علی عبدالهی:
«تولدِ یک خلاقبازی»
“یکدیگر را میآزاریم بیآنکه بخواهیم.
شاید بهتر آن باشد که
دست به دست یکدیگر دهیم
بی سخنی.
دستی که گشاده است؛
میبَرَد؛
میآورَد؛
رهنمونت میشود
به خانهای که نور دلچسبش گرمیبخش است.”
سادگی
... دیدن ادامه ››
در اجرا، شیرینی در طنازیهای بجا، عمق در مضمونی جامع و عدالت در روایتِ مفاهیم را همه و همه یک کارگردان خلاق طراحی کرده که جنسیتاش را پشت درِ نوشتهاش امانت گذاشته تا حرفهای دل همه را کنار هم جمع کند و بازی دلچسبی را متولد کند که کمتر مخاطبی از بازی در میانهاش احساس رضایت نکند.
عادلانه از رویکردهای غلطی که در حق زنان، مردان، پسران و دختران وجود دارد صحبت کرده، بیآنکه به جانبداری از جنسیت، رده یا قشری پرداخته باشد. کلیشهبرعکسها را حس کرده و حس را بر صحنه به سادگی بازسازی کرده، و فقط به ترندسازی نپرداخته که به درهی سطحیسازیِ تحلیلهای فضای مجازی سقوط کند.
از ما برای ما گفته، از خودش برای ما گفته و گاه از ما برای خودش. بازیگرانش روی صحنه زندگی کردهاند و از ابتدا در سوگ کلیشهها نشستهاند تا با هم و در کنار هم دوباره همهی آنچه از یکدیگر نشناخته و درک نکردهاند را مرور کنند. مروری طنازانه! مروری زنده با همهی پشت صحنهها، بدون کات و کم و زیاد! بازسازی بدون پنهان کردنِ صحنهآراییها! با همراهی آوازهای توامان سرخوش و غمگین! همانطور که باید! همانطور که هست!
زندگی را دوباره زندگی کردند، بازیگران و خالق و صحنهآرای این بازی. دل در گروی یکدیگر داشتند تا خلاقبازیشان در دل جای گیرد. همانجا که باید از اول، بی تعریفهای نابجا و قراردادی، جای میگرفت اما..
اما خارج از این بازی، کمتر یکدیگر را دیدیم، کمتر یکدیگر را حس کردیم، کمتر بودیم برای هم، کمتر گذاشتیم برایمان باشند دیگران، و همهی کمترهای پیشپاافتاده..اما کدامِ این پیشپاافتادهها را دیدیم تا زمانی که ساده، این بازی در ما جاری شد؟ ساده آتشِ این بازی را در ما روشن کرد، خالق؟ خالقی عادل، خالقی بیآلایش. “کیمیا”یی بینشان از خودنمایی. بازیگرانی بیپیرایه.
گذر با دورِ تند از روی نقشهای حقیقیِ جهانِ بیرون، نقطه اوجیست بر این بازی، جایی که انگار، انگارههای روزمرهمان مانند تصاویری بر دیوارِ عقبِ غارِ افسانهای افلاطون، خودنمایی کرده و زنجیر از پاهای بسته در غل و زنجیرمان باز میکنند تا نورهای پشت سرمان تکاندهندهتر از همیشه، تصاویر واقعیتری را رودررویمان قرار دهند.
“کسی میگوید: «آری!»
به تولد من،
به زندگیام،
به بودنم،
ضعفم،
ناتوانیام،
مرگم.
کسی میگوید: «آری!»
به من،
به تو،
و از انتظار طولانی شنیدن پاسخ من،
شنیدن پاسخ تو،
خسته نمیشود.”