به وقت دیده شدن
تأملی در موقعیت بازیگری امیرحسین فتحی
آوا فیاض
روزنامه ایران | پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ | صفحه ۱۹
بعضی داشتهها همانقدر که از بیرون فرصت دیده میشوند، برای خود شخص، تهدید هستند.
به دنیا آمدن در یک خانواده شناخته شده یعنی هویت فرد از همان اول بر اساس نام خانوادگیاش تعیین میشود، نه عملکرد یا دستآورد شخصی.
در
... دیدن ادامه ››
بازیگری، پسر یا دختر فلانی بودن شاید کاتالیزوری برای ورود به این عرصه باشد اما ساخت هویت فردی و اثبات استعداد و توانایی شخصی خیلی سختتر و زمانبرتر از زمانیست که یک فرد ناشناس پا به این حوزه میگذارد چرا که اجازه آزمون و خطا دارد و بدون پیشزمینه فقط به خروجی نهایی کار او دقت میشود.
امیرحسین فتحی یکی از مثالهاییست که شاید اگر پسر یک کارگردان حرفهای و کاربلد نبود خیلی زودتر از اینها نقشهای متفاوت از او میدیدیم، نه لزومن به معنای کیفیت بیشتر بلکه فضا داشتن برای تجربههای متعدد.
نقش «کامیار» در سریال شغال که این روزها در حال پخش است، وقت دیده شدن امیرحسین فتحی است. انرژی و تلاشهای او برای به تصویر کشیدن این کاراکتر چندلایه با انتخاب یک بازی بیرونی و متفاوت نسبت به نقشهای قبلیاش، در کل کار دیده میشود اما چرا این تلاشها گاه به درستی به ثمر نشسته و گاه غلوشده به چشم میآیند؟
این بازی بیرونی جایی که لایه جدیدی از کاراکتر کامیار را در سکانس استخر با پدرش (مهدی سلطانی) میبینیم، بسیار درست و تاثیرگذار است. دوربین حرکت اضافه ندارد و اجازه میدهد تماشاگر قصه کاراکتر را بشنود.
فتحی در این سکانس قرار است رازی از کودکی خود را فاش کند که دلیل اصلی رفتارهای خشن، عصبی و عدم توانایی او در رفتار بالغانه است. فتحی جوری کامیار را بازی میکند که بدون شکستن غرور، التماس کردن یا ترحم خریدن، بزرگترین دردش را به پدرش میگوید و جوری او را گوشهی رینگ میگذارد که جز سکوت چیزی باقی نمیماند. او در این سکانس از آن کامیار بیعقل، پررو و منزجرکننده در حرکتی ظریف با تلفیق حس درونی و بازی بیرونی به آرامی لایه تازهای از شخصیت را رو میکند. حالا شاید همچنان تماشاگر گناه تجاوز را بر او نبخشد اما دیگر کامیار را سیاه نمیبیند و احتمالن بتواند درکش کند.
یا در سکانس اولین گفتوگو با زن پدرش (شبنم مقدمی) حس اضطراب پنهانشده شده زیر اعتمادبهنفس ساختگی و صحبت در مورد کتاب هیتلر را به خوبی بازی میکند.
همین جنس از بازی در برخی سکانسها نپخته و غلوآمیز شده است؛ بهخصوص در سکانسهایی که سطح کیفی بازیگران تراز نیست. اینجاست که نقش مهم کارگردان در هدایت بازیگر و انتخاب درست موقعیت به چشم میآید. برای مثال انتخاب بازیگر زن نقش مقابل کامیار (تارا) به قدری اشتباه است که پاسکاریهای عاطفی و حسی اتفاق نمیافتد. بیتجربگی بازیگر نقش تارا در بیان دیالوگ، انتقال حس و درک درست از موقعیت سکانس کاملن مشهود است. در سکانسهای پرتنش وقتی حس از یک کاراکتر منتقل نمیشود، مانند دعوا در خانهی کامیار که منجر به خودزنی او میشود یا درگیری در کافه، بار اضافه روی دوش کاراکتر دیگر میافتد. اینجا اگر بازیگر تجربه کافی نداشته باشد و کارگردان نیز اندازهی بازی بیرونی را کنترل نکند، همچنین انتخاب درستی در اندازهی نما و زاویه نداشته باشد، طبیعیست آن میزان از خشم و واکنش کامیار نیز زیاد از حد دیده شود. بالانس در حس و کیفیت ارائه بازیگران بر عهدهی کارگردان است که از بیرون کلیت قاب را میبیند.
اما در کنار تمام سکانسهای پر دیالوگ و پر اکت، یک پلان کوتاه است که توانایی فتحی در بازیگری را بیش از قبل نشان میدهد. جایی که آوا در آینهی دستشویی رستوران، تصویر کامیار را میبیند. تمرکز قاب روی کاراکتر آواست، اما نگاه عمیق کامیار که ترس، استیصال و شرمندگی را توامان دارد، در همان آینه به خوبی منتقل میشود.
این بازی درونی شاید در امتداد نقش صابر عبدلی در «شهرزاد» مانند سکانس شوخیهای عاشقانه با شیرین کنار حوض یا نقش سیاوش در «جیران» مانند سکانس دیدار با جیران و شاه هنگام اسارت و شکنجه باشد.
فتحی بازیگریست که با تغییر لحن و حالت چشمها میتواند حس را به خوبی منتقل کند. نیازی به حرکات پررنگ بیرونی ندارد اما هر بازیگری دوست دارد نقشهای متفاوت بازی کند و حالا بعد از نقش سامان در سریال «قطب شمال»، این دومین بار است در یک نقش اصلی متفاوت در پروژهای مستقل از پدرش، ظاهر شده است. پس از گذشت سالها از ورود او به بازیگری، این دو فرصت اخیر شاید باعث شود کارگردانان جسارت سپردن نقشهای جدید را به خود امیرحسین فتحی پیدا کنند، نه به پسر حسن فتحی.