در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی رفیعی وردنجانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:20:06
 

نویسنده کتاب در جست و جوی سینما، نمایشنامه وقتی اوفیلیا می گرید، احتکار احساسات و جغله
ساخت فیلم دو فیلم کوتاه:
خودسوزی- تراژدی تنهایی
روزنامه نگار از سال 97
سردبیر روزنامه اینترنتی برداشت بلند: longtake.ir

 ۱۸ آذر ۱۳۷۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آغامحمدخان به کارگردانی و نویسندگی امین پناهی، که تا 28 آذر در تالار هنر اصفهان به روی صحنه می‌رود، یک اتفاقِ دراماتیک بر صحنه‌ی تئاتر اصفهان است که باید بیشتر دیده و فهمیده شود. این اتفاقِ دوست‌داشتنی متنی سرشار از پتانسیل‌های هنری دارد که تألیفِ آن بر صحنه نویدِ تاریخ‌سازیِ بنیادینِ نمایش در ایران را می‌دهد. در ابتدا باید از بازیِ سراپا هنریِ نرگس صابری تمجید کنم. او کاراکتری را بازی می‌کند که هم مرد است و هم زن و با مردی در ذهن دارد کلنجار می‌رود و آن را همسرِ خود و یک زن، خواجه، می‌داند. این کاراکتر که عمیقاً تبدیل به شخصیت شده و نوعی از گُفتمانِ یونگی با تصویرسازی‌های دکتر شمیسا از آنیما و آنیموس دارد، «بوف کور» صادق هدایت را یادآوری می‌کند، مخصوصاً در سایه‌ها و بازتابِ فردیت بر صحنه؛ در حالی که این یادآوری به جادوگرهای «مکبث» شکسپیر نزدیک‌تر شده. پناهی دو بُعد خَلق کرده: اول نمایشنامه‌ای که می‌تواند از زوایای مُختلف بررسی گردد و دوم خودِ نمایش که با طراحی بی‌نظیرِ دکور و گریم همراه است. از بازیِ صابری که عبور کنیم باید به نظم در حرکاتِ فضایی و یافتنِ میزان‌سن توسط بازیگران اشاره کرد. بازی‌سازانی، فُرم‌کارانی، که هماهنگی‌شان منِ بیننده را به یادِ تماشای رژه‌های نظامی می‌اندازد نقشِ عینی و ذهنیِ مُهِمّی در تمامیت‌خواهی «آغامحمدخان» ایفا کرده‌اند و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24840
امیر مسعود این را خواند
سارا کاظمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز از نو به کارگردانی سعید امیرسلیمانی که تا 28 آذر در تالارهنر اصفهان به روی صحنه می‌رود، ترجمه‌ای از نقدِ جامعه‌ی معاصر به زبانِ سیاهِ کمدی است که داریو فو آن را شُعارزده کرده. این شعارزدگی اصلاً بد نیست. زن‌ستیزی در جوامعِ غربی در پوشِش آزادیِ انتخاب و تفکر بروز یافته و این مردسالاری که نهیِ اساسیِ اسلام، در فُرمِ زیسته، است تنها در یک درگیریِ فکری بر متنِ درام سوار می‌شود: کلید در جیبِ کُتِ همسرت است همان آدمی که با چند کلمه حرف تو را خامت کرد. خانمی که مادری می‌کند، مزاحم تلفنی دارد (با ترس این موضوع را از همسرش مخفی نگاه می‌دارد)، خارج از خانه کار می‌کند، لباس‌های برادر شوهرش را اُتو می‌کشد و... با هیچ منطقی فداکاریِ او تبدیل به ارزش نخواهد شد و نوعی از سرکوبِ فردیت در جوامع بشمار می‌آید. مردی که همراه زن نیست و زنی که می‌پذیرد مشکلاتِ مردش را بدوش کشد؛ شکلی از گُسستِ اجتماعی و اَمرِ به تبعیض در غرب با شعارِ آزادی شده. از نظرِ منِ بچه مسلمان، اسلامْ فمینیسم‌ترین قافیه‌ی زیست در تاریخِ جهان را دارد؛ چرا که باور دارم نگاهِ قرآن و اسلام به زن برتر از مقام و منزلتِ هر فردِ دیگری است. حجاب زن در اسلام حاصلِ تجربیاتِ اجتماعی و فمینیسمی است و نمی‌شود آن را با برهنگی و لجبازی‌های کودکانه‌ی غربی در لفافه‌ی آزادی پیچید. از نظرِ من آنهایی که بی‌حجاب‌اند با اسلام و فمینیسم ناسازگارند و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24833
امیر مسعود این را خواند
با احترام به نظر سرشار از تناقض شما
دوست عزیز:انسان گاه راه را اشتباهی میرودو گاه اشتباهی راه میرود...
شما هم راه را اشتباهی میروید.
هم اشتباهی راه میروید.
هم کلا اشتباهی مفاهیم فمینیستی و اسلام را درک کرده اید...
