در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | لقمان مداین
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 13:56:40
 

لقمان مداین سردبیر کمپانی بریتانیایی سینمادرام می باشد که همراه با مجموعه ای از منتقدان، خبرنگاران و تحلیلگران در دو دپارتمان انگلیسی و فارسی اخبار جامعه هنری را بدون محدودیت پوشش می دهند.
او از منتقدان سینما بوده و در ادوار جشنواره فجر به عنوان منتقد جشنواره حضور داشته و برای سال ها نقدهایش در روزنامه های اعتماد و کیهان و خبرگزاری های ایلنا، ایرنا، رکنا و انصاف نیوز و سینما اعتماد منتشر گردیده است.
برخی یادداشت های وی بخاطر کشف تشابه با المان های سیاسی ایران توقیف شدند.
وی برای سال ها به تدریس نقد سینما روی آورد و با تاکید بر نوشتن نقدهای فنی بر فیلم، تحلیل محتوا، آنالیز فرم و تکنیک ابداع کننده فصل جدیدی در عرصه نقد کارشناسی شد.
وی از دوران دانشجویی فعالیت خبرنگاری و سپس فعالیت سیاسی اش را در شاخه جوانان حزب کار آغاز کرد سپس عضو شورای مرکزی جبهه آزادی شد و پس از انسداد کامل، به فعالیت های هنری روی آورد.
وی توانست طی یک همکاری رسانه ای با موسسه فرهنگی سرای قلم به عنوان تهیه کننده و تدوینگر، سریالی در ژانر هارد تاک با حضور شخصیت های مهم جمهوری اسلامی و اپوزوسیون بسازد که در این گفتگوها دکتر مهدی خزعلی به عنوان مدیر مسئول موسسه در حضور ده ها نفر به اجرا نشست، این دومین برنامه پرطرفدار و تاثیر گذار پس از برنامه اینترنتی شب شیشه ای رضا رشیدپور بود که با اقبال عمومی مواجه می شد و برای نخستین بار مسئولین وقت مجبور می شدند تا گزارش عملکرد خود را به مردم ارائه بدهند و پاسخگو باشند، هرچند پس از مدتی این برنامه هم توقیف شد.
ایشان به عکاسی، شعر و کوهنوردی علاقه مند است.

 ۲۱ تیر ۱۳۷۲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شور عاشقی تئاتر تلویزیونی بود!

محتوای فیلم کاروان اسرا بعد از شهادت امام‌حسین(ع) بود اما حرف جدیدی نداشت، زاویه نگاه تازه ای باز نکرده بود، چیزی به معلومات مخاطب نمی افزود، شبیه سریالی تلویزیونی بود که هدف دارد تایم لاین را پر کند.

چهره پردازی کاراکتر ها خیلی خوب بود جذاب بود، ابتکار داشت و طبیعی بود، از رنگ پوست تا رنگ مو و محاسن تا رنگ چشم ها متناسب مردم آن مرز و بوم بود، میزانسن مثبتی طرح کرده بود که با خواست پیرنگ تطابق داشت، طراحی لباسش ساده و کلیشه ای بود، زیبایی شناسی بصری داشت و بر رنگ توجه خاصی کرده بود.

فیلم از فیلمنامه ای ضعیف رنج می برد، دیالوگ هایش گل درشت، کلیشه ای و غیر روان بود، طرح کنش مناسبی نداشت، عنصر ارتباطی و عطف بندی قوی نداشت، ... دیدن ادامه ›› تعلیق ضعیف بود، کشمکش هایش کشش ایجاد نمی کرد و فیلم را قربانی خود ساخته بود.

صدای تمییز و شفافی و نریشنی بم داشت، موسیقی متنش خوب بود، افکت های نه چندان خوب برگزیده بود، تدوین نمای ری اکشن مثبتی نداشت، حذف سکانس مازاد نکرده بود و چینش نمایش می توانست بهتر باشد تا فیلم از ریتم نیافتد، شروعش را دیر رسیدم و فرصت نشد تا بتوانم آن را بسنجم که امیدوارم خوب بوده باشد. اصلاح رنگ و نورش اما خوب بود.

نقش آفرینان پر پتانسیلی داشت که می دانیم از المان های جسمانی، میمیک خوب صورت و ادای دیالوگ توانمندی برخوردارند اما به ناچار قربانی متن ضعیف شدند.

کارگردان را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه، زوایای دوربین و قاب بندی های ضعیف و تمرکز بر استقرار، عدم نظارت بر تدوین و نریشن و طراحی لباس دارای ضعف و بخاطر نظارت بر گریم، طراحی صحنه قابل تحسین می دانم.
پرویزخان، تقابل میدان و دیپلماسی

محتوایی زنده داشت، در ظاهر آمده بود تا بگوید سیاست مستولی بر ورزش به دنبال تامین منافع قدرت می باشد، حضور جناح های سیاسی و نظامیان را در فوتبال نشان می داد که چگونه اعمال سلیقه می‌کنند، تعیین تکلیف می‌کنند و فردی که بخواهد مستقل باشد، قربانی عدم کرنش خود می شود، اما در باطن می خواست بیان کند که چگونه میدان خواست خود را بر تیم فوتبال که تمثیلی بود از تیم دیپلماسی تحمیل می‌کند، به تمسخر می کشید تفکر آنهایی را که فقط نشسته اند تا کوچکترین اقدام یک مدیر واقعی را به گامی در همسویی با دشمن تحریف کنند، مثل وقتی که می گفت چرا در روز تولد ملکه میان بازیکنانت گل پخش کردی! پس طرفدار انگلیس هستی! در حالی که آن اقدام از سر انسانیت بود و عیان می ساخت اگر در دیپلماسی دخالت نکنند خروجی کار تیمی برای میدان نیز نفع خود را دارد و در عین حال تاکید می کرد که اگر دیپلماسی لحظه ای غفلت کند تبعات آن در میدان جان رزمندگان را به خطر می اندازد، پس این ها دو بال یک پرنده اند که باید هماهنگ باشند تا پرواز شکل بگیرد و این هماهنگی لازمه اش عوض شدن تفکرات سران دیپلماسی است نه میدان! و در نهایت می گفت این عرصه کسی را می خواهد که بله قربان گو نباشد.

میزانسن مناسبی برای فیلم طرح شده بود، طراحی صحنه منطبق با جو زمانه و خاستگاه اجتماعی بود، طراحی لباس هوشمندانه با روان شناسی رنگ و سطح فرهنگی ... دیدن ادامه ›› بود، زیبایی شناسی بصری داشت، رنگ را می شناخت و نور پردازی گرمی را ارائه کرده بود، گریم گاه ضعف داشت و گاه خوب بود، در چهره پردازی بازیکنان ابتکار داشت اما در طراحی چهره مسئولین می توانست بهتر باشد که البته نمی دانم بخاطر بخشی از پیام فیلم بود یا خیر!

بازی های تلویزیونی مثبتی را شاهد بودیم اما سعید پور صمیمی سینمایی و عالی بود که ادای دیالوگ، المان های جسمانی و میمیک صورت منحصر به فردی ارائه داد.

فیلمنامه بیوگرافی خوبی بود، دیالوگ پردازی روانی داشت، اما بازخوانی نشده بود، گاها کلیشه ای، زمخت و گل درشت بود، قهرمانش خوب و ضد قهرمانی نه چندان قوی داشت، عنصر ارتباطی اش شکل نگرفته بود و طرح کنش ضعیفی داشت، اسیر تکرار الگوهای مکرر بود، گویی کارتون فوتبالیست ها را لایو اکشن کرده بودند و ضد ارزشی داشت که تبدیل به ارزش می شد.

صداپردازی تمیز و شفافی داشت، افکت هایش خوب بود، تم رنگی مناسبی داشت، تدوین باید چینش نمای بهتری انجام می‌داد، شروع خوبی بر می گزید که البته نمی‌دانم چقدر دستانش باز بوده اما در عین حال ری اکشن های خوبی انتخاب کرده بود، رفته رفته توانست با کات های مرتبط و دقیق ضربان را بالا ببرد و بر جذابیت بیافزاید.


کارگردان در عدم نظارت بر تدوین و چکش کاری نکردن فیلمنامه ضعف داشت و در زاویه خوب دوربینش، قاب بندی های درخشان، میزانسن، گریم، تدوین، صدا، محتوا و گرفتن بازی مناسب از نقش آفرینانش قوی بود.
از بحران بم تا بحران امروز، راه حل شیوه احمد کاظمی است!

هنوز از تماشای آن چه که دیدم بهت زده ام، حتی کارگردان هم پیشرفت چشم‌گیری داشته، برای اولین بار پس از سال‌ها مخاطب به درک عمیقی از فاجعه بم می‌رسد.

