خیلی لحظهها هست که دلم میخواد فقط بشینم و باهات حرف بزنم، بدون اینکه کسی ما رو ببینه یا بشنوه.
گاهی فکر میکنم کاش میشد همهی این فاصلهها و سردیها رو کنار بزاریم و دوباره به هم نزدیک بشیم، مثل روزای قدیم که همه چیز ساده و روشن بود.
تو همیشه برام یه ستاره بودی، همون که توی تاریکترین شبها هم نورش راهنمای من بود.
حالا که نیستی، اون نور کمرنگ شده، اما هنوز توی قلبم هست.
میخوام بدونی که همیشه دوستت دارم، حتی وقتی که از هم دوریم.
و امیدوارم روزی دوباره بتونیم کنار هم باشیم و این فاصلهها رو پر کنیم.
تا اون روز، مراقب خودت باش و یادت باشه که یه نفر همیشه بهت فکر میکنه و دوستت داره…