با تشکر
سلام بر همگی خیلی عالی بود و پردیس جاوید عالی بود
خاله پردیس جاوید عالی بودی
۴ روز پیش، یکشنبه
درود؛
عرض خسته نباشید و احترام به عوامل محترم تئاتر روز از نو! با تشکر از کارگردان پرتلاش این اثر هنری!
از نظر من این اثر سرشار از نمادهای بصری و روانشناختی بود. اکت بازیگران این اثر رو به یک اثر طنز امیدوارم کننده ایرانی تبدیل کرده بود. امیدوارم که روز به روز درخشان و درخشان‌تر باشید. خدا قوت به تمامی عوامل این تئاتر خوب!
۳ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خدای کشتار به کارگردانیِ محمد نادری دره‌کتی که یکی از شناخته‌شده‌ترین نمایشنامه‌های یاسمینا رضا است، یک درامِ آموزشی در پوسته‌ی کُمدی و سیاهی، نه کمدیِ سیاه، در خود دارد. این درامِ آموزشی از این جهت دارای ارزش است که تمدنِ انسانی بر اساس گفت‌وگو را یادآور می‌شود. بازیِ خوبِ پناه آزادی در نقشِ یک مادرِ مؤلف که تأکید دارد دو دندانِ فرزندش به عمد توسطِ فرزندِ دیگران شکسته شده، قابلِ تأمل بود. طراحیِ لباس برای نقشِ او اگرچه تمامیت خانه را تداعی می‌کند امّا از آنجا که به باورِ من تئاتر نباید لاکچری بودنِ خود را فراموش کند، ضعیف و سَرسَری است. متقابلاً بازیِ خوبی از روزبه جبارنژاد می‌بینیم که اوجِ ضربانِ نقشش در لحظاتی است که سیمِ سشوار را در جیبِ شلوارش می‌کند و صدای خشک کردن از خود در می‌آورد. اشکان جمشیدی و سمیه احمدی نه. اگرچه طراح لباس در پوشش سمیه احمدی ظریف عمل کرده و این پوشش به کت و شلوارِ پارتنرش خیلی آمده امّا بازی‌های مصنوعی در کُنفرانسِ حضورِ آن دو به عنوانِ میهمانْ موج می‌زند. اشکان بیش از حدّ به لباس خود متکی است و گویی اگر کت و شلوار را از او بگیریم دیگر نمی‌تواند بازی کند؛ سمیه نیز تظاهرش به اخلاقیات زیاد است و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24830
حکایت پنجه به خون آلودن مضحک‌الدوله با نوشته و کارگردانی علی حسن‌زاده که تا 13 آذر در تماشاخانه‌ جم شاهین شهر به روی صحنه می‌رود، همزمانیِ نوستالژی‌های درامِ مُدرن و کلاسیکِ ایرانی است. این هم‌پیاله‌شدن را پیش از این در «مضحکه تلخک» مریم علی‌اکبری یا «اُستاد نوروز پینه دوز» عباس فخری، دیده بودم امّا چیزی که عُمقِ تازه‌ای برای من در این نمایش خلق کرد؛ وجودِ تالی‌فاسدزُدایی در بیانِ ادبیِ تئاتر است. من ارجاع می‌دهم که حتماً کتابِ «درام اسلامی» جمشید ملک‌پور را بخوانید و طبیعتاً علاقه‌مندان به هنرِ تئاتر قبل از هرچیزی به باورِ من باید «نمایش در ایران» بهرام بیضایی، را خوانده باشند. تالی‌فاسدزُدایی در ادبیات به معنای پرهیز از اصطلاحاتِ بیگانه و استفاده‌ی مکرر آن است. در صحنه‌هایی از این نمایش می‌بینیم که پسرِ شاه با لهجه‌ی اصفهانیِ غلیظی که به خود، با بازیِ عماد عمادی، گرفته سعی دارد شنونده‌ را غافل‌گیر کند و شنونده‌ی امروزی هم اتفاقاً غافل‌گیر می‌شود و به استفاده‌ی بی‌جا از کلماتِ فرنگیِ او می‌خندد. این خنده اگرچه سطحی است و بیننده آن را ادامه‌دار در ذهنِ خود نمی‌یابد، امّا باعث می‌شود در ضمیرِ ناخودآگاه‌اش این فکت شکل گیرد که استفاده از اصطلاحات و کلماتِ بیگانه دیگران را به خنده می‌اندازد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24827
امیر مسعود، نوید عسکری فراهانی و سالار شاب این را خواندند
علی حسن زاده این را دوست دارد
علی حسن زاده (alihassanzadeh)
سپاس از شما و توجهی که به اثر داشتید و ممنون از نظر سازنده‌اتون.
سپاس بیکران از شما جناب رفیعی عزیزم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دراماتورژ به کارگردانی مسعود نریمانی و نویسندگی سهند خیرآبادی که تا 30 آبان در تالارهنر اصفهان به‌روی صحنه می‌رود، کوششی است در راستای نقدِ خود و نقدِ کُلِّ تئاتر اصفهان که نباید بی‌نتیجه بماند. من صراحتاً عرض می‌کنم که همه عزیزانی که اسمشان در نمایش بُرده شد اگر حرفی دارند باید روی