درخت نبود، حافظه بود «امروز برای تو درختم تکیه کن، فردا قایقت، روز بعد هیزمی برای روزهای سرد تو» گیاه به معنی عام کلمه و درخت به معنی خاص آن، از آغاز تاریخ نزد انسان ها مقدس بوده و درخت زندگی نزد ایرانیان باستان همیشه جایگاه ویژه ای داشته است. چنان که میرچا الیاده درخت زندگی را مرکز جهان و محور هستی می داند. در نقاشی معاصر ایران، از سهراب تا پرویز، نقاشان بسیاری موضوع درخت را دست مایه خلق اثر هنری قرار داده اند و آن را با توجه به نیازهای درونی و رویکرد خاص خود به شکل ویژه تصویر کرده اند. پرویز معزز این دوره از کارهایش را از زمستان ۱۴۰۲ با شکی مقدس شروع کرد و همه ی این مسیر را با تردید تمام پیش برد، ترس از اینکه »مبادا نشود« در تمام مسیر با او بود. به گمان من بخش مهمی از جذابیت کارهایش را مرهون همان تردیدی بوده که هنوز هم با اوست.