غروب، در کنار راهی در خارج شهر با درخت بدون برگ. دو انسان به ظاهر ولگرد و فقیر به نامهای استراگون (گوگو) و ولادیمیر (دیدی) با کسی به نام گودو که نمیدانند کیست، قرار ملاقات دارند، و چشمبهراه نشستهاند. انتظار آنها امیدی برای زیستن است.
استراگون شب گذشته را در گودالی گذرانده و افراد ناشناسی او را کتک زدهاند. صحبت دربارهٔ کتک خوردن، آنها را به یاد خشونت مردم میاندازد و تأسف میخورند که چرا در سال ۱۹۰۰، آنگاه که هنوز زیبا بودند و آب و رنگی داشتند خودشان را از بالای برج ایفل به زیر نینداختهاند. گوگ
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا اثر فوق العاده ای بود
تبریک میگم به همایون غنی زاده
هنوز که هنوزه ... میخوام یه بار دیگه بتونم این نمایش رو ببینم
واقعا عالی بود
دنبال دی وی دی این اجرا هستم...
گودوی عزیز
ما جایی حوالی درخت همیشه
منتظرت هستیم
گاهی روزهایمان آسان به انتها میرسند
وگاهی سخت به شب میرسیم
اما همچنان هستیم و میخوابیم و فراموش میکنیم
و اینگونه مجال پیرشدن میابیم
اگر آمدی
یک طناب برایمان بیاور
ما جایی حوالی درخت
همیشه منتظرت هستیم....
نمایش خوبی بود و خوشحالم که اجرای آخرشو دیدم.خسته نباشید به همه اعضای گروه.
ولادیمیر: تو برای آقای گودو کار می کنی؟
پسر بچه: بله آقا
ولادیمیر: براش چیکار می کنی؟
پسر بچه: غاز می چرونم آقا
ولادیمیر: باهات خوبه؟
پسر بچه: بله آقا
ولادیمیر: نمی زندت؟
پسر بچه: نه آقا
ولادیمیر: پس کی رو می زنه؟
پسر بچه: برادرم رو می زنه آقا
........
درود می فرستم بر جناب آقای غنی زاده و تک تک افراد گروه که باعث و بانی ِ دیدن ِ یک تئاتر ِ ناب شدن.
ولادیمیر: آهان پس برادرم داری؟
پسر بچه: بله آقا.
ولادیمیر: اون چی کار میکنه؟
پسر بچه: گوسفند می چرونه آقا.
ولادیمیر: حالا چرا تورو نمیزنه؟
پسر بچه: نمیدونیم آقا.
ولادیمیر: لابد دوسِت داره.
پسر بچه: چه میدانیم آقا.
......
بازی های عالی، دیالوگ های جالب، مفاهیم به یاد موندنی..
طولانی و گاهی اوقات خسته کننده و دوباره بازی هایی که آدم رو جذب میکرد .. طراحی صحنه به انتقال مفهوم کمک میکرد ولی من چون چشمام مردمکش بزرگه یه کم اذیت شد.. در برخی قسمتها اگه موسیقی هم اضافه میشد به نظر من تاثیر مثبتی داشت
در کل نمایش خوبی بود .. ممنون از همگی
از اون نمایشها بود که بعد دیدنش به خودم میگم که قطعا بعدها دلم براش تنگ میشه. قطعا.
طولانی بودن «در انتظار گودو» بهنظرم اصن نکتهی منفی اون نبود. خیلی از تئاترها هستن که محتوای خوبی دارن و مدتشون هم یک ساعت و نیم مثلا بیشتر نیست. ولی اونقدر ریتم کُندی داره که آدم سختشه تا پایان نمایش بشینه. ولی «در انتظار گودو» اصلا به این شکل نبود.