محتوای فیلم ارزشمند بود، به سراغ زلزله بم می‌رفت، نشان می داد در وقت بحران مدیریت علمی کارساز نیست و میدان تعیین کننده است، نشان می داد در زمان وقوع یک فاجعه آنان که درد ملت را با دل و جانشان حس نمی کنند با توجیه دوری از نگاه احساسی، مردم را به چشم عدد و رقم می نگرند، نشان می دهد آنکه دلسوز است در بحران باید چوب بی کفایتی مسئولینی را بخورد که شهر را تنها در پایتخت می بینند نه در استان های دیگر، آمده تا مرز بکشد میان جهل مسئولین و خواست خدا تا پشت دین قایم نشوند، فداکاری بزرگ کادر درمان را به تصویر می کشد که در جایی حتی رزمندگان هم برابر از خود گذشتگی آنان زانو می زنند، آمده تا جلوی عوامل خودسر را بگیرد که از فرمانده خود جلو می زنند و خسارت می آفرینند.
ارزشمند بود، مام میهن را در قامت مادری مجروح از زخم هایی عمیق نشان می‌داد که در تلاطم بحران دخترش از او دور شده، دختری معصوم با موهای باز ... دیدن ادامه ›› که بیانگر دختران این مرزبوم بود.
فاجعه بحرانش تشبیهی شد به بحران‌های امروز که نه مدیریتی است، نه دلسوزی، یک نفر هم که برخواسته باید با دو دستش ده ها بار را به دوش کشد.
آن مسئول دلسوز احمد کاظمی بود، فرماندهی که در واقعیت فریاد می‌زد ایها الناس بخاطر هیچ کس و بخاطر هیچ‌چیز جهنم نروید. فرماندهی مردمی را دیدیم که می فهمید وقتی مردم درد دارند و فریاد می زنند باید به دنبالشان دوید اما نه برای سرکوب که برای کمک و شنیدن نوای پر دردشان، می گفت مسئول کسی است که باید با مردم به ستوه آمده مدارا کند نه اینکه از دامن‌شان بگریزد.
پای روحانیت را به میان می کشید، گله می کرد که چرا در هیاهوی بحران نمی تواند به وظیفه اش عمل کند، عملا به بدنه مذهبی عتاب می کرد که نگذارید مردم حساب این بحران را به پای خدا بنویسند که فاجعه اصلی آنجاست که مردم به اشتباه دین را باعث مشکلات‌شان بدانند.
و روحانیت جگر سوخته را نشان می داد که خودش نیز قربانی این فاجعه بود و در برابر انبوه مصیبت ها و بی مسئولیتی ها زبانش کوتاه، پس تنها وظیفه ای که برای خودش می یافت در آغوش کشیدن دختر بچه ای با موهای باز بود که او را پدرانه در آغوش کشد و دست های را داخل موهای باز او کند تا بگوید تنها راه حل روحانیت در این بحران ایستادن پشت دختران این سرزمین است که بخاطر کج روی ها و قلدری های قهری، جهل مسئولین را به پای دین نگذراند و به نقش تاریخی خود عمل کنند و نگذارند دل مردم بلرزد.

صدای فیلم بم بود و گاها دیالوگ ها مفهوم‌نمی شد، افکت های دقیقی داشت، موسیقی متنش عالی و درخشان بود.
می خواهم به تدوین ورود جدی کنم، شروع بسیار بدی را انتخاب کرده بود، تمامش باید حذف می شد و شروع فیلم با چینشی، های‌لول از لحظه دیدن بم در آسمان و بعد از آن فرود پرخطرش و آن دیالوگ های کشمکش آفرین با فردی که علمی بود آغاز می شد، حذف پلان مازاد جدی بود باید انجام می شد، پلان کاشت گل در گلدون و حواشی اش باید کامل کنار گذاشته می شد و از این دست رها کردن ها که اغراق آمیز بودند کم نبود، هرچند فیلم از یک جایی به بعد انسجام‌بهتری گرفت و کات های منحصر به فرد و مرتبطی زد که ضربان را به شکل جنون آوری بالا برد.
اصلاح رنگ و نور عالی بود، پر بود از ابتکار هایی با استاندارد های روز سینما و قابل تحسین.

یکایک چهره پردازی ها شخصیت را کاور می کردند،  پیرنگ ساز بودند، انبوه اسف و اندوه و رنج و درد را به تصویر می کشیدند، اثری از ترمیم نبود، همه دقیق و ابتکاری و طبیعی بر مبنای شناخت تحلیلی و روان شناسانه انتخاب شده و تحسین برانگیز بود، میزانسن و گریم در حد اعلای هنر بودند، پر جزئیات و  پر دقت، توانسته بود وقوع یک فاجعه را بازسازی کند، چادر فرماندهی را عالی ساخته بودند و طراحی لباس ها نیز نقص نداشتند.

فیلمنامه نیاز به بازنویسی داشت، از پیرنگ بسیار قوی بهره می برد، تعلیق های عالی داشت، اگر بجای نویسنده بودم در پلان پایانی که حاج احمد نماز می خواند و کفش هایش را کنارش جفت کرده و قرار داده بود از آن مار خوش نگاشتی که دختربچه در بیابان یافت بهره می بردم.
خرده پیرنگ های عالی داشت، اما قدرتش بر پیرنگ اصلی غلبه می کرد، ضد قهرمانش مسئولین بودند و قهرمانش احمد، طرحش خوب بود اما قهرمان منفعل بود، مشکل پژوهشی داشت، درباره کم شخصیتی صحبت نمی کنیم احمد کاظمی فاتح دژ خرمشهر که از دریای خون گذشته تا تمامیت مرزی را حفظ کند از دیدن مصیبت بهت زده می شد، دست و پایش را گم می کرد در حالی که نخبه کار ستادی در نیروی هوایی خوب می دانست باید چه کند، بردن نام قالیباف چه ضرورتی داشت؟ خیلی انتظار کشیدم تا قاسم سلیمانی را بیینم، کرمان باشد و حاج قاسم نباشد؟ یاللعجب! پلان های بسیاری داشت که بودنشان ضروری نبود، دیالوگ پردازی هایش ضعف جدی داشت، روان نبود، کشمکش هایش پر کشش بود اما زمخت، کلیشه ای و گل درشت ولی طنز داشت، عنصر ارتباطی خوبی داشت ولی عطف بندی ضعیف بود با این حال ضد ارزش قوی داشت که تبدیل به ارزش می‌شد.

بازی یکایک نقش آفرینان ستودنی بود، سرشار از میمیک صورت، المان های قوی جسمانی، ادای دیالوگ خیلی خوب با لهجه، لحن و آوای بی نظیرشان که الحق و الانصاف درخشیدند اما ضعف متن به نقش قهرمان آسیب زده بود.

کارگردان را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه و عدم نظارت بر تدوین و صدا دارای ضعف و بخاطر میزانسن، گریم، گرفتن بازی و زوایای خوب دوربینش، نماهای ری اکشن عالی و قاب بندی هایش قابل تحسین می دانم.
انیمیشن ببعی قهرمان در اوج استاندارد!

محتوای انیمه را بسیار عالی یافتم، به سراغ خانواده می رود، تا تنهایی کودک را در میان تربیت های نابجا عیان کند، می خواهد تا والدین کودک را بخاطر کسب تجربه مورد سرزنش قرار ندهند، نیمه پر لیوان را ببینند، به کودکان امیدواری می دهد که موفقیت به اندازه امکانات نیست و به قد رویایی بزرگ باید گام برداشت تا ناممکن را ممکن کرد پس رویکردی روان شناسانه دارد، ساختار آموزشی کودکان را که خانم بوقلمون می باشد بعنوان ضد قهرمان معرفی می‌کند که بال کودکان را می چینند و با سرکوب ذهنی بچه ها را از ظهور استعداد دور می نمایند، خروجی این جامعه را نشان می دهد که همگی به این باور رسیدند که نمی توانند به موفقیت بزرگ برسند و اوج بگیرند، پس ببعی قهرمان می آید تا در این میان زمین بازی را برهم بزند و جار بزند که می شود این تفکر پوسیده و ناباورانه را شکست و رشد کرد. پس محتوایش کاملا منطبق با فضای کنونی جامعه ... دیدن ادامه ›› ماست.


موسیقی خیلی خوبی داشت، پرمحتوا بود، سلیقه مخاطب را می شناخت، صدا پردازی به جان کاراکترهایش خوش نشسته، ابتکار قشنگی در نهادن لهجه ها، لحن ها و آواهای مختلف داشته و منحصر به فرد است. صدایش تمییز و شفاف بود، افکت های قشنگی داشت، تدوینش چینش نمای مطلوبی داشت، ضربان را بالا نگاه می داشت و ریتم آن نمی افتاد، جلوه های تصویری عالی و طراحی سه بعدی کاراکترها خاص بود که کودک را به خود جذب می کرد. اصلاح رنگ و نور خیلی دقیقی انجام داده بود.

میزانس، طراحی صحنه پر جزئیاتی داشت، شهر را عالی و پردقت می یافتید، المان های مناسبی طراحی کرده بود، طراحی لباسش متناسب با سلیقه نسل جدید بود، رنگ را می شناخت، زیبایی شناسی بصری داشتند، چهره پردازی نافذی اتخاذ کرده بود که مناسب می دانم.

فیلمنامه، دیالوگ‌پردازی قوی داشت، کشمکش هایش پرکشش بود، حول پیرنگ خوبش دوران داشت و خوش تراش بود، عناصرش را رعایت کرده بود، عطف بندی، قهرمان و ضدقهرمان قوی داشت و درخشان بود.

کارگردان قاب بندی، زاویه دوربین، نمای ری اکشن و نظارت بر یکایک عناصر فوق داشت که حرفه ای بود.

تبریک به یکایک عوامل سازنده و تبریک به کودکانی که از این اثر متناسب لذت خواهند برد.
نوروز به مصاف دشمنان نوروز می رود!

