روزی روزگاری در شهری به نام شهر تلاش درخت سیبی وجود داشت که در بالاترین شاخه ی آن سیبی طلایی بود. سیب طلایی نماد شهر تلاش بود. روزی از روز ها فردی به اسم مرد سیاه آن سیب را دزدید و پس از ان همه ی مردم شهر بی انگیزه و تنبل شدند. از میان همه ی اهالی شهر دختری به نام ثریا برای پیدا کردن سیب راهی سفری دور و دراز و پر ماجرا می شود…