بخشی از متن کتاب:
"بانو می خواست حرفی بزند که صدایی از پشت در به گوشش رسید. خود را به پشت در رساند و با حرکتی سریع درب را باز کرد. ناگهان توران دخت، یکی از خواهران دو قلویش کف اتاق ولو شد و هاج و واج به بانو نگاه کرد.
گلدسته که این صحنه را دید پقی زیر خنده زد، که با نگاه بانو دوامی نداشت. توران دخت به خودش آمد.خودش را جمع و جور کرد و دستی بر روی لباسش کشید و با قیافه ای حق به جانب گفت:
- این چه طرز در باز کردن است!
بانو که از عصبانیت دندان هایش را بر روی هم می سایید گفت:
- حالا دزد پررو یقعه صاحبخانه را می گیرد! خواهر گلم میشود بگویی اینجا چه غلطی می کنی؟