در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سینما | اخبار | گفتگوی خواندنی با "هانی صالحی" بازیگر سریال رهایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:35:23
گفتگوی خواندنی با

این روزها بین مخاطبین تلوزیون تعاریف مثبتی از سریالیست که از شبکه دوم سیما پخش شد. به خصوص از 6 سارق داخل سوله....

یکی از سارقان چهره نام آشنای سینما و تئاتر کشور و از دوستان نه چندان قدیمی من بود که پس از یک تماس تلفنی افتخار مصاحبه با ایشان میسر شد و او کسی نیست جز آقای هانی صالحی. او متولد تهران است و تحصیلاتش در مقطع فوق لیسانس رشته کارگردانی در مدرسه عالی هنر وین به اتمام رسانده. با این حال هیچ وقت ارتباطش را با ایران قطع نکرده و نخواهد کرد چون بر این عقیده است که هیچ کجا ایران نمیشود و سرباز این وطن است. هر چند با هزاران کمبود و نارسایی. در دنیایی تنهایی خود قهوه مینوشد و عاشق موسیقی و مطالعه است. میگوید جهنم تنهایی بی درد سر تر از بهشت با دوستان است.ساز میزند و همه زندگیش تئاتر است. بر خلاف نقشهایی که بازی کرده مثل یک کودک صادق است و فقط با هم قطاران خود معاشرت میکند. مطلب مندرجه حاصل گپ و گفتگوی ماست.

من هانی صالحی هستم، دانش آموخته کارگردانی و بازیگری. موسس گروه تئاتر باران هستم و هدفم از تاسیس این گروه فرصت دادن به نسلی بود که مورد کم لطفی و بی توجهی هستند.هر چند آسیب هایی هم در این راه خورده ام، منزوی هستم و جهنم تنهایی را ترجیح داده ام به بهشت با دوستان بودن. کتاب میخوانم و کار تحقیقاتی میکنم و علاقه زیادی به قهوه و گل گیاه دارم. گیاه خوارم و همه را تشویق به این کار میکنم.

- آقای صالحی از اولین تجربه اجرایت بگو؟

ترجیح میدهم از بهترین خاطره اجراهایم بگویم که مربوط میشود به استاد سمندریان. ژاک و اربابش در پلاتو استاد سمندیان. روحش شاد...
واقعا واژه استاد در مقابلش حقیر بود. من با اینکه درس خوانده بودم ولی به واقع رفتم که شاگردش باشم. افسوس هیچ کس قدرش را ندانست ولی سند دل من تا ابد به نام ایشان است.

- آیا خارج از کشور برایتان شرایط بهتری محیا نبود؟

بله ولی من سرباز هستم و در مقابل فرهنگ کشورم مسئول هستم. هر چند دچار کم لطفی شوم ولی من عاشق مردم ایران هستم.

- از کنسرت نمایش اژدهاک بگویید که چگونه شکل گرفت؟

همیشه دوست داشتم ساختار شکنی کنم و مرزهای جدید تئاتر را کشف کنم. از طرفی به دلیل توجهم به اطراف مدتها سایه ام مرا به فکر فرو میبرد. گاهی زیر پاها له میشد و گاهی افسار گسیخته از من فرار میکرد. همین امر باعث شد باور کنم دنیای سایه ها رمز آلود است و باید به کشف و شهود برسم. از طرفی تحقیقات کاملی از سایه بازی و شیوه هایش داشتم. با مطالعه آن سبکها، شیوه متفاوتی پایه ریزی کردم که برای اولین بار در غالب تلفیق در کنار متن با شکوه استاد بیضایی بنیان یک سبک جدید و کنسرت نمایش سایه های اژدهاک شد.

- یعنی شما تاکید میکنید این سبک جدید است؟

بله،بله. این شیوه من است. هر چند خام است ولی امضای من پایش است. بزرگانی چون استاد عباس جوانمرد وجناب آقای گلمکانی و...شاهد این رویداد بودند.