محتوایش ایرانی است، آمده تا مقابل کسانی بایستد که می خواهند پنبه نوروز را بزنند، جشن و شادی را گرفته و سیاهی و تاریکی را حاکم کردند، گرمای محبت را گرفتند، سرمای شقاوت را رشد دادند، پس رسالت بزرگی را بر دوش می کشد تا کودکان‌مان این آیین کهن را فراموش نکنند! به سراغ آنان می رود تا فرهنگ ایرانی را ترویج کند، فلسفه آن را روشن سازد، می خواهد بگوید باید کودکان را آگاه سازیم تا فرهنگ زنده بماند، زنگ خطر محیط زیست را به صدا در می‌آورد تا حفظ آن ریشه دار شود، میان فرزند ایرانی و افغانستانی فرق نمی گذاشت، روی مرزها پل می زد، تا از من، ما بسازد و تفرقه را دور نماید تا دوباره مردم را متحد سازد، به معضل طلاق تلنگر می زد تا آسیبی که به کودکان می زند را نشان دهد و خانواده را بازسازد.

صداپردازی فیلم خوب بود اما وقتی که موسیقی زنده خوانده می‌شد سینک نبود، رپ خوانی اش نامرتبط بود و بی دلیل ولی موسیقی های دیگرش مثل نوای گرم استاد نصیریان تحسین برانگیز بودند، تدوین باید سکانس ابتدایی را از نمایی که آهنگ مشابه مرحوم آغاسی پخش می شد آغاز می کرد و تیتراژ ابتدایی را کنار می گذاشت، حذف نمای مازاد نکرده بود، زیرنویس گاهی نبود یا رنگش ضعیف بود،  جلوه های ویژه خیلی حرفه ای داشت، اصلاح رنگ و نورش نیز عالی بود.

میزانسن فانتزی ... دیدن ادامه ›› و حرفه ای داشت، رنگ را خیلی عالی می شناخت، طراحی لباسش پر دقت بود، در مقابل تحمیل فرهنگی بر ظاهری خاص می ایستاد و پوشش ایرانی که پر است از هنر و شادی را معرفی می کرد، تفکیک جنسیتی را پس می زد و در اقدامی‌نمادین دستان دختران و پسران کودک را به دست هم گره می زد، انتخاب صحنه اش منطبق و پر جزئیات بود، چهره پردازی مطلوب و زیبایی شناسی بصری داشت که درخشان بود.

فیلمنامه اش دارای ضعف بود، ایده خوبی داشت اما پیرنگش خوب در نیامده، محتوای شجاعانه ای داشت اما با تعلیق هایی ضعیف، خیلی خوب وارد دنیای جادویی می شد اما نمی توانست آن را رشد دهد، دیالوگ هایش کشمکش کم کششی داشت، کاشت، داشت و برداشت کاراکترهایش را رعایت نمی کرد، عطف بندی، عنصر ارتباطی، پیرمرد دانا، قهرمان و ضدقهرمانی قوی داشت و درخشید.

نقش آفرینانش خوب ادای نقش می کردند، موقعیت خاصی که درش قرار می گرفتند را مناسب نشان می دادند و باور پذیر بودند.
عالیجناب استاد نصیریان را داریم که تماشایشان نعمتی است از نعمات بهشتی، حد اعلای انعطاف جسمانی، میمیک صورت و ادای دیالوگ را با لهجه، آوا و لحنی بی نظیر نگریستیم.
شبنم مقدمی، مهدی هاشمی، افشین هاشمی، مهتاب ثروتی، سیاوش چراغی‌پور، علی آرا، طاها شادی‌فر، سحر حسینی و علی بوراک سیلان نیز همگی درخشان بودند.

کارگردان زاویه دوربین و قاب بندی های موفقی داشت که در کنار میزانسن، جلوه های ویژه، رنگ، نور، گریم و بازی خوبی که از بازیگرانش گرفته بود می درخشید، اما در عدم دقت کافی بر صدا، تدوین و متن ضعف داشت.
فیلم آبی روشن قصه خضر است و موسی!

محتوای فیلم بسیار خوب طرح شده بود، ما را یک قدم بالا می برد تا از زاویه شخصی به مباحث پیرامونی نگاه نکنیم، ما را به صندلی امام رضا(ع) می نشاند تا با احاطه کامل هر شخص را آنالیز کنیم، قضاوت نکنیم، بعد مثبت و منفی انسان ها را کنار هم می گذاشت، می خواست بگوید برای آنکه خادم اهل بیت(ع) شوی باید حسابت را با همه تسویه کنی، هیچ نقطه تاریکی نه در ذهنت باشد نه در قلبت، رشد  و بخشندگی را تعلیم‌می داد، آمد تا بگوید هیچ خیری به کسی نمی رسانی مگر آنکه پاسخش را در همین جهان می یابی، یعنی از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری، نشان می دهد امام رضا(ع) ضامن هرکس می شود چه خوش نام چه بد نام  و دلیلش صبر ایوب می خواهد تا به سفر قهرمان بروی و دانه به دانه دلیلش را بیابی.

فیلمنامه قهرمان و ضدقهرمان خیلی خوبی داشت، یکسان بود، قهرمانی که بزرگترین مانع را نهایتا در خودش دید، پس خودفکنی کرد و بر ضد قهرمان که درونش بود پیروز شد و به خادم نائل آمد، حاج یونس و صبا را خضر دیدم و موسی، گام به گام می رفتند و تجربه می کردند، همان اندازه موسی قصه را بی حوصله  لج باز و کنجکاو می یابیم، عنصر ارتباطی قوی دارد، عطف بندی اش بسیار مثبت است، تعلیق دارد، دیالوگ هایش قدری طولانی و کلیشه ای است که فیلم را از ریتم می اندازد، ... دیدن ادامه ›› کشمکش هایش کشش دارد، پیرنگش بسیار خوب است و خرده پیرنگ های خوش نگاشت، کاشت، داشت و برداشت کاراکتر هایش طی سفر رعایت نمی شود و بی حساب کاراکتر وارد و خارج می شود، شخصیت پردازی خوبی دارد.

میزانسن مطلوبی دارد، طراحی لباسش خیلی خوب بود، با سطح فرهنگی هر کاراکتر هم خوانی داشت، طراحی صحنه اش منطبق با قصه بود، گریم متناسبی داشتند، در ترمیم و ترسیم موفق بود.
در المان های فوق زیبایی شناسی بصری و توجه به رنگ وجود داشت که ترکیبی عالی می ساخت.

صداپردازی عالی بود، صدای محیط و موسیقی متن داشت، تدوین از چینش خوبی بهره می برد ولی حذف نمای مازاد نکرده بود، نمای ری اکشن خوبی برنگزیده بود که نمی دانم گزینه دیگری داشته یا خیر اما اصلاح رنگ و نورش خوب بود.

بازیگرانش جملگی خوب و درجه یک بودند، نقش را شخصی کرده، میمیک صورت باور پذیری ارائه داده بودند و المان های جسمانی شان کاملا خوب بود، ادای دیالوگ مناسبی در لهجه، لحن و آواداشتند که درخشان بود.
شاهد یک مرتضی امینی تبار منحصر به فرد بودیم که فضای فیلم را متفاوت و مثبت کرد، ضربان را بالا برد و مخاطب را با فیلم همگام کرد، مهران احمدی بی نظیری داشت که همه دار و ندار فیلم بود و یک تنه پیرنگ را به دوش می کشید و کشش ایجاد می کرد، مهران غفوریانش حرفه ای آمد و کاملا نقش را شخصی کرد حتی ورود ناگهانی اش آنقدر قوی بود که مخاطب را مجذوب خود می ساخت، سارا حاتمی در نشان دادن آن شخصیت پرتنش که بتواند واکنش مخاطب را برانگیخته کند خوب ظاهر شد و استاد عزیز جناب علی اکبر اصانلو را داشتیم که دقایق کوتاه حضورشان بسیار پر افتخار بود.

کارگردان بعضا زاویه ری اکشن خوبی بر نگزیده بود، بر تدوین دقت نکرده بود ولی در میزانسن، فیلمنامه شاهکارش که از فیلم کتاب سبز نیز ایده برداری کرده بود، بازی خوبی که از بازیگرانش مطالبه کرد، صدا، موسیقی، محتوا و قاب بندی درجه یکش بی نظیر بود.
باغ کیانوش، اثر خوش ساخت کودک و نوجوان

باغ کیانوش پر بود از آموزه های خوش نگاشت و مملو از حس مسئولیت پذیری و مثبت، نابغه ای به سبک استیون هاوکینگ را به زیبایی طرح می کرد و از قارون تا تنها در خانه را الهام می گرفت.

فیلمنامه در دقایق ابتدایی ضعف داشت، دیالوگ هایش کشش کمی داشت و باید بهتر می شد، کشمکشی ضعیف با تعلیق هایی مطلوب داشت، قهرمان و ضد قهرمان خوبی داشت اما اشتباه طرح شده بود باید روی کودکان متمرکز می شد تا از دل آنان قهرمان بسازد، پیرنگش مناسب بود و خرده پیرنگ هایش عالی که حسابی به آنها پرداخته بود، عطف بندی های خوبی داشت، عنصر ارتباطی مطلوب بود، اما نیاز داشت از خط اصلی منحرف نشود، آن تکه جلوه های ویژه که وارد جبهه می شود و با نریشن هایش همگی مازاد بود که باید حذف می شد، زمخت و گل درشت و شعاری بود نه سازنده. کاشت، داشت و برداشت هایش یک به یک دقیق بودند.

