فروشنده: درمحتوا،یک گام به جلو، در فرم،کمی کسل کننده
فرهادی تنها کارگردان علاقمند به مقوله های اجتماعی نیست، اما بی شک،از معدود کارگردانهایی است که برپایه دیدگاه و جهان بینی استوارش، فیلم میسازد.
این نگاه نقادانه و ثابت، از فیلمنامه های بسیار زیبایش آغاز میشود و در قالب یک معما،با بازیهای روان ، اما در فرمی که دست کم برای بینندگانی همچون من، گیرا نیست پیش می رود، تا به پایانی تامل برانگیز برسد.
در فروشنده گویا نیازی به پرداختن برخی ابهامات به زعم هواداران، سطحی، نمی بیند.
شالوده فیلم بر پایه واکنش به خشونت و تعرض به حریم خصوصی ست. حریمی که هم در یک تاکسی عمومی، و هم درحمام خانه شخصی، به یک اندازه میتواند، صدمه پذیر باشد.
آدمهای فرهادی، در فروشنده، به مرور گاو می شوند. به مرور هویت خود را از دست می دهند و به مرور به مرز نیستی میرسند، آنگونه که قصد دارد با همپوشانی داستانش و نمایش آرتور میلر که تکمیل کننده داستان اوست به ما بگوید.
قرار گرفتن نمایش مرگ یک فروشنده (اثر آرتور میلر)در فیلم، ما را وادار میکند تا برای فیلم، مخاطب خاصی در نظر بگیریم، مخاطبی که توان و آگاهی لازم برای درک
... دیدن ادامه ››
این حقیقت را دارد:
عاقبت، فروشنده، می میرد.
فروشنده کیست؟
زن روسپی با سپردن جسمش
پیرمردی که با وانت سفید، لباس میفروشد و در نهایت با بازخورد عمل غیراخلاقی اش جان می دهد
عماد ، که هویت اولیه خود بعنوان یک معلم محبوب و فهیم را از دست داده و پس از صدمه دیدن از یک حادثه ناخواسته برای همسرش،به آدم تازه ای تبدیل میشود
رعنا که حالا مجبور است زندگی را با روند تازه ای ادامه بدهد
همه ی فروشنده های فرهادی،درحال زوالند، بدون آنکه چیزی قابل ارزش بدست آورند.
***فیلمنامه های فرهادی را بیشتر از فیلمهایش دوست دارم. اگر ریتم کند و چند نکته ی سوال برانگیز از جمله: چگونگی فرار پیرمرد مریض، عدم توجه عماد به یافتن پیرمرد از روی مخاطبین موبایلش، عدم واکنش قابل قبول خانواده پیرمرد در سکانس زیبای پایان فیلم و … را کنار بگذاریم، فرهادی در فروشنده از ما میخواهد بخاطر داشته باشیم :
همه ی ما میتوانیم گاو شویم. همه ی ما صدمه پذیریم. همه ی ما فروشنده های درحال مرگیم… اگر:
گودبرداریهای نادرست،ادامه داشته باشد!