- با توجه به اهمیت این موضوع چرا برای ثبتش اقدام نمیکنید؟

نیازی به ثبتش نمیبینم. مردم و تاریخ ثبت خواهند کرد. این کمترین وظیفه من به عنوان یک هنرجو است.
- با چنین سابقه ای که در حوزه نمایش دارید نظرتان را در مورد تئاتر ایران بیان کنید؟

در مورد تئاتر امروز میخواهم صادقانه و بی پرده سخن بگویم. یک بازیگر خوب تئاتر فقط در تئاتر شهر مورد احترام است. کافیست چند صد متر آن طرف تر به ایستگاه مترو چهار راه ولیعصر برود،آیا مثل ستاره های سینما با آنها برخورد میشود؟از اهالی تئاتر یک سوال کنم،جایگاه تئاتر کجاست؟آیا این تئاتر ارزش تفرقه افکنی یا حسادت و رانت بازی را دارد؟چرا باید یک جریان فرهنگ ساز اینچنین مخدوش باشد؟کی میخواهیم مانند برادر و خواهر در کنار هم قرار بگیریم و تئاتر ایران را متحول کنیم؟به خاطر خودتان زود تر بیدار شوید و همچنین از مسئولین خواهش میکنم از جوانان و آثارخلاقه در این بی سالنی و بی پولی حمایت کنید تا تئاتر جان نداده.تکرار تا کی؟

- خوب حالا از تئاتر فاصله بگیریم و به کارهای مقابل دوربین شما بپردازیم. بازی مقابل دوربین چه تفاوتی با صحنه تئاتر دارد؟

از لحاظ تئوری هیچ تفاوتی ندارد. مثلا وقتی در دانشگاه سبک شناسی میخوانیم رئالیسم همان رئالیسم است. چه روی صحنه چه مقابل دوربین. اما در اجرا هر کدام تکنیکهای خود را دارد. فقط باید مدیوم را شناخت.

- از تجربه هایت جلوی دوربین فهرست وار برایمان بگویید؟

مقابل دوربین برادرخوانده عزیزم بهرنگ توفیقی سریال من و پوتی و تا فردا را تجربه کردم. به نظر من بهرنگ آینده درخشانی دارد و فیلم انقلاب زیبا این گفته من را تایید میکند. فیلم سینمایی نسل جادویی را در کنار ایرج کریمی عزیزم تجربه کردم و در فیلم سینمایی روابط دستیار ایشان بودم. فیلم سینمایی به آهستگی را در کنار مازیار میری عزیزم بودم. در فیلم سینمایی دیو و دلبر به کارگردانی وحیدنیکخواه به ایفای نقش پرداختم. در فیلم سینمایی رد کاپت به کارگردانی رضا عطاران حضور افتخاری داشتم.در فیلم سینمایی به امید دیدار به کارگردانی محمد رسوا اف حضور داشتم که برنده فستیوال جشنواره فیلم کن بود. همچنین با مسعود تکاور سریال قلب و تله فیلم آفتاب سرد و همین سریال رهایی را تجربه کردم و خوشحالم مورد توجه مخاطبین قرار گرفت.

- شما در این سریال کدام شخصیت را بازی کردید؟

من اسماعیل(اسی) را بازی کردم که در عین خشونت شخصیت میانه رو و به اصطلاح خاکستری بود.

- با این اختلاف شخصیت که در شما سراغ دارم چگونه این نقش را پذیرفتید؟

مسعود تکاور با من صحبت کرد و با توجه به اعتمادی که به ایشان داشتم میدانستم حتما به همه جوانب فکر کرده.او کارهای سخت را دوست دارد و من هم میخواستم خودم را به آزمون گزارم.

- چقدر طول کشید که با نقش انس بگیرید؟

کل کار در مدت کوتاهی شکل گرفت و زمانی برای تحلیل نبود. شاید باور نکنید ولی حتا سناریو در لحظه آخر به دست من میرسید و فقط یک بار رو خوانی میکردم. از طرف دیگر برای ایفای یک نقش به شیوه متد اکتینگ که استاندارد بازیگری است نیاز به اصل رجوع به خاطره و شهود و ثبت است. خوب سرقت مسلحانه بی شک چیزی نیست که بشود تجربه کرد. حتی با اسلحه دست گرفتن مشگل داشتم. بارها از بازیگران نقش گروگان به دلیل برخوردم عذر خواهی میکردم. ولی موقعیت به شکلی بود که باید خودم را رها میکردم و در فضا قرار میگرفتم. همچنین از تجربه و خاطرات ماموران نیروی پاد وحشت (نوپو) خیلی بهره گرفتم و خواهش کردم حتا شیوه صحیح شلیک کردن را به من آموزش بدهند. اگر تجربه تئاتر نداشتم بی شک هرگز از پس نقش بر نمیامدم. البته این را باید مردم قضاوت کنند.