صداپردازی بسیار تمییز و شفاف بود، افکت های خیلی مناسبی داشت، موسیقی متنی روان و متناسب نهاده بود، تدوین نمای ری اکشن خوبی برگزیده بود، ... دیدن ادامه ›› افکت هایش بسیار خوش ساخت بود، رفت و برگشت های بسیار مطلوبی انجام می داد،  چینش پلان هایش درست بود و سرعت افت نمی کرد، اصلاح رنگ و نور خیلی ترازی شاهد بودیم و قابل تحسین بود.

میزانسن خوبی داشتیم، طراحی صحنه کاملا با محیط فیلم، خاستگاه اجتماعی و بومی منطبق بود، ذهن آنان را خوب ترسیم کرده، طراحی لباس ها مثبت و خوب ترسیم شده بود، گریم در ترمیم و ابتکار مثبت بود و درخشان. شاهد زیبایی شناسی بصری بودیم، رنگ را می شناخت و مناسب بود.

نقش آفرینی های بسیار خوبی را شاهد بودیم، این باعث افتخار هست که بازیگران کودک ما تا این اندازه مثبت نقش ایفا می‌کنند، در ادای دیالوگ، میمیک صورت و انعطاف جسمانی تمام بازیگران خوش درخشیدند.
یک شهرام حقیقت دوست، عباس جمشیدی فر و مجید پتکی حرفه ای که وزنه فیلم بودند هم داشت که عالی بودند.

کارگردان زاویه دوربینش بسیار خوب بود، خطوط فرضی را رعایت می کرد، تصاویر هوایی مثبت بود، قاب بندی استاندارد بود اما در چکش کاری نکردن فیلمنامه ضعف جدی داشت.
نبودنت به سراغ ترسی می رفت از جنس ترس معین!

محتوا را مثبت می دانم، دست بر روی ترس مواجه شدن می گذاشت، از جنس همان ترسی که جناب معین و خیلی از ایرانی های دیگر نسبت به آمدن به ایران دارند، می ترسند از مواجه شدن، پیام فیلم واضح بود، گاهی تابویی که ما می سازیم از سرابی که پیش روست وحشتناک تر است، می بینیم که وقتی پدر خانواده رازش را عیان می سازد دیگر تهدیدی مقابلش قرار نمی گیرد، ترس ها از بین می روند و او به روند عادی باز می گردد و این همان اشاره واضح است که اگر ترس را زیر پا بگذاری و برگردی، همه چیز به روال عادی باز می گردد و حل می شود.

فیلمنامه شروع خوبی کاشته، اما دیالوگ پردازی ها گنگ است، کشمکش هایش کشش ندارد، عطف بندی های ضعیف دارد، گره گشایی به دست نویسنده انجام‌می شود، پیرنگش ناقص است، عنصر ارتباطی ندارد اما قهرمان و ضد قهرمان و پیردانای خوبی دارد.

صدا شفاف نبود و بم بود، موسیقی متن و افکت خوبی داشت، اصلاح رنگ و نور مناسبی کرده بود، تدوینش اسیر تکرار الگوهای مکرر بود، مدام دوربین ... دیدن ادامه ›› را به حرکت آونگ وار در می آورد تا بهم ریختگی ذهن کاراکتر را نشان دهد، می توانست چینش نمای بهتری داشته باشد اما نداشت، می توانست حذف پلان مازاد کند اما نکرد، ریتم ثابتی داشت و نمای واکنشی خوبی انتخاب نکرده بود.

میزانسن را خوب دیدم، طراحی صحنه مناسبی داشت با دیتایی که کرفتیم هم خوانی می کرد، با خاستگاه اجتماعی هم خوانی داشت، طراحی لباسش خوب بود با طبقه فرهنگی همسو بود، گریم کاراکترها ترمیمی و طبیعی بود، اما اثری از توجه به رنگ و جزئیات در هیچکدام ندیدیم.

کارگردان را در زاویه بندی و رعایت خط فرضی موفق دانسته اما در عدم رعایت اصلاح رنگ و نور، نماهای واکنشی و رنگ پردازی، در عین حال حجم انبوهی از باگ های فیلمنامه صاحب تقصیر می دانم.
لایو اکشن ملکه آلیشون موفق نبود!

محتوای انیمیشن لایو اکشن ملکه آلیشون را مثبت یافتم، دغدغه محیط زیست و نجات جنگل داشت و خوب بود.
اما سوال من این است که محتوا برای کدام رده سنی بود؟

فیلمنامه اش پیرنگی بهم ریخته را دنبال می کرد متاثر از هری پاتر بود با طرح کنش های نامنظم، دیالوگ پردازی اش خوب نبود، کشش ایجاد نمی کرد، کشمکش نداشت، شعاری بود و گل درشت قهرمان و ضدقهرمان و عنصر ارتباطی داشت اما شروعش ضعیف بود و تعلیق های قوی طرح ... دیدن ادامه ›› نکرده بود.

گریم کاراکتر ها اغراق آمیز و مصنوعی بود و خوب در نمی آمد، چهره پردازی مصنوعی در مورد شیر و برخی دیگر داشتند، طراحی صحنه و لباس خوبی داشت اما از زیبایی شناسی بصری بهره مند نبود، و قربانی رنگ پردازی نامناسب بود.

صداپردازی خوب بود و در افکت طبیعی بود، موسیقی متن خوبی نداشت، اصلاح رنگ و نور خیلی نامناسبی داشت، جلوه های تصویری مناسبی داشت ولی طراحی سه بعدی خوب نبود، حذف سکانس مازاد نکرده بود، چینش نماها می توانست بهتر باشد

نقش آفرینی ها قربانی المان های منفی ساختار انیمه بودند تلاش می‌کردند تا دیالوگ های ضعیف را خوب ادا کنند، رفتارهای جسمانی را منطبق کنند، از میمیک صورتشان کمک بگیرند اما نقش در نمی آمد، هرچند بازیگر کودک درخشان بود.

کارگردانی را در زاویه‌ دوربین و قاب بندی متوسط می دانم، از لوکیشن های محدود استفاده کرده بودند، در عدم نظارت بر صدا، تدوین، طراحی های سه بعدی، اصلاح رنگ و نور و متن نیز دارای ضعف جدی بودند.
پای میهن بایستیم حتی اگر رییس جمهور بی کفایت باشد!

محتوای فیلم آسمان غرب ارزشمند بود، پرمحتوا و شاهکار نگاشته شده، آمده تا فریاد بزند وقتی دشمن زبان گفتگو را نمی فهمد زمانی که خاک ما را هدف می گیرد یا آنجا که مردم را نشانه می رود حتی اگر رییس جمهورمان بی کفایت باشد یا مسئولان امر بی لیاقت باشند، اینجا خا‌ک ماست، اگر آنان به وظیفه مملکت داری‌شان عمل نمی کنند ما باید به تکلیف ملی‌مان عمل کنیم، اگر دلسوزش نباشیم هیچکس توجهی به آن نخواهد کرد، می گوید در نهایت ما مردم برای هم می مانیم نه آنان که از پشت میز طعم رنج مردم را نمی چشند.
می گوید اگر پای این مردم بایستی برایت همه کار می کنند و مسئولیتی بر دوش می گذارد که مهم این است در خط درست تاریخ بایستیم.

فیلمنامه، دیالوگ هایش زیاد بود، طولانی و شعاری، پراکنده و گزاف، خرده پیرنگ های زیادی داشت اما منسجم نشده بود و ریتم را می انداخت، خط اصلی فیلم را مدام منحرف می کرد، می توانست یک شاهکار باشد اما قربانی ضعف متن شد، پیرنگ سردرگم بود، فرماندهی را شخصیت پردازی می‌کرد که در وقت بحران خودش مغز ... دیدن ادامه ›› تنش بود، مرکز آشوب بود، بجای آنکه مدیریت کند نیاز به مدیریت شدن داشت، عنصر ارتباطی هلی کوپتر بود که بر همگان تاثیر می گذاشت، تعلیق های خوبی داشت، عطف بندی های قشنگی داشت که قوی بودند، قهرمان بسیار خوبی داشت که ستون فیلم بود و قطب کشش اما ضد قهرمانش در طرح مانع ضعیف بود.

صدا ضعیف بود و مغلوب اتمسفر و ضربه بزرگی به فیلم زده بود که امیدوارم برای اکران عمومی اصلاح شود، افکت های خوبی داشت، موسیقی متنش مناسب بود و موسیقی تیتراژش بسیار خوب بود.

تدوین در چینش پلان ها خوب عمل کرده بود، توانست سرعت را افزایش دهد و ریتم را تند کند و از پس نیاز یک فیلم جنگی مهیج بر بیاید اما بخاطر حذف نکردن نماهای مازاد ضربانش می افتاد. تم رنگی و اصلاح رنگ و نور خوبی نیز داشت.

میزانسن از طراحی صحنه خوبی بهره مند بود، جزئیات فراوان داشت، منطبق با فضای حاکم بود، طراحی لباس ها عالی و گریمی طبیعی و ترمیمی داشت که موفق بود.

بازیگرانش بسیار خوب بودند، بر لهجه تسلط داشتند، آوا و لحن خوبی را ادا می کردند، بیان دیالوگ‌شان روا بود، المان جسمانی خوبی داشتند،    ولی شاهکار نقش آفرینی میلاد کی‌مرام غالب بود و برای مخاطب کشش سنگینی ایجاد می‌کرد و توانست از پس لحظات بسیار سخت نقش آفرینی بر بیاید، احساسات را برانگیخته کند و بدرخشد.


