کسی نمیدونه اون روزی که فرناز و مهرناز این مانتوسرا رو تاسیس کردن تهران به نسبت الانش چه شکلی بوده.
بگذریم، تا اینجا امیدوارم خسته نشده باشی و از کمک کردن به من پشیمون نشده باشی.
همون مسیر قبلی رو ادامه بده تا برسی به یه کوچه که به ظاهر از خیابون جمهوری ورودی نداره، ولی پیاده یا با موتور میشه اومد توش.
برای راهنمایی بهت میگم که توی اسم این کوچه، اسم یه شاعر قدیمیه که اهل همدان بود، همچنین توی کوچه المانهای زیادی از اقلیتهای مذهبی وجود داره.
توی این کوچه میبینمت!
این مغازه رو پیدا کن و پلاکش رو بنویس.
گاهی و در لحظههایی از زندگی، تصمیمهایی در پیش روی ما قرار میگیرد که میتواند سرنوشت ما را تغییر دهد. جایی که میان وفاداری به رفاقت و پیروی از منطق باید راهی انتخاب کرد، اما هیچکدام آسان نیست. هر قدم بهسوی رهایی، میتواند فرو رفتن در عمق تاریکی باشد. این داستان روایتی است از تقابل میان دل و عقل، از تصمیمهایی که تا ابد ردپایشان باقی میماند.
باتلاق روایتی از یک انتخاب است، شرح رفاقتی که نتیجه آن میتواند رستگاری، موفقیت و کامیابی باشد و یا میتواند تباهی، خیانت و فریب!
در این داستان شما برای کمک به دوستی که مدعی اینست که به ناحق در مظان اتهام قرار گرفته، کمک میکند تا بتواند صحت ادعای خود را ثابت کند. بازی در دو فصل به انجام میرسد و شما میتوانید پس از اتمام فصل اول در صورت تمایل و بنا بر ارضای حس کنجکاوی از سرانجام ماجرا به بازی در فصل دوم ادامه دهید.