آکیکو، شخصیت اصلی داستان، دختر دانشجوی جامعهشناسی است که علاوه بر درس، دور از چشم دوستپسر بدبینش، به فاحشگی برای افراد متموّل میپردازد.
... دیدن ادامه ››
تاکشی، استاد بازنشسته دانشگاه یکی از مشتریان آکیکوست که به جای برقراری ارتباط جنسی با او، بیشتر علاقهمند به گذراندن وقت با پختن شام برای اوست.
صبح روز بعد، آکیکو امتحان دارد و تاکشی او را به دانشگاه میرساند. نوریاکی، دوستپسر آکیکو، به تصور این که تاکشی پدربزرگ اوست، آکیکو را از تاکشی خواستگاری میکند، ولی تاکشی او را از ازدواج منصرف میکند. در راه بازگشت از دانشگاه و در مسیر کتابخانه، نوریاکی برای تعویض تسمهپروانهٔ خودروی تاکشی، آنها را به تعمیرگاه خود میبرد. یکی از شاگردان قدیم استاد تاکشی نیز آنجاست و آکیکو بیمناکِ این میشود که او حقیقت را برای نوریاکی فاش کند.
پس از بازگشت به خانه، استاد تاکشی تماس تلفنیِ مضطربانهای از آکیکو دریافت میدارد و ازاینرو دوباره به دنبالش میرود و او را که دهانش به دلیل نامعلوم خونی است به خانهٔ خود میآورد. نوریاکی از پشت دربازکنِصوتی استاد تاکشی را تهدید میکند. استاد تاکشی از پنجره به بیرون نگاه میکند و در این هنگام، شیئی به سمت پنجره پرتاب میشود. لحظهای بعد استاد تاکشی بر روی زمین افتادهاست