کارگردان زاویه دوربین بسیار خوبی داشت، نمای ری اکشن مناسبی برگزیده بود، خط فرضی را در همه ابعاد رعایت می‌کرد، دوربینش در آسمان یا روی دست، تصویربرداری خوبی داشت اما در عدم نظارت بر صدا، تدوین و چکش کاری نکردن فیلمنامه ضعف جدی داشت که به اثر آسیب جدی زده بود.

امیدوارم با کاهش صدای محیط و تقویت صدای اصلی و تدوین جدی، شاهد بالا رفتن کیفیت در اکران مردمی باشیم.

پروین می گفت زنان دوران پهلوی محدودتر بودند!

محتوای فیلم را دیدم، برشی از زندگی پروین اعتصامی بود که نشان می داد او حاضر نمی شود برای دریافت جایزه نزد شاه برود و شرف یاب شود، می خواست فضای بسته مردسالار را در عصر پهلوی نشان دهد که حتی اجازه خواندن شعر و فعالیت مدنی را هم نداشته است، همه اینها را بیان می کرد تا تلقین کند وضع زنان به مراتب محدودتر بوده است.
در نقش آفرینی هنر بازیگران را دارای ضعف نمی دانم، ثابت کردند بر میمیک صورت، انعطاف جسمانی و ادای دیالوگ مسلط می باشند، ضعف آشکاری که شاهد هستیم نیمی به عهده فیلمنامه ضعیف و نیم دیگر سبک بازی ایست که کارگردان از آنان طلب کرده با این حال یکی از درخشش های جدی فیلم استعداد سرکار خانم ملیکا شریفی نیا بود که خلق تجربه اولین بار کردند و عالی بودند.
میزانسن را موفق می دانم، طراحی صحنه قوی، منطبق با خاستگاه اجتماعی و سطح فرهنگی بود، طراحی لباس قوی داشت، زیبایی شناسی بصری داشتند، رنگ را ... دیدن ادامه ›› می شناختند، گریم‌ها گاه خوب بودند و گاه اغراق آمیز که می توانست طبیعی تر باشد.
تدوین حذف نمای مازاد نکرده بود، چینش درستی نداشت، سرعتش افت کرده بود، اصلاح رنگ و نورش خوب بود، تم مناسبی برگزیده بود، صداپردازی اش تمییز بود، اتمسفر داشت و افکت هایش خوب بود.
فیلمنامه بیوگرافی بود، سراغ زندگینامه پروین اعتصامی رفته بود، تعلیق، قهرمان و ضدقهرمان، عنثر ارتباطی و طرح کنشش ضعیف بود. دیالوگ پردازی اش غیر روان بود، شعاری، گل درشت، دارای افشا و بمباران اطلاعاتی، کلیشه ای و فاقد کشمکشی که کشش ایجاد کند.
کارگردان را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه، عدم نظارت بر تدوین، گریم، سَبک بازی خسته کننده و اشتباهی که از بازیگرانش طلب کرده بود دارای ضعف و برای میزانسن مناسب، زاویه دوربین و قاب بندی هایش لایق تحسین‌می دانم.

انیمیشن موفق فیلمنامه موفق هم می خواهد!

باید اقرار کنم، انیمیشن شمشیر و اندوه، نقاط مثبت خوبی داشت، میزانسنش بسیار خوش سلیقه بود، صحنه را خیلی خوب، طبیعی، پر عمق و با جزئیات طراحی کرده بودند، طراحی لباسش مناسب بود، به زیبایی شناسی بصری توجه ویژه داشتند و رنگ را می شناختند اما چهره پردازی باگ داشت، از یک سو بسیار طبیعی بود و از سوی دیگر گاها اغراق آمیز که نیاز به بررسی بیشتری داشت.
طراحی سه بعدی آن در فضاسازی شهری و توجه به المان های ریز یک محیط، واقعا خوب بود اما در طراحی کاراکتر ها به شدت ضعیف بود، حرکات روانی نداشتند مثل یک عروسک تکان می خوردند و علی رغم پتانسیل موجود موفق نبودند.
تدوین حذف سکانس مازاد نکرده بود، چینش درستی نداشت، ریتم را کند کرده بود و سرعت نداشت، رندرش مشکل داشت، نمای ری اکشن خوبی برنگزیده بود، کات های مرتبط و منظمی نمی داد و ضعف داشت اما اصلاح رنگ و نورش بسیار خوب بود.
صدا پردازی ها اصلا به کاراکتر ننشسته بود، انتخابشان خطا بود، صدا با تصویر ... دیدن ادامه ›› سینک نبود، موسیقی قوی نبود اما اتمسفرهای شنیداری و افکت های خوبی داشت.
فیلمنامه را در محتوا ثقیل می دانم، مناسب فضای انیمه نبود، نتوانسته بود درست شخصیت پردازی کند، پیرنگش شلوغ بود، دیالوگ پردازی ها بسیار طولانی، گل درشت و غیر روان بود، کشمکش ضعیفی داشت که کشش ایجاد نمی کرد و باید نکیسنده ذهنش را منظم می کرد و خیلی روان و ساده تر آن را می نگاشت.
کارگردان را در چکش کاری نکردن فیلمنامه، عدم نظارت بر تدوین، صدا، پذیرش کاراکترهای مصنوعی و گریم دارای ضعف و بخاطر میزانسن، زاویه دوربین و قاب بندی های خوبش لایق تحسین می دانم.

فرزندآوری بدون مسئولیت

فیلم نپتون را دغدغه مند دیدم،؛ در دورانی که مهاجرستیزی بالا گرفته سعی می کند تصویری انسانی از هموطنان سابق‌مان نشان دهد، عیان می سازد مشکلات ما افغانستانی ها نیستند بلکه فرهنگ غلطی است که در اجتماع رواج یافته، تا بگوید آنان هم باسوادن و هم رئوف، به سراغ تب بحران هویت می رود که خانواده در آن تهی گشته، همه به دنبال مستقل شدن هستند غافل از اینکه در نهایت تمام پیشرفت ها و درخشیدن ها یک خلا هست که تنها با خانواده پر می شود، سعی کرده تاثیر پذیری کودکان از فضای مجازی را به تصویر بکشد که در غفلت والدین آنان با سبک زندگی متفاوتی رشد می کنند که ربطی به خانواده خودشان هم ندارد، یعنی ذائقه را عوض می کنند و همین را دستاویزی قرار داده تا رصد پرخطای فضای مجازی را توجیه کند، کودک را به شکل جوکر نشان می دهد تا آسیب روحی کودکی که قربانی پدر و مادری بی مسئولیت شده نشان دهد، فرزندآوری بدون پشتوانه را نقد می‌کند و ... دیدن ادامه ›› دقیق است.

در فیلمنامه کاشت، داشت و برداشت رعایت شده، دیالوگ هایش طولانی و کلیشه ای بود، زمخت اشاره می کرد، کشمکش هایش کم کشش بود، باید ذهن نویسنده متمرکز می شد و یک مبحث را پیش می برد، پیرنگ ضعیف بود، خرده پیرنگ داشت، عنصر ارتباطی، قهرمان و ضد قهرمانش بسیار ضعیف بودند، تعلیق نداشت و نیاز به بازنویسی جدی بود.

در نقش آفرینی اکثرا بازی را شخصی کرده بودند اما انقباض جسمانی داشتند و اسیر صلبیت کلام بودند، تمام کشش فیلم بازی پر توان امین میری، آیدا ماهیانی، بهناز جعفری و مسعود کرامتی بود، انعطاف کامل جسمانی داشتند، دیالوگ را روان ادا می کردند، به لحن مسلط بودند و میمیک صورتشان بسیار حرفه ای و خوب بود. بازیگران خردسال توانمندی خاصی داشتند که درخشیدنشان مبارک جامعه هنری‌مان باشد.

طراحی صحنه خوب بود، منطبق با خاستگاه اجتماعی و سطح فرهنگی بود، طراحی لباس خوبی داشت، به زیبایی شناسی بصری توجه کرده بود، رنگ را می شناخت، پس عالی بود. گریم ها ترمیمی بودند و مناسب بود.

صدا پردازی خوب بود، فضاسازی داشت اما با تصویر سینک نبود، اصلاح رنگ و نورش خوب بود، تدوینش در چینش سکانس ها ضعف داشت، حذف سکانس مازاد نکرده بود، نمای ری اکشن خوبی بر نگزیده بود، پس ضربان فیلم افتاده بود و سرعتش پایین بود.

کارگردان را در عدم نظارت بر تدوین و صدا، گرفتن بازی از برخی بازیگرانش، چکش کاری نکردن فیلمنامه و زاویه بندی دارای ضعف و در قاب بندی و انتخاب برخی بازیگران خوبش و محتوایی که دنبال کرده قابل تحسین می دانم.

رویا شهر انیمیشنی موفق و خوش ساخت!

