برونو گانتس، سولوی دومارتان، اتو زاندر و کورت بویس
بر فراز شهر برلین، فرشتگانی زندگی می کنند که از آنجا نظاره گر مردم شهر هستند. فرشتگان، صدای افکار مردم را می شوند و رفتار و جزییات زندگی انسان هارا مطالعه می کنند. زندگی روزمره شان نه شادی عمیقی دارد و نه اندوه شدید. آنها نه شیپوری دارند و نه نشانه ای از حضورشان، فقط در لحظاتی کودکان حضور آنها را احساس می کنند. زندگیشان به همین منوال جریان دارد تا یکی از فرشته ها عاشق دختر بندبازی در سیرک می شود و تصمیم میگیرد انسان شود...