ایدهای که حیف شد
"روتاتکید برعکس" ایده خیلی خوبی داره
که شاید تازه نباشه
ولی همیشه جذابه:
"وارد کردن تماشاچی به نمایش و برداشتن دیوار بین بازیگرا و تماشاچیا"
تا حدودیام متنی که نوشته شده بود
تونسته بود از این پتانسیل استفاده کنه
ولی متأسفانه کار دیده نشد
و مطمئناً اگه اسم "سیاوش حیدری" نبود
از این هم کمتر دیده میشد.
ولی چرا؟!؟!؟!؟
کاری به مافیای
... دیدن ادامه ››
تئاتر و سختیِ اجرا گرفتن توی سالن بهتر و معروفتر برای گروهای جوون و تازهکار ندارم
که این چیزیه که دست ما نیست
ولی میتونیم روی چیزایی تمرکز کنیم که دست خودمونه.
به شدت معتقدم اگه گروه بلندپروازی بیشتری داشت
و کمی وقت و انرژی و سرمایه بیشتری صرف میکرد
و خودشو فقط به "اجرای عمومی رفتن" راضی نمیکرد
اگه به سر و شکل کار مثل قویتر کردن متن، طراحی صحنه و لباس و بعد از اینا، تبلیغات اهمیت میداد
میتونست سالن بهتری برای اجرا بگیره
بیشتر دیده بشه
و هم اعضا چند قدم توی این راه سخت جلوتر بیفته.
چهقدر زیادند کارای جوونایی که فکرای خیلی خوبی پشتشونه
حرفای تازهای دارن
ولی بهخاطر مسائلی مثل مثالایی که زدم
یا رنگ اجرای عمومی به خودشون نمیبینن
یا اونقدر غریبانه اجرا میرن که اصلاً دیده نمیشن.
و متأسفانه وقتی با گروه صحبت میشه
فقط به دو تا مسئله اشاره میشه:
مافیای تئاتر
مشکلات مالی.
نمیگم اینا نیست
ولی باور کنید چیزای خیلی مهمتری هست که کاملاً بستگی به خودمون داره
و خودمون میتونیم خودمونو ثابت کنیم و نجات بدیم
از همه مهمترش:
اعتقاد به خود و بلندنظری و بلندپروازی.
پ.ن:
این حرفی بود که در مورد کارای زیادی مصداق داره و دیدن "روتاتکید برعکس"
ملزمم کرد که بنویسمش.
manimoon..