محتوایش قابل تقدیر است، نشان می دهد در جمعی که همه شبیه هم هستند آن کس که متفاوت باشد را به چشم فردی نامناسب حساب می کنند، می گوید اگر برای ورود به جمعی خود را تغییر دهی بازهم مناسب آن جمع نیستی، در شهری که یک نفر نمادی مطلوب از گروهی خاص را ندارد به چشم فردی متفاوت و دارای ضعف می دانند.
متن قصه مطلوب بود، بچه ها را به دنیای خیال می برد، یعنی در شکل گیری قهرمان و سفر ی که طی می‌کند موفق بوده، دیالوگ پردازی هایش خوب بود، باید عنصر طنزش را بیشتر می کردند چه با کلام چه با گویش های زیبا ولی با هوشمندی از تمام سوژه های مجازی بهره برده مثل شعار عزیزانی که اروم‌نمی گیگیریم می گفتند یا همخوانی معروف عزیزمان در رشت، ولی زیاد بود، افت می‌کرد، خسته کننده می‌شد، توانسته بود شخصیت پردازی خوبی کند، خرده پیرنگ مناسبی داشت، طراحی کنش قشنگی داشت، فانتزی، خنده دار و شیرین بود و جا برای بازنویسی داشت.
طراحی سه بعدی کاراکتر ها، فضاسازی شهری و توجه به جزئیاتش مثل موی سر، آبنما، گل ها و غیره بسیار خوب بود، مصنوعی نبود، باور پذیری داشت و درخشیده ... دیدن ادامه ›› بود.
طراحی صحنه و لباسش خوب بود، عمق میدان داشت، خوش سلیقه بود، منطبق با شخصیت بود، چهره پردازی اش هم بر کاراکتر نشسته بود و ترکیب خوبی داشت، به رنگ توجه کرده و دارای زیبایی شناسی بود.
صداگذاری های مناسبی داشتند، بر کاراکترها خوش نشسته بود، دیالوگ ها را با لهجه و لحنی خوب ادا می کردند، اتمسفر و موسیقی متن خوبی داشت و مهیج بود.
کارگردان را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه و عدم نظارت بر تدوین دارای ضعف می دانم ولی برای زاویه دوربین مطلوبی که برگزید و قاب بندی های خوبش و نظارت بر صدا و طراحی های سه بعدی و توجه به رنگ و جزئیات درخشان دیدم و قابل تحسین، امیدوارم بدرخشند.

بهشت تبهکاران پشت پرده دادگاه های نمایشی بود!

فیلم عالیجناب جعفری جوزانی را دیدم، مثل همه جای دنیا فارغ از مسئله گیشه، آمده بود تا تنها سخن بگوید، همان ابتدا تکلیفش را با مخاطب روشن می کند، تیتر می زند بر اثرش تا بگوید مملکتی که دادگستری مستقل ندارد بهشت تبهکاران است، می خواسته از یک زمان دیگری بگوید ولی ناچار شده به زمان شاه برود تا به کسی بر نخورد ولی همانجا که عصای شیطان را با شکل خاصی می یابیم مشخص می شود مربوط به چه دورانی است، از مسائل مختلفی ایده گرفته، از فیلم زندگی دیگران، از نویسنده ای اهل سیرجان! از بیدادگاه های نمایشی شاه! که برای طناب هایشان دنبال سر می گردند، از رکن دو! که پرونده سازی می‌کند و شان دادگاه را قد ماشین امضا پایین‌می آورد و جار می زند که آنها دستور داشتند، چه گشتاپو بخوانی چه اشتازی، هرچه باشد محصول خاستگاهی بسته است، از کمک موثر در به خاطر آوردن اعترافات می گفت! داد می زد این جماعت با اندیشه مخالفند، می گفت مردم انقدر وکیل و وزیر دزد دیدند که دیگر بی اعتمادند، نقش پیاده نظام روس ها در مقابل انگلیس ها را نشان می داد و فکر می کنم در ارائه پیام موفق بود.
ذهن نویسنده منظم نشده بود، انبوه فراز فرود ها را طی می کرد در حالی که باید پیرنگ را منسجم تر پیش می برد و بر یک مسیر مشخص تمرکز می کرد، انقدر ... دیدن ادامه ›› فیلمنامه شلوغ بود که عطف بندی ها و عنصر ارتباطی ضعیف به حساب می آمد، قهرمان و ضد قهرمانش خوب بود ولی در جمع بندی مشکل داشت چرا که ضد قهرمان پیروز می شد، اثری که بیشتر از دو ساعت طول کشید تا جمع شود در یک ساعت به ثمر می رسید، دیالوگ پردازی های بسیار طولانی داشت، هیچ بازنگری نشده بود، حجیم بود و پر از بمباران های اطلاعاتی که ذهن مخاطب را گمراه می کرد، کاراکتر های زیادی داشت که ابتر بودند، کاشت، داشت و برداشت هایش رعایت نمی شد و بی حساب کاراکتر را وارد و خارج می کردند.
صداگذاری شده بود اما سینک نبود، بم بود، دیستورت شده بود و اذیت می کرد، صدای محیط و افکت ها خوب بود، تدوین مشکلات جدی داشت، سانسور داشت، چینش سکانس هایش منظم نبود، نمی دانم چقدر اختیار عمل داشته اما باید حذف سکانس مازاد می کرد، یک ساعت و نیمش اضافی بود.
طراحی صحنه خوبی داشت، منطبق با پیرنگ بود، جزئیات داشت، طراحی لباسش خوب بود اما گاهی ضعف داشت، گریم ها بعضا ترمیمی و گاهی اغراق آمیز بود.
نقش آفرینی بازیگرانش خوب بود از برخی کاستی ها می گذرم چون فیلمنامه استیبلی نداشتیم وگرنه بازیگران توانمندی حضور داشتند که می دانیم در میمیک صورت، انعطاف جسمانی و ادای دیالوگ موفق اند اما توصیه دلسوزانه من خدمت استاد کیمیایی و استاد جعفری جوزانی این هست که مانند مسئولین که هرکجا پا می گذارند آقازاده هایشان را گسیل می دهند سعی نکنید پسر یا دخترتان را بصورت پررنگ به تصویر بکشید، چراکه مخاطب را دل زده می‌کند و به فیلم‌آسیب می زند، بر هیچ کس سطح بالای سواد و توان بازیگری خانم جعفری جوزانی پنهان نیست هرچه باشد در کنار پدر رشد یافتند و امیدوارم شاهد بازگشت بیشترشان در عرصه باشیم.
جسارت می‌کنم و به عنوان کوچکتر کارگردانی را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه و عدم نظارت بر تدوین، صدا و گریم دچار ضعف می دانم و بخاطر محتوای خوبی که شجاعت به خرج دادند و بازی های به نسبت خوبی که گرفتند و میزانسن مطلوبشان قابل تحسین می دانم.
مجنون، دلداده آقا مهدی زین الدین بود!

فیلم را مثبت یافتم، یاد این قهرمان وطن را زنده کرده بودند، استاندارد سینمای جنگی داشت ولی نمی توانست متمرکز باشد، سعی کرده بود به خصایص مثبت این شهید توجه کند و همین نقطه ضعفش بود، چراکه زین الدین را میان انبوهی از روایت ها کمرنگ می کرد، شاید نیمی از فیلم زیادی بود و باید کنار گذاشته می شد تا کیفیت بالا برود چراکه پتانسیل اش را داشت.
شروع فیلم قوی بود و به ناگهان افت کرد، فیلمنامه پیرنگی ضعیف و خرده پیرنگ های خوبی داشت، عطف بندی فیلم ضعیف بود چون انبوهی از پیرنگ ها را به وسط انداخته بودند تا خروجی بگیرند و هین خط اصلی را کمرنگ می کرد، ضد قهرمانش صدام نبود، ارتش عراق نبود بلکه ستاد فرماندهی ما بود که آنان را رها کرده بودند تا دست خالی مقاومت کنند، عنصر ارتباطی نداشت، دیالوگ ها شعاری و کلیشه ای بود، بمباران اطلاعاتی داشت، قصه را فاش می ساخت، هم می خواست ادب را به شکل گل درشتی نشان دهد و هم‌ نصیحت های پدر بزرگانه را بصورت زمخت بیان کند، شروع خوبی داشت که طولانی می شد و افت می کرد ولیکن کاشت، داشت و برداشت کاراکتر ها رعایت شده بود.

یکایک نقش آفرینانش از جمله مهدی حسینی درخشان ظاهر شدند، دیالوگ ها را روان ادا کردند، از پس لهجه و لحن ها بر آمدند، میمیک خوبی بر صورت داشتند، ... دیدن ادامه ›› انعطاف جسمانی را در کنار المان های دیگر بکار بردند و موفق شدند.
در میزانسن طراحی صحنه قوی است، پر جزئیات است و منطبق با خاستگاه پیرنگ، طراحی لباس خوبی دارد، رنگ را می شناسد و به زیبایی شناسی بصری توجه کرده است، گریم بازیگران بیشتر ترمیمی است ولی خوب انجام شده است.
فضا سازی خوبی در صدا دارد، افکت های دقیقی بکار برده، و صدا تمییز است و سینک، موسیقی متن زیبایی داشت، تدوینش باید حذف سکانس مازاد می کرد، ولی چینش نماهایش از اوج به بعد مثبت شد و توانست سرعت و کشش فیلم را بالا ببرد، اصلاح رنگ و نور دارند و تم مطلوبی برای روز و شب برگزیده است.
کارگردان را بخاطر فیلمنامه ای چکش کاری نشده دارای ضعف و بخاطر گرفتن بازی خوب، توجه به میزانسن، گریم و صدا همچنین زاویه دوربینی مناسب و قاب بندی خوب قابل تحسین‌می دانم.

آپاراتچی ساده و تلویزیونی است نه سینمایی!

