت هایی هستش.ممنون
۰۷ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این کارو دیروز دیدم ، واقعاً بچه ها خسته نباشید کارو واقعاً دوست داشتم ، کلی ایده های جدید و به نظرم اون تضادی که با هفت کوتوله تونسته بود ایجاد کنه خیلی برام جالب بود ولی یه چیزیو نفهمیدم چرا پنج تا بودن و چرا با شش تخت خواب...؟؟؟؟
و نکته دیگه که با آقای کریمی کاملاً موافقم این که نیازی به دیالوگ نداشت خصوصاً اون دیالوگی که با اون نوع بیان متفاوت که با کار خیلی تضاد ایجاد می کرد و منو اذیت می کرد البته اینا همه نظره شخصی منه ، و من به نظر کارگردان کار احترام می زارم و ازشون تشکر می کنم
واقعاض مرسی عالی بودین.
احسان طهماسبی و علی فرح راد این را خواندند
محمد مهدی احدی این را دوست دارد
این سوال منم بود که چرا شش تخت خواب ؟ خوشحالم که از این طریق پاسخ دادید.خسته نباشید.
۰۴ شهریور ۱۳۹۰
آقای طاهری من همه نظری راجع به این موضوع می دادم به جز این .....
واقعاً شکه شدم یعنی نمی تونستید یه نفر اضافه کنید یا یه تخت کم کنید ، خیلی ناراحت شدم این یعنی بی احترامی به مخاطب ...
۰۶ شهریور ۱۳۹۰
اتفاقاً دیالوگ ها و نحوه ی بیانشون کار رو جذاب کرده بود و لازم بود
تعداد کوتوله ها هم اگه بیشتر بود در صحنه هایی که حرکات به صورت هماهنگ انجام می گرفت از نظر بصری کار زیبا تر می شد !
۰۸ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
خسته نباشید میگم به گروه این نمایش و به خصوص افشین هاشمی ، مرسی من واقعاً لذت بردم .
از نکات مثبت این کار ساختن فضاهای نمایش بود که واقعاً به نظرم جالب بود ، استفاده از ابزاری که حتی فکرشم نمی کردم اینقدر حرف واسه گفتن داشته باشن ... خیلی بی نظیر بودن .
سلام
مرسی از سایت که تمام اطلاعات مورد نیاز رو داره من واقعاً ممنونم ، ولی نمی دونم چرا چند هفته است که من نمی تونم راحت وارد سایت بشم ، حتی همین الآنم فکرشو نمی کردم بتونم وارد بشم و این فرصتو غنیمت دونستم که یه انتقاده کوچولو بکنم ، امیدوارم که مشکل بررسی بشه و هرچه سریعتر حل بشه ...
با تشکر .....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
من واقعاً دلم می خواد این کارو ببینم ولی متأسفانه هر دفعه می رسم به گیشه بلیطش تمام میشه ، ای کاش استثنأ برای این کار روز قبلش می شد بلیطش رو رزرو کرد...
مرسی با تشکر.
معمولا هم از سایت گیشه و هم با مراجعه ی حضوری به گیشه ی پیش فروش از روز یکشنبه میشه بلیت سایر روزهای هفته رو تهیه کرد. مگه شما برای این کار با مشکلی مواجه شدین؟
۲۸ خرداد ۱۳۹۰
بلیط اینترنتی هم می تونید بگیرید. ولی اگه دانشجویید گیشه خود تئاتر شهر تخفیف داره.
ما گرفتیم و بعد فهمیدیم!
۳۰ خرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شیرین میر (shirin.mir)
درباره نمایش شن i
ای کسی که اون بالایی نمی دونم اسمت چبه...؟!!
شیرین میر (shirin.mir)
درباره نمایش شن i
مرسی خسته نباشید.
کار واقعاً عالی بود، خیلی خوب تونستم با کل کار ارتباط برقرار کنم، موسیقیش خیلی مناسب بود ابن بعداز مدت ها بود که یک کار خوب می دیدم.
