در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال تلخون | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:13:02
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تلخون (talkhoon)
درباره نمایش فالومی i
حین تماشای این نمایش، به اندازه کافی خندیدم، به اندازه کافی به چرایی روابط زن و مرد داستان و نمونه‌های مشابهش که اطرافم دیده بودم فکر کردم و بیش از اندازه از بازی راحت وحید آقاپور لذت بردم
از اینکه نمایش ما باعث شادى و تفکر شما شده خوشحالیم ... ممنون عزیز ...
۲۳ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تلخون (talkhoon)
درباره نمایش فالومی i
گناهی بالاتر از انکار خوشی نیست.
چیزی که بعد از اتمام نهنگ عنبر به ذهنم اومد این بود:
"نهنگ عنبر" و "در دنیای تو ساعت چند است" انگار هر دو یک داستان رو تعریف میکنند، ولی با دو شیوه ی روایی بسیااااااااار متفاوت.
عشق های (نسبتاً) در خفا و مهاجرت معشوق و عاشقِ صبور و بساز و معشوق بی خبر(یا معشوقی که خودشو زده به بی خبری)
تلخون (talkhoon)
درباره نمایش کامنت i
مممم
اینقدر اجرای فرم کار سخت و عجیبه که من هرکاری میکنم نمیتونم کار رو دوست نداشته باشم.

دیالوگ ها یه داستان رو تعریف میکنه و حرکت بازیگرا داره داستان دیگه ای رو میگه
یعنی همرمان شما هم باید با دقت گوش بدید تا یکی از داستان ها رو بفهمید
هم باید با دقت زیاد حرکات بازیگرها رو دنبال کنید تا اون یکی داستان رو متوجه بشید.

این جدا شدن حس بینایی از شنوایی، و روایت منقطع منقطع از داستان ها و تلاشی که میطلبه تا آدم تیکه تیکه قصه ها رو به هم وصل کنه خیلی دوست ... دیدن ادامه ›› داشتنیه. فقط حیف که خیلی زود این بخش دوست داشتنی تموم میشه و فرم بقیه ی نمایش صد و هشتاد درجه عوض میشه

نمیشه گفت بقیه ی نمایش "بد" میشه. فقط متفاوت میشه و میشه همچنان دوستش داشت، فقط شاید لازم باشه جدا از تیکه ی قبلی نمایش بهش نگاه کرد، با حذف پیشفرض ها و انتظاراتی که از تیکه ی قبلی نمایش برای آدم به وجود اومده.
تلخون (talkhoon)
درباره فیلم سیزده i
توی سینما موقع تماشای فیلم واقعا درگیر فیلم شده بودم، مدت ها بود اینقدر راضی از سینما نیومده بودم بیرون
چند تا موردی که به ذهنم میاد
-حضور شخصیت نوید محمد زاده از تلخی فیلم کم کرده بود و این واقعا لازم بود
-خط داستان خانم همسایه (ویشکا آسایش) و هومن سیدی برام کاملا گنگ و مبهم بود و اصلا توجیهی نداشت
-ریما رامین فر برای اون نقش نبود
- تلاش کارگردان برای اینکه پایان فیلم هیچ رقمه یه پایان باز (به سبک سایر فیلم های این اواخر) نباشه هم جالب بود واسم! چون به شخصه انتظار داشتم فیلم توی صحنه ای که بمانی تب کرده و موقع رفتن به دکتر ... تموم بشه. و بنظرم بعد از اون یه مقدار روند فیلم کند شده بود
ضمن قدردانی از زحمت اعضای گروه، متاسفانه بر خلاف نظر اکثریت تیوالی ها، این نمایش به هیچ وجه منو راضی نکرد. با اینکه خیلی هم اشتیاق داشتم برای دیدن کار.
نمایشنامه ضعیف بود (دوست دارم بگم خیلی ضعیف و حتی سردستی بود)
بازی ها تعریفی نبود ( در مجموع فکر میکنم که بازی خانم ها به مراتب بهتر از بازی آقایون بود، ولی نه در حدی که بگم کسی ستاره ی صحنه بود) البته نباید از یاد برد که متن هم قدرت مانوری به بازیگران نمیداد که هنر اجراشون رو به نمایش بذارن.
و گرمای سالن بدون کولر هم که طاقت آدم رو طاق میکرد.

سوالی که برام حل نشده باقی موند اینه که نخ تسبیح این سه اپیزود چی بود؟
اسم کار، موضوع اپیزود اول و حضور ثابت لپ تاپ در هر سه اپیزود، این فکر رو به سرم انداخت که نمایشنامه میخواد بگه تکنولوژی باعث سرد شدن روابط ... دیدن ادامه ›› و غفلت افراد از همدیگه شده یا اینکه شاید میخواد بگه تکنولوژی ( به طور مشخص اینترنت و فضای مجازی) یاعث میشه بعضی مشکلاتی که خیلی وقته وجود دارند رو بشن و به قول معروف جرقه اش رو میزنه
ولی این فرضیه ها تنها برای اپیزود اول کاملا صدق میکنه و شاید هم تا حدود خیلی ناچیزی برای اپیزود دوم!

