مالک این کارخانه یک صندوق قدیمیِ بزرگ داشت که جایی در کارخانه نگهش میداشت و هیچکس نمیدانست صندوق کجاست. بعد از مرگش، برای بچههایش در وصیتنامه جای صندوق را به رمز نوشته بود، اما آنها نتوانسته بودند پیدایش کنند.
متن وصیتنامه این بود:
«در کوچهای که نشان از تمیزی دارد، کنار شاعرِ پارسیگو بایست و بگو: آنجا کجاست که پلههای فلزی به اوج میرسند؟»
به زودی...