*۷- ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه: ایمان بیاورید به فیلمنامه، لطفن*
روزِ ۱۴ بهمن، ساعت ۱۶:۳۰
امتیاز من در جشنواره: ۴ از ۵
امتیاز من از ۱۰: هفت از ۱۰
*کارگردان:*
ابراهیم ابراهیمیان
*بازیگران:*
صابر ابر و نازنین بیانی ، ریوش نظریه، خسرو بامداد، رابعه مدنی، نقی سیف جمالی و سورن مناچکانیان
*خلاصه
... دیدن ادامه ››
داستان:*
ریحان و طاها مدتی است به واسطه یک آگهی در روزنامه مشغول پرستاری از پیرمردی به نام منوچهر آصف هستند. به زودی در خانه آصف حوادثی رخ میدهد که طاها و ریحان را دچار استیصال کرده و آنها را بر سر دو راهی تصمیمگیری قرار می دهد.
——
ابراهیمیان بیش از هر چیزی متکی به فیلمنامهی قویای است که سارا سلطانی برای او نوشته است. هر چند که این سخنِ من، به آن معنا نیست که سارا سلطانی شاهکاری در زمینهی فیلمنامه را خلق کرده است، بلکه تنها این مسئله را گوشزد میکند که چقدر فیلمنامه مهم است، چقدر یک فیلمِ متوسط میتواند به واسطهی یک فیلمنامهی نسبتن مناسب و پرکشش به فیلمی قابل قبول تبدیل شود. خلاصه آن که این فیلم، به واسطهی فیلمنامهاش، بهترین فیلمی است که تا به کنون در جشنواره دیده ام و مهمتر از همه، این فیلم برای یک کارگردانِ اولی است و دوباره باید گفت که جشنوارهی فیلمِ فجر، جشنوارهی فیلمهای اول است؛ حداقل تا به کنون.
جالب این جاست که در بابِ نقاطِ ضعفِ فیلم هم چیزی جز مشکلاتِ فیلمنامه به ذهنم نمیرسد. شاید به این خاطر که در هنگامِ دیدنِ فیلم، آنچنان تحتِ تاثیراش قرار گرفته بودم که نتوانستم به ایراداتِ احیانن جزئی دقت کنم و تمامِ هم و غمام معطوف به فیلمنامه و روندِ جلو رفتنِ آن بود. به هر روی، فیلم به شدت از مشکلِ سندرمِ دوربین روی دست ضربه دیده بود. با این که فیلم قرار نیست هیچ تنشِ خارجی خاصی را برساند و بیش از هر چیز، سکونِ فضای داخلِ خانه است که باید به واسطهی دوربینهای ثابت منتقل شود. این اشکال واقعن در طولِ فیلم مرا اذیت کرد و نتوانستم این اصرارِ کارگردانها را بر روی استفاده از دوربین روی دست درک کنم. به خصوص در ذیلِ این نکته که مدیرِ فیلمبرداری این فیلم علیرضا برازنده بود و او آن کسی که شاهکاری به نامِ «جیببر خیابان جنوبی» را در زمینهی فیلمبرداری در سینمای ایران خلق کرده است. مضاف بر این نکته، فیلمنامهی فیلم هم کمی ایراداتِ منطقی داشت و شاتِ پایانی فیلم را هم من نپسندیدم.
ارسالِ یک آگهی تسلیت به روزنامه تمامن در یک خانه (و پشتِ بامِ آن) میگذرد و بدین جهت هم برای علاقهمندان به فیلمهای درونِ فضاهای بسته، مانند باجه تلفن یا پنجرهی پشتی، میتوانند تجربهای دلنشین را رقم بزند. بازی عشقِ من، یعنی نازنین بیاتی (همان بازیگرِ نازنین در دربند) هم بسیار عالی است؛ آنقدر عالی است که میتوان گفت او با این بازی در سینمای ایران جای پایش را سفت کرده است. صابر ابر هم نه خوب است و نه بد، همان صابرِ ابرِ همیشگی است.
پینوشت اول: این فیلم، یک نگاهِ اسطورهای به فضای آدم و حوا هم دارد و تمِ اصلیاش تحتِ تاثیرِ شدید از همان اسطوره است.
پینوشت دوم: *ببین چیکار کردی که یک چیزهایی رو بهت نمیگم*