فیلم آپارتچی را دیدم، می خواست سختی اهالی سینما را نشان دهد که با چه مرارتی توانستند چراغ جشنواره را روشن نگاه دارند، با کمترین امکانات فیلم ساختند و در برابر دگم گرایان سنتی کوتاه نیامدند، تفکرات رایج در میان عوام را نشان می داد که سینما را مرکز فحشا می دانستند و هنوز هم متاسفانه این باور وجود دارد، یعنی اهالی هنر، هم در خانه و هم در جامعه تحت فشار بودند و هستند!
اما محتوا را باز هم مشکل دار می دانم، رفرنس هایش از شهید ترور اسدالله لاجوردی بود، مسخره می کرد، اسم را تغییر داده بودند ولی اشاراتی دقیق به همان بود، مثل نماهای بازجویی، مثل وقتی که می گفت اگر این فیلم را بسازیم سوزه ترور می شویم، مثل وقتی که اسلحه را بر طاقچه می گذارد تا یک زندانی را تست کند، مثل وقتی که نشان می دهد شهید دارد سرویس بهداشتی را می شوید و در خلال فیلم مدام می گویند این شهید بدنام بود، بعد اصلاح می کند که منافقین او را بدنام کردند، یا در نهایت مثل وقتی که می گوید شهید در خانه با خانواده اش خیلی مهربان بود، بازهم با نیتی مثبت می نگرم که شاید بدون منظور صرفا ایده ... دیدن ادامه ›› برداشتند.
بازیگرانش همگی خوب بودند، نقش را شخصی کرده بودند، ادای دیالوگ بسیار قوی داشتند، بر لهجه، لحن و آوا مسلط بودند و آن را روان ادا می کردند، انعطاف جسمانی داشتند و درخشیدند.
میزانسن خوبی داشت، طراحی صحنه منطبق با روایت بود، مرتبط بود، به جزئیات توجه داشت، طراحی لباس خوبی داشت، متنوع بود، زیبایی شناسی بصری داشت و به رنگ توجه کرده بود. در عین حال گریم مناسب، ترمیمی و طبیعی داشت.
فیلمنامه خوش طرحی نگاشته بود، دغدغه مند بود، پیرنگ داشت اما خرده پیرنگ هایش کم بود، دیالوگ هایش بمباران اطلاعاتی می کرد، گل درشت بود، گزاف بود ولی طنزهای شیرینی‌ داشت که لا به لای کشمکش هایش کشش ایجاد می کرد، قهرمان و ضد قهرمان خوبی داشت، از ضد ارزشی که ارزش شود بهره می برد.
تدوین دارای ضعف بود، می توانست بسیار بهتر باشد، حذف سکانس مازاد نکرده بود، چینش سکانس بهتری می توانست انجام دهد ولی تم رنگی خوب و صدا برداری درستی داشت.
کارگردان را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه و عدم نظارت بر تدوین دارای ضعف و در گرفتن بازی خوب از نقش آفرینانش، نظارت بر میزانسن و گریم، موفق می دانم.
امیدوارم در گیشه بدرخشد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسئولان جشنواره توان اداره یک نانوایی هم ندارند!

لقمان مداین - منتقد سینما

روز اول است و به سمت برج میلاد می روم، شهر رنگ و بوی جشنواره ندارد، روزی که شهرداری برای پوشش دهی مراسم اربعین ورود کرد نوشتم که شما فقط شهردار ما شیعیان نیستید و همین اندازه باید برای مراسم کریسمس هموطنان مسیحی که نام شهدایشان بر کوچه های شهر نقش بسته ورود کنید اما نکردند، حالا مهم‌ترین رویداد فرهنگی انقلاب اسلامی است و باز هم اثری از فعالیت شهرداری نمی بینیم، حتی برای یک روز بیلبورد های پولساز تبلیغاتی و یا دیوارنگاره های شهر جای خود را به این فستیوال بزرگ ندادند، روزگاری که تعامل خوبی وجود داشت و افراد مدیر و باتجربه چون اساتید بزرگ رضا کیانیان، رضا میرکریمی و شادمهر راستین حضور داشتند حتی خیابانی را به علاقه مندان سینما اختصاص داده بودند تا شور و شوق جشنواره به حد اعلایش رسد همه چیز نظم داشت و در آثار هم استاندارد جهانی را رعایت ... دیدن ادامه ›› می کردند.
حرمت جامعه هنری حفظ می‌شد، سهمیه کارت ها بخاطر بیان نقدی به عملکرد اجرایی تهدید به محدودیت نمی‌شد، سرمایه های کشور مجبور نمی‌شدند بلیط بخرند تا فریاد خویش را به گوش مردم برسانند.
به مقصد می رسم، در میان ازدحام جمعیت وارد جشنواره می شوم، اگر سال گذشته نیمی در برج میلاد بودند و نیمی در پردیس ملت، امسال همه در یک فولکس قورباغه ای جا می شوند.
برج میلاد، صحرای محشر بود، شلوغ و نامنظم، همه سردرگم، هیچ کس پاسخگو نبود! سانس نمایش فیلم ها ۱۳ و ۱۶ و ۱۹ و ۲۲ اعلام شد اما با تاخیر زیاد آغاز کردند، تازه داشتند داخل سالن عمومی پوستر می چسباندند، ساعت ها می گذشت نه آبی می یافتید نه اثری از پذیرایی پیدا می شد، کاسه بشقاب صد دست چیده بودند و اما ناهار و شام هیچ نبود! انبوه جمعیت را تشنه و گرسنه نشانده بودند و بعضا از فرط سردرد به دنبال قرص می گشتند ولی باز هم هیچ کس پاسخگو نبود، گویی وقت و جان مردم هیچ ارزشی ندارد.
همه می دویدند، تازه اصحاب رسانه غرفه های به شدت کوچک خود را تحویل گرفته بودند تا سیم‌کشی کنند، دکور بزنند و مستقر شوند، مخزن های آب جوش تازه خریداری شده را داشتند می آوردند که سر شب به راه شد اما فقط تا زمان محدودی بعد از اتمام سانس ها.
غذا را اعلام کردند تنها در وقت شام می دهیم، جمعیت در صف های طولانی منتظر دریافت غذا می ایستادند و آن چیز که زیاد بود عکاسی هایی برای تهیه تصاویر پذیرایی که بعدا بگویند انجام دادیم.
روز دوم رسید، هنوز انبوه جمعیت در صف مانده وارد سالن نشده بودند که فیلم بی بدن اکران شد و گفتند قصد داریم ثانیه ای تاخیر نکنیم، پس تماشاگران با تاخیر بعضا ۲۰ دقیقه ای توانستند وارد شوند و به تماشای فیلم بنشینند اما بعدا برای فوتبال خودسرانه یک سانس را به تاخیر انداختن تا نمایش زنده داده شود، یا فیلم های دیگر که با تاخیر اغاز شد.
در آن دو روز ۸ فیلم اکران شده بود که بجز .2 مورد الباقی هیچ کدام استاندارد جشنواره نداشتند، می گفتند بی بدن از رقابت حذف شده اما فیلمی که دوست دبیر جشنواره ساخته و گویا شکار حلزون است به لیست آمده و روز اول نمایش داده می شود، امیدوارم واقعیت نباشد.
نظم بهتر شده، پوسترها را چسباندند، پارکینگ را مشخص کردند و دوربین ها به زور می خواهند از اهالی نظر بگیرند ولی هیچکس راضی نیست.
روز سوم می رسد، یکی در فضای اصلی داد می زند که از من عکس نگیرید و گوشی را با دعوا و زور تصاحب می کند و بعد از چک کردن آن تلفن را پس می دهد، حراست سالن جلو نمی رود یعنی زورشان نمی رسد؟
یکی دیگر پشت تریبون یک رسانه در میان جمعیت فریاد می زند و علیه سروش صحت تندترین نقدها را بیان می کند، شاید نماینده تفکر هیات انتخابیه باشد! اما صدای اهالی رسانه شنیده می شود که به او می گویند ما فیلم آقای صحت را دوست داشتیم و اینجا قدرت پشتوانه مردمی به رخ کشیده می شود و آن فرد تندرو ساکت می شود.
وقتی پر و خالی شدن فیلم تمساح خونی، صبحانه با زرافه ها و بی بدن را می بینم فکر می کنم نکند اینها را تایید می کنند که عمق فاجعه در صف بلیط فروشی ها عیان نشود، نمی دانم!
با این حال دو سه بنر در محیط برج میلاد نصب شده تا شهرداری هم عکس هایش را بگیرد و بگویند برای جشنواره تلاش کردند.
در آئین افتتاحیه از برخی تقدیر و تشکر شد، اما همه نبودند و نقد من به جشنواره از اینجا آغاز می شود، آیا پیشکسوتان سینما همین تعداد از عزیزان بودند؟ جشنواره فیلم را با کدام جشن اشتباه گرفته اید که مدام جایزه ای اهدا می کنید؟ مانند سال گذشته که هرکس را دیدید دیپلم افتخاری عطا کردید و معنای رقابت سالم را از بین بردید.
از آبروی پیشکسوتان سواستفاده می‌کنید تا ضعف هایتان را بپوشانید، چه کسی پاسخگوی شان اساتیدی است که باید چنین جشنواره ضعیفی را متحمل شوند؟
روزگاری که سی دقیقه پس از باز شدن سایت تمام بلیط ها فروش می رفت خیلی وقت است که گذشته، سه روز بعد از آغاز بلیط فروشی هنوز سانس ها جا دارند، همین شاید دلیل محکمی باشد بر حذف مجدد آرای مردمی، تعداد منتقدان کم نیست اما خروجی چه؟ دارد؟ اگر بگویید البته، با پوزخندی از کنارتان عبور می‌کنم، تمام دفاعیه یک کارگردان، نویسنده و یکایک عوامل دیگر اثری است که به جشنواره می فرستند و منتقدان باید بستر استواری داشته باشند تا با پوشش دهی مناسب بر کرسی قضاوت بنشینند، اما نیست! طرح های راهگشا بسیار است اما گوش شنوایی هم نیست.
اصحاب رسانه هستند، نشست مطبوعاتی فیلم ها برگزار می شود اما جایی برای پرسیدن سوال قرص و محکم نیست، سوالی که بخواهد از ضعف فیلم بپرسد خیلی نامحسوس کنار گذاشته می شود، گویی همه می خواهند از هم تعریف کنند و فضا گرم بماند، چرا فضا نمی دهید تا از هیات انتخاب فیلم‌ بپرسیم این چه وضع برگزیدن آثار است؟ چرا استانداردی نیست؟ چرا فیلمی بی کیفیت به جهت قبیله گرایی به لیست جشنواره می آید؟ که بودجه های کلان بگیرند و پادکست تصویری تحویل دهند یا آثار بی کیفیت را جای اثری درخشان قالب کنند!
اهالی فرهنگ، موثران ذی ربط، جناب وزیر، ریاست عدلیه! من اعلام خطر می‌کنم! جشنواره را با دستگاه ونتیناتور نگه داشتند، مرگ مغزی را در آثار تایید شده هیات انتخاب می بینیم با این فرمان شاهد مرگ فستیوال خواهید بود، آبروی جشنواره را قربانی امیال شخصی خود کرده اند، همان طوری که نقل است حضرت امیر(ع) وقتی ناتوانی کمیل را در انجام مسئولیت دیدند فرمودند بعضی فقط به درد دعای کمیل می خورند!
جناب وزیر "الطبیب ضامن"، شرعا مسئولیت دارید چرا با هیات انتخاب برخورد نمی کنید؟ چرا مقابل فردی که با وقاحت می گوید جشنواره باید پادگانی اداره شود نمی ایستید؟ اگر مرد این میدان نیستید و چشم بر قبیله گرایی می بندید حق دهید که در پاسخ به اعتماد آسیب دیده مان بگوییم مسئولان جشنواره فیلم فجر توانایی اداره یک نانوایی هم ندارند، همان بهتر بروند سراغ دعای کمیل و به حرفه سریال سازی خود بپردازند.
جناب اژه ای، ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَةَ، ورود کنید و با کارآمد ترین روش جلوی خطاهای سامان یافته را بگیرید! کمیته ای حقیقت یاب از معتمدین مردم تشکیل دهید تا ریشه یابی کنند چه باعث شد تا چنین آثار بی کیفیتی با بودجه های کلان ساخته شوند! تحقیق کنید با چه بودجه هایی سال گذشته جشنواره فیلم مقاومت را در کیش برگزار کردند و همه را سفر بردند و خرج کردند و به فیلم های تکراری خود مجددا جایزه دادند؟ چرا باید خود جشنواره بگیرند و به خود جایزه دهند؟ چرا باید هزینه های گزاف کنند اما آثار میانشان با جشنواره های دیگر مشترک باشد؟ نکند اختلاس های قانونی رواج یافته؟ تحقیق کنید چه رانتی باعث شده این آثار فاقد استاندارد و بعضا توهین آمیز یا مخرب توسط هیات انتخاب تایید شود، ببینید و بنگرید که همسو و ناهمسو گله مندند، این دومین سال است و بجای اینکه کیفیت ها بیشتر شوند کمتر شده، اگر مسلمان اند کناره گیری کنند تا به آبروی نظام بیش از این ضربه نزنند و اگر مسلمانید از بودجه های کلان ساخت فیلم های سفارشی، تا هزینه های جشنواره ها یا رانت ورود به این جشنواره و یا مافیای انتخاب فیلمنامه که از میان انبوهی اثر مکتوب و خاک خورده در مجموعه ها اثر مدنظر خویش را در می آورند همه را بررسی کنید و اعتماد بیافرینید.