اینم بگم که به نظرم گره ی اپیزود اول خیلی بهتر از دو اپیزود دیگه بود و اینکه مدت نمایش کاملا مناسب بود.
به نظر من اگه جای 3تا اپیزود فرق داشت نمایش جالب تری میشد
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
لیلا جان
خیلی ممنونم از نظرت
با توضیح شما تا حدود زیادی موافقم، از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم.
با این حساب باید گفت توی اپیزود دوم محور اصلی داستان، مشکل فرزند خانواده نیست و رابطه ی زن و مرده !؟


۱۵ مرداد ۱۳۹۳
بله، چیزهایی که ما می بینیم و می شنویم، درمورد اختلاف نظر زن و مرد نسبت به وضعیت پسرشونه و زن به جای تعصب ورزی مرد (که این موضوع هم برجسته شده)، مشکل فرزند رو پیگیری کرده ولی مرد همچنان روی حرفهای خودش اصرار می ورزه و زن رو متهم میدونه که چرا او را خبر نکرده تا پسر رو تنبیه کنه و ... ما توی نمایش چیز زیادی درمورد مشکل فرزند و اینکه او واقعا چه جور شخصیتی است، نمی بینیم مگر از زبان زن و شوهر.
۱۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من الان از بهترین تجربه ی زندگیم برگشتم
شاید بهتر باشه بگم "خاص ترین"
حس های مختلفی رو حین نمایش تجربه کردم، صدبار تمام تنم مور مور شد، ترسیدم، ناراحت شدم، لذت بردم از بوهای مختلف از تجربه ی بارون، از نوشیدن و خوردن، جهت ها رو گم کردم و تا چند دقیقه همش داشتم به شمال و جنوب فکر میکردم

بهترین قسمتش این بود که تمام راه وقتی داشتم برمیگشتم خونه، گوشم به صداها حساس تر شده بود ، یعنی هنوز از حس نمایش بیرون نیومده بودم

و اینکه صحبت های آقای رهبانی قبل شروع نمایش خیلی ... دیدن ادامه ›› آروم کننده بود
اینکه ایشون گفتن نمایش قصد نداره کسی رو اذیت کنه، اینکه راجع به بهداشت چشم بند ها اطمینان دادن، اینکه راجع به امنیت وسایل اطمینان دادن، اینکه گفتن راهنماها قصد اذیت کردن ندارن... این صحبت های اولیه واقعا منو آروم کرد و بهم اجازه داد خودمو رها کنم برای این تجربه
چون ناخودآگاه فکر اینکه چشمامو ببندم این ترس رو بهم داده بود که نکنه بخوان مثلا حین اجرا بترسونن ام، یا مثلا حین راه رفتن منو بندازن تو یه جایی و امثال این چیزا

اگه اهل "تجریه کردن" هستید باید برید این تئاتر رو ببینید، ولی اگه غافلگیری و شکستن عادت ها اذیت تون میکنه شاید نشه این نمایش رو توصیه کرد ... شاید البته
من که حرف‌های جناب رهبانی هم آرومم نکرد.
موقعی که دستم رو گرفته بودن که راه رو نشونم بدن، همش فکر میکردم قراره زیر پام خالی بشه! ;)
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
به نظر من راه موقع رفتن عمداً طولانی‌تر شده بود. یعنی فکر میکنم راهنماها ما رو یه ذره اضافی چرخوندن تا جهت‌ها و موقعیتمون رو گم کنیم!
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
حس ترس از افتادن و سقوط کردن با همه اطمینانی که به کل ماجرا داشتم هم تو مسیر رفت و هم برگشت همراهم بود.
فاصله بین دو تا اتاق خیلی کم بود و فکر می کنم این احساس ها فقط به خاطر بسته بودن چشم ها بوجود می یاد.
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای کسی سوال پیش نیومد چرا اسمشو گذاشتن خط ویژه؟
البته آدم میتونه یه جوری ربطش بده به داستان که یعنی بعضیا همیشه از تو خط ویژه سریع کاراشونو راه میندازن درحالی که اون دو نفر لنگ 4-5 میلیون ان اون یکی میلیاردی وام میگیره
ولی اینقدر این ارتباط اسم و فیلم به نظرم دور از ذهنه میگم شاید دارم اشتباه میکنم و توی فیلم جایی بهش اشاره شد و من متوجه نشدم
الهه الف، raha azimi، baharinbahar، کیمیا توکل نیا، ریحان و manimoon این را خواندند
محدثه9 و آیدا خمان این را دوست دارند
خیلی برداشت خوبی بود. به نظرم باید همین باشه.
۱۸ فروردین ۱۳۹۳
به خاطر پرداختن به آقا زاده ها این اسم رو برای فیلم در نظر گرفتن.
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این تئاتر رو دوست داشتم
بنظرم اگه دوستان میگن که میخکوب نشدند یا حوصلشون سررفته (حسی که منم داشتم خصوصا اوایل اجرا) دقیقا هدف این نمایشنامه تامین شده
چون باغ آلبالو دقیقا داره رخوت آدمایی رو نشون میده که فقط لازمه در سطح خیلی کوچیکی اراده کنند تا وضعیتشون تغییر کنه
بعضی جاها فقط کافیه دهنشون رو باز کنن و یه کلمه حرف بزنن
اما به جاش با یه رخوت غیر قابل توضیح دائم روی یه مبل میشینن و از گذشته ها حرف میزنن یا حرفای سطحی و بی کاربرد میزنن و نگران دماسنج اتاقن!
بنظرم اون رخوتی که تو کل نمایشنامه هست، این که آدم عصبانی میشه که اینا چرا "هیچ کاری نمیکنن" حسی بود که خیلی خوب به آدم منتقل میشد