دو جوان یکی تحصیل کرده و بیکار، دیگری دیپلمه و دارای کار،داخل کارگاه خیاطی در زیر زمینی گیر افتاده اند، با وجود این جبر، شروع به بازخوانی در انتظار گودو می کنند و اتفاقات جالبی برایشان رقم می خورد.
من تشنه ام و یک لیوان آب شیرین را با دریای شور معاوضه خواهم کرد. حتی اگر دریا خانه ام باشد. این یک فریاد خاموش است و یا یک تبادل، شاید بهتر باشد بگویم همه چیز برای یک چیز و یک چیز برای هیچ.