و السلام و علی من التبع الهدی
ساعت جادویی انیمیشن بود یا کارتون؟

انیمیشن امشب را قوی ندیدم، رسما کارتون بود، سال گذشته بچه زرنگ را داشتیم که تراز بود، علی رغم ضعف هایش پتانسیل رسیدن به فستیوال داشت اما این اثر مناسب یک صبح تعطیل بود تا کودکان را حین صرف صبحانه مشغول سازد.

به محتوایش نقد جدی دارم، کودکان را ناگهان به وسط مباحث پیچیده سیاسی ای می کشاند که هیچ بستری از پیش ندارند، شستشوی ذهنی می دهد، کودک فرق آژان حکومت پهلوی را با پلیس جمهوری اسلامی نمی داند، وقتی یاد می دهیم که باید از آژان فعالیتمان را مخفی کنیم اثر مثبتی دارد؟ وقتی آژان را با لباس پلیس نشان می دهیم که روحانیت را مسخره می کند چه تاثیری می سازید؟ اثری که مادر کودک در داخلش ناسزا می گوید و نفرین می کند فاخر است؟ سراسر بدآموزی بود و افتضاح!
قصه جذابی در قامت انیمه نداشت، استاندارد را رعایت نمی کرد، کودک را نمی شناخت و بلد نبود ... دیدن ادامه ›› روایت کند.
جلوه های ویژه خوبی نداشت، در فضا سازی خوب بود اما در کاراکتر های تصویری و کبوتر ها ضعیف بود و مصنوعی، برخی صدا پردازی ها خوب بود اما دیالوگ هایشان گل درشت بود، بمباران اطلاعاتی می کرد، طولانی بود و نامناسب ولی موسیقی کارتونی خوبی داشت.
کارگردان را بخاطر ضعف در متن و جلوه های ویژه کاراکترها ضعیف و بخاطر فضاسازی و صداپردازی های مناسب مطلوب می دانم.
نمی دانم کار کدام مجموعه بود اما می دانم بودجه یک انیمه ساده هم بالاست و باید از خود بپرسیم چه باعث می شود این حجم از هزینه صرف آثاری چنین غیر استاندارد شود؟ حضراتی که در هیات انتخاب این کار را تایید کردند آیا پاسخگو چنین جهالت و قبیله گرایی هایی خواهند بود؟
آغوش باز تفاوت میان دو نسل است، همینقدر عمیق!

فیلم آغوش باز آمده میان دو نسل برود، نسلی سنتی و نسلی جدید، مو سپید کرده اش پای عشق فداکارانه می ماند و جوان تر هایش حرمت می شکنند، یکی موقعیتش را فدای زنی می کند که دوستش دارد و عمری با هم گذراندند حتی اگر یک طرف عشق، ناتوان باشد و سوی دیگر بخاطر مسائل کوچک یکدیگر را رها می کنند، یا آن یکی فردی که دوستش دارد را به طمع دیگری رها می کند و اینجا فیلم به ما می گوید فرق است میان کسی که دوستت دارد با فردی که لازمت دارد می خواهد مقیاس عشق را ترسیم کند و عشق ورزیدن را یاد دهد که اگر هرچیزی با هر قدرتی فراموش شود عشق پایدار می ماند، می خواهد بگوید آنچه شفا بخش است صدای قلب عاشق است که معشوق را به وجد می آورد و هوشیار می کند.
فیلمنامه دو پیرنگ موازی داشت که در انتها به هم‌می رسیدند، کاشت، داشت و برداشت بازیگر را رعایت نکرده بودند، اواسط فیلم بدون ایجاد زمینه بازیگر موثر وارد می‌کردند، دیالوگ پردازی هایش روان نبود، کلیشه ای و گل درشت بود، کشمکش هایش کشش ضعیفی داشت، موجب اذیت بود، طولانی و پر حرفی به شمار می رفت، عنصر ارتباطی اش هارد بود، عطف بندی ضعیفی داشت، قهرمان و ضد قهرمان خوبی داشت که قوی طرح شده بودند.
میزانسن در طراحی صحنه گاه خوب و گاهی ضعیف بود، با طرح قصه مرتبط بود، خاستگاه فرهنگی و اجتماعی منطبقی داشت، بیشتر مواقع زیبایی شناسی بصری ... دیدن ادامه ›› داشت، رنگ پردازی مطالعه شده ای داشت، طراحی لباسش مناسب بود، گریم ترمیمی و مثبتی داشت.
صدا تمییز و شفاف بود، سینک بود، فضا سازی داشت و افکت های خوبی بکار برده بود.
اصلاح رنگ و نورش خوب بود، اما در تدوین حذف سکانس مازاد نشده بود، چینش سکانس خوبی نداشت، سرعت فیلم تا اوج افت زیادی داشت که از آنجا به بعد بهبود می یافت.

هنر نقش آفرینانش مثبت بود، انقباض جسمانی نداشتند، میمیک خوبی داشتند اما در ادای دیالوگ ضعف بود که بخش زیادی را بخاطر دیالوگ‌پردازی های ضعیفش می دانم.
کارگردانی را بخاطر چکش کاری نکردن فیلمنامه و عدم نظارت بر تدوین دچار ضعف و در طراحی صحنه و لباس، توجه به رنگ و محتوا و صدا و گرفتن بازی از بازیگرانش قابل تحسین می دانم.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات
سینما
گردشگری

تماس‌ها

loghmanmadaen@gmail.com
09193861683