“فاستوس” رها شدهای است که دیگر خدا و شیطان بر سر او جنگی ندارند و اینبار “فاستوس” است که خود، سعی دارد از برزخ هزار سالهی خود بیرون آمده وبرای به دست آوردن مرگ، که از آن بی نصیب است، جنگی دیگر به پا کند. در این میان به همراهی “واگنر” و “مفیستو” و با استفاده از دستآورد رایانهای عصر جدید، سعی دارد سپاهی از شرارت و دانایی را بسیج کند تا به گفتهی خود، اینبار برای نجات انسان بجنگد. در نهایت افراد و اسطورههایی چون آژاکس، مکبث، مینوتور، اسفنکس، سیکلوپ، پرومته و… ظاهر میشوند و هر کدام با تشریح اعمال خود و اینکه گرفتار کردههای خویش هستند، از همراهی “فاستوس” سر باز میزنند. گروه همسرایان به شکل نوین ظاهر میشوند و از “فاستوس” میخواهند که بی نقاب زندگی کند و روحاش را نجات دهد. سرانجام در این آشفته بازار، دستگاه دچار نقص فنی شده و تمامی پوشهها آزاد میشود. “مفیستو” به کمک عفریتها که دستگاه را آلوده کردهاند، مشغول نابود کردن اطلاعات هستند.