آسایشگاه ــــ بیغوله ای برای ارضای جاه طلبی
هارولد پینتر نمایشنامه نویس متبحر انگلیسی است که اغلب نمایشنامه هایش متاثر از شرایط و اتمسفر زندگی و خاطرات کودکی و نوجوانی اوست. خاطراتی که بی شک بخش عمده خط فکری او را شکل داده و ذهن فعالش را دغدغه مند کرده است.
در اغلب نمایشنامه های پینتر؛ آنچه بیش از هر چیز به چشم میخورد دلهره،رعب، وحشت و ترسهای مبهم است.
آسایشگاه نیز از این خط فکری مصون نمانده و متاثر از ایدیولوژی و دیدگاه پینتر خلق شده است.
آسایشگاه نمایشنامه ای است که در بستری از رعب و دلهره اما در فضایی طنزآلود و البته حساب شده و به اندازه روایت میشود.
طنز نمایش آنقدر ظریف و بجاست که بیشتر به نظر میرسد به جهت تلطیف فضای سنگین نمایش برای مخاطب شکل گرفته و آنقدر زیاد نیست که در چنین فضای غمباری، دل مخاطب را بزند.
احساس خطر و ترس در کل نمایش حس میشود. احساس خطری که به شکلی مبهم و بدون هیچ حضور واقعی،شخصیتهای نمایش را در تنش و کنشی روانی
... دیدن ادامه ››
مقابل هم قرار میدهد. این تنش و تهدید روانی در ابتدای نمایش، گنگ و مبهم است، اما به تدریج در انتهای نمایش مجسم و هویدا میشود.
طراحی صحنه، خوب و در خدمت نمایش است. طراحی صحنه به صورت لابیرنتی است که اتاقکهای مشخص و مرزبندی شده و با ابعادی تعیین شده دارد که راه ورود و خروج هرکدام نیز به خوبی مشخص است.
به نظر میرسد در این طراحی دو دیدگاه و هدف مد نظر بوده است:
اولین وجه این است که کارگردان قصد دارد با این طراحی لابیرنتی و اتاقکهای متفاوت مرزبندی شده؛اما در جوار هم که اتفاقات و رخدادهای مختلفی در برش زمانی یکسانی در آنها در حال وقوع است، نشان دهد این رخدادها به موازات هم در حال شکل گیری است و مخاطب میتواند به لحاظ بصری نیز این جذابیت را شاهد باشد و از یک پیگیری خطی بصری دور بماند. مثلا زمانی که رییس آسایشگاه در حال بررسی و پیگیری مرگ یکی از بیماران است، در همان زمان معشوقه رییس آسایشگاه در حال مصاحبتی از جنس عاشقانه!! و پنهانی با یکی از کارکنان آسایشگاه است. این همان پچ پچه هایی است که در آخر رییس آسایشگاه به شنیدنش اذعان میدارد که آنها را از زیر گوشش میشنود!
دومین وجه این است که این طراحی لابیرنتی نمادی است از ارتباط هرمی شکل از جامعه ای معیوب که درگیر فضای تصمیمات نابخردانه رییسی است که در راس هرم قرار گرفته و خرده پاها باید برای رسیدن به این راس از پیچ در پیچهای لابیرنت عبور کنند!
نمایش آسایشگاه،نمایشی رئال و واقعیست؛ اما به لحاظ ساختار به گونه ای است که این واقعیت در هاله ای از ابهام و تردیدِ فوق رئال در حال رخ دادن است و حتی ممکن است این حس را به مخاطب القا کند که آیا چنین آسایشگاهی وجود خارجی دارد یا خیر؟
پایان نمایش،پایانی باز است به گونه ای که مخاطب را از هرگونه قضاوت دور میسازد و مخاطب نمیتواند در جایگاه قضاوت تصمیم بگیرد آن کسی که حقیقت را میگوید کدام است؟؟
☆نمایش آسایشگاه را دوست داشتم و در این برهوت و برزخ نمایش دلچسب, دیدنش پیشنهاد میشود.