مجید بدیعزاده را از سالها پیش میشناسم. آن زمان که دانشجو بود و تلاشِ مصّرانهاش برای ساختنِ تئاتر را شاهد بودم. مجید از آن دست آدمهایی است، بنظرِ من، که الگوریتمِ اوج گرفتنِ دیگران برای پرتاب شدن به آمالهایشان در حوزههای مختلف شده. اصلاً به حرفها و مباحثی که پُشتِ سر او است ارجاع نمیکنم چرا که به قولِ خودش هنر جنگ است. جایِ آدمِ ضعیفالنفس در تئاتر نیست و ضربه میخورد. اَدِلهی من برای قرار دادنِ چُنین عنوانی در تیتر یادداشتم این بود که همواره بدیعزاده متهم به این موضوع میشود که تو فُلانی را وارد تئاتر کردی یا تو باعث و بانیِ ساختِ چُنین کارِ مزخرفی شدی و... از شما چه پنهان، از خدا که نمیتوانم پنهان کنم، من نیز چُنین حسّی نسبت به آوردگاه و خاستگاهِ نمایشی مجید داشتم امّا همواره با استناد به گفتهها و خصوصیّاتِ او باید این نکته را در نظر داشت که خوب و بد نسبی است. من اگر راجع به نمایشی نظرم منفی است تو که میگویی نمایش را نفهمیدهام یا مُقرضانه در حالِ نقد کردن هستی با هنرت باید این را به دیگران ثابت کنی نه این که دیگران را نیز با من همصدا کنی و...
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی