شبهای روشن, داستان زندگی دو آدم تنهاست. مرد، استاد دانشگاه، سرخورده اجتماعی و مأیوس فلسفی است و انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه کتاب و پرسه زدن در خیابانها میگذراند. شبی متوجه دختری ساک در دست میشود و به او کمک میکند تا از شر مزاحمت یک راننده ماشین رهایی یابد
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قصه و داستانی به غایت دل نشین..
ولی خود فیلم به قول دوستی در فیلیمو ایرانیزه نبود یا نشده بود! نحوه آشنایی و شکل گرفتن ارتباط دو شخصیت داستان در این فیلم منطقی و باور پذیر نبود، (حداقل از منظر فرهنگ و عرف کشور ما) رفتن دختر ایرونی اون هم از نوع شهرستانیش به خونه مرد غریبه در بدوِ آشنایی (البته آشنایی هم نمیشه گفت باید گفت دیدن) اصلا در فرهنگ و عرف ما منطقی نیست!
ولی اینقدر قصه و داستان جذاب، زیبا و عاشقانه بود که با وجود بعضی ایرادات آدم از دیدنش و صد البته شنیدنش لذت میبره
هنوز هم حتی بعد از این همه سال!! منطقی نیست ولی به قدری لطیف و دلنشینه که اینی که شما گفتی اصلاً به ذهن من که نرسیده بود لااقل.
آقای فدائی عزیز و خوش سلیقه من "قایق های من" صفی یزدانیان رو هم به پیشنهاد شما تماشا کردم (و البته مثل همین شبهای روشن گوش دادم!!) اونم بسیار اثر لطیف و دلنشینی بود بقول شما..
با صدهزار مردم تنهایی...
بی صدهزار مردم تنهایی...
تماشای این فیلم هیچ وقت برام تکراری نمیشه. دیالوگ ها، لوکیشنا مخصوصا اون کتابخونه و اون کوچه ها برام جذاب و جالبه. از بازی زیبای هنرپیشه های این فیلمم که دیگه نگم براتون. خودتون بهتر می دونید
رویا : گدایى همه جورش بده ، گدایى عشق که از همش بد تره. وقتى فکر میکنم میبینم به همه چى پشت پا زدم و زندگیمو گذاشتم سر یه قراری که...تو میگى من سبک شدم؟
استاد : خب عشق ادمو سبک میکنه ، مگه نمیکنه؟
بیشترین تعدادی که من یک فیلم رو دیده م ، "شب های روشن" بوده و "شب یلدا" و "باغ های کندلوس"
حس بسیار خوبی دارند این فیلم ها
تصویر های ماندگار ، دیالوگ های ناب ، با ادبیات امروزی و بازی های دوست داشتنی و خودمونی ..... انگار که می شناسیمشون
خیلی خوبه ! خیلی!
گاهی وقت ها آدم دلش میخواد با یکی دو کلمه حرف بزنه! ولی خوب اگر یکی نباشه که اون دو کلمه اونو بشنوه میدونی چی میشه؟ با خودش میگه:من چرا باید دنبال یکی باشم که باهاش دو کلمه حرف بزنم، اصلا خودم میتونم با خودم بیشتر ازدو کلمه حرف بزنم و حرفای خودمو بهتر بفهمم. کسی که به اینجا برسه نه میگرده نه میخوابه...!
این فیلم برداشتی آزاد از رمان شبهای روشن اثر داستایوفسکی است
فیلمی که میتونی چند بار ببینی و هر بار بیش از پیش از دیالوگهای زیبا و ماندگارش لذت ببری...
مرگ را پروای آن نیست که به انگیزه ای اندیشد...
زندگی را فرصتی آنقدر نیست که در آیینه به قدمت خویش بنگرد یا از لبخندی و اشک یکی را سنجیده گزین کند...
عشق را مجالی نیست حتی آنقدر که بگوید برای چه دوست می دارمت...
داستان شب های روشن یک نسخه قدیمی تر ایتالیایی هم دارد به نام " Le notti bianche"که با بازی مارچلو ماسترویانی می باشد ولی آن چیزی که باعت زیبایی اثر فرزاد موتمن از منظر بنده شده دادن رنگ و بویی شرقی به این داستان و دیالوگ های فوق العاده این فیلم هست.در نسخه ایتالیایی مرد داستان بیشتر یک آدم عادی تنها هست در صورتی که در داستان موتمن یک"استاد" است که دایه دار عقل و منطق است و وقتی که دچار عشق می شود تمام کتاب های خود را که عمری صرف جمع آوری آنها کرده و سمبل عقل گرایی هست را به یکباره می فروشد چون دیگر برای او ارزشی ندارند و در آخر هم هردو به عشق افلاطونی دچار می شوند نه یک حسرت هم آغوشی مثل نسخه ایتالیایی این اثر موفق باشید.
"روشنی زیاد هم چیز جالبی نیست آدم همه چیز و میبینه و همه اونو میبینن توی تاریکی آدم میتونه خیال کنه چیزی،جایی،کسی منتظرشه"
عالی ، لطیف و دوست داشتنی... خوشحال شدم که دوباره توی سالن سینما اکران شد تا برای چند دهمین بار این فیلم رو تماشا کنم.... و متاسفم از اینکه همچنان فیلم یک دهه پیش بیشتر از فیلمهای امروز آدم رو به وجد میاره و لذت بخشه..... امیدوارم این تجربه ها تکرار بشه....
هنر وابسته به زمان نیست و اوصولاً انچه تاریخ مصرف دارد را در رده کاراهای هنری قرار نمی دهند...
حرف شما را میتوان اینگونه تفسیر کرد: متاسفم که هنوز هم باید از شعرهای حافظ لذت برد!!!!!