وفتی بعداز کار از پله ها اومدم بالا با استرس به آسمان نگاه می کردم ...
ولی با تمام این خوبی ها، یکسری از جاهاشو نفهمیدم، این که چرا لباس عروس، یا اینکه چرا اصلاً تصمیم گرفتن از همه چیز دل بکنن، دلیل اصلیش چی بود؟
بازم مرسی و خسته نباشید.
امید بختیاری، محمد عمروابادی و علی فرح راد این را خواندند
سماء علیخانی این را دوست دارد
من امروز کار رو دیدم.فکر میکنم دلیل دل کندنشون فرار از تلخی های پیش نیامده بود.تلخی هایی که می دونستند قراره پیش بیاد ولی هنوز پیش نیامده بود.فکر می کنم می خواستن برای محفوظ نگه داشتن خودشون از دلتنگی و عشق و غم و هر چه تلخی در دنیا هست،خودشون رو در اتاقی در پایین همه ی خوشی های حبس کرده بودند تا با فراموشی هرچه تلخی و شیرینی هست رو پشت سر بگذارند و به زندگی ایده الی برسند.
---
برداشت من بود واقعا مایلم برداشت بقیه دوستان رو هم بدونم.مخصوصا تنها مردی که اونها به یاد میاوردندش...چرا اون؟خودم فکر می کنم ساعت 12 شب رو به عنوان نقطه ی آغاز و پایان یک روز در نظر بگیریم و نجاست و نکبتی که به طور مداوم وارد زندگیشون می شده و اون مرد هم هیچ مشخصاتی در ذهن اونها به جا نگذاشته و در نتیجه هیچ احساسات انسانی ای هم نسبت بهش ندارند تا بخوان فراموشش کنن.شاید هم چون او هیچ نکته مثبتی در زندگی اونها حساب نمی شه تا بخوان که فراموشش کنن تا از دلتنگی رها بشوند.
--
دوست دارم برداشت دوستان رو بدونم.
۲۰ خرداد ۱۳۹۰
مرسی سبا جان از توضیحاتت، ولی راجع به اون مردی که به یاد می آوردن نظرم اینه که شاید اصلاً اون آدم وجود خارجی ندارد، شاید زایده ذهن خودشون باشه ، به نظرم به خاطر این بوده که هر چی بیشتر در شن فورو می رفتن بیشتر دنیای واقعی رو با تمام واقعیتاش فراموش می کردند، به جورای شاید داشتند از واقعیت فرار می کردند، که به نظرم یه جورایی جنبه سیاسی هم داشت.
۲۴ خرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
واقعاً احساس آرامش می کنم با این طراحی جدید سایت
مرسی . خسته نباشید.
بهادر آذری و علی فرح راد این را خواندند
امیر کوروش اعرابی و محمد عمروابادی این را دوست دارند
این دوست دارم رو برای ابراز لطفتون در مورد طراحی سایت زدم....
اما ربطش رو به موضوع نمایش سوکاریس نفهمیدم...
دقت فرمائید
۱۰ خرداد ۱۳۹۰
مرسی پوریا جان..... مخلصتم عزیزم
۱۰ خرداد ۱۳۹۰
اون مرسی به خاطر این بود که توضیحات راجع به کار کامل بود، خسته نباشید واقعاً زحمت کشیدن
من امروز کارو دیدم، گروه تلاش بسیار کرده بود ممنونم بجه ها وافعاً بلاش کردن، انتخاب نمایش رو دوست داشتم ولی بازیگران وسط صحنه احساس می کنم خیلی بلاتکلیف بودن ، شاید به خاطره اینه که هنوز کار جا نیوفتاده ، در طول کار اگه چشماتو ببندی احساس می کنی نمایش رادیوی، با کمی اکت.
۱۰ خرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید