این نمایشنامه داستان خانوادهای سهنفره (پویا، پیمان و پریسا) است که در فقر و بنبست اقتصادی زندگی میکنند.
پویا برادر کوچکتر برای تأمین مخارج خانه به کارهای خلاف روی آورده و خودش را تنها نانآور خانواده میداند
پریسا، خواهرشان فرزند میانی، از این وضعیت خسته شده و نمیخواهد پول دزدی وارد خانه شود. پیمان برادر بزرگتر، نماد شکستخوردگی و ناامیدی است؛ کسی که بارها تلاش کرده کار درست انجام دهد اما هر بار جامعه و بیعدالتی او را عقب راندهاند.
میان این سه نفر کشمکشی دائم وجود دارد: پویا نماد عمل و بقا با هر وسیلهای است، پیمان نماد تسلیمشدهای که از مبارزه بریده، و پریسا نماد وجدان و آرزوی رهایی. گفتوگوها پر از طعنه، خشم، سرزنش و ناامیدی است.
در پایان، پویا برای انجام معاملهای مشکوک از خانه خارج میشود و صدای آژیر پلیس از بیرون میآید، سکوتی سنگین خانه را فرامیگیرد نمادی از فروپاشی کامل خانواده و تکرار دور باطل فقر، جرم و شکست است.