- در ابتدا سریال اسماعیل را فردی خشن دیدیم ولی در ادامه اورا مخالف دیگر اعضای گروه دیدیم. دلیل این تغییر در سناریو بود یا خواسته کارگردان؟

هر دو، از من خواستند که دوگانه بازی کنم. به اصطلاح خاکستری...

- به نظر شما کسی که دست به اسلحه میبرد و گروگانگیری میکند میتواند وجحه مثبتی داشته باشد؟
عرض کردم که به شخصیتها دقیق نپرداخته بودن. من هم با شما هم عقیده هستم و میدانم دزد داریم تا دزد. بی شک آن که دست به اسلحه میبرد از همه خطوط انسانی گذشته است ولی شما فکر کنید اسماعیل دچار تحول شده و نور حق به قلبش تابیده.

- و این را مخاطب نباید میدید؟

چرا، این حق برای مخاطب محفوظ است. نه تنها در مورد اسماعیل، بلکه در مورد همه شخصیتها.
- آیا نکته ویژه ای در این سریال بود که از چشم مخاطب پنهان مانده باشد؟

بله، در ابتدای پروژه من تصادف کردم و پایه راستم به شدت آسیب دید و حتی نیاز به جراحی داشت. ولی حتی یک سکانس هم نگذاشتم این آسیب دیدگی خود نمایی کند. میخواستم اسی مقتدر باشد. نکته جالب تر حضور چهار کارگردان همزمان مقابل دوربین بود. مسعود تکاور، سام قریبیان، شاهد احمدلو و بنده حقیر...

- آیا تاثیری در بازی شما مقابل دوربین داشت؟

حتما، دوست خوبم شاهد احمدلو در تمام مدت مراقب بازی من بود و نکات ارزشمندی را گوش زد میکرد. مسعود تکاور هم قبل از یک کارگردان کار بلد یک دوست خوب است. همیشه با من در مورد کارکترم حرف میزد.

- از برنامه کاری آینده بگویید؟

فعلا در حال تمرین نمایش پسر حاج بابا جان به قلم ایرج پزشک زاد و به کارگردانی بهزاد مرتضوی (مدیر اسبق تماشاخانه پارین) هستم که بسیار نقش متفاوتی است نسبت به دیگر شخصیتهایی که ایفا کردم. همچنینیشنهاد یک سریال و یک تله فیلم را دارم که حال مطالعه هستم. ولی صادقانه اعتراف میکنم ترجیح میدهم بازیگر تئاتر باشم و بر خلاف سالهای گذشته که کارگردانی کردم، بیشتر بازیگری کنم چون علاقه شخصیم هست. همچنین یک پروژه تحقیقاتی در مورد سبکهای مدرن دارم و به دنبال روشهای جدیدم. سه اثر نمایشی هم با مسئولین برج میلاد به توافق رسیدم که به روی صحنه ببرم.

- و حرف آخر

قبل از هر چیز تشکر میکنم از خدای مهربان که لیاقت بندگی به من داد. میخواهم با صدای بلند بگویم من خدمتگذار مردم ایران هستم و افتخار میکنم ایرانی هستم و یک هنرجو. دست پیشکسوت های تئاتر و سینما را به گرمی می فشارم و متشکرم که با همه مشگلات هنر ایران زمین را زنده نگاه داشتن. از همه همکاران تئاتریم قدردانی میکنم که بی توجه به مسائل مالی عاشقانه میسوزند و میسازند. یادی میکنم از همه اساتیدم که به من درس انسانیت دادند و درخواست میکنم دست حمایت خود را از پشت شاگردانشان بر ندارند،و تشکر میکنم از مسعود تکاور و محمد رضا شفیعی که فرصت حضور به من دادند و از خانم یلدا احمدی که همواره انظبات فضای کاری و زندگیم را سامان میدهد و همه کسانی که هانی صالحی را باور و انتخاب کردند. در آخر تشکر میکنم از پدر و مادر عزیزم که با توجه به مشگلات بسیار من را یاری رساندند، دست بوس ملت ایران هستم.


برای دیدن تصاویر کلیک کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتگو کننده:داوود امیری

۱۰ آذر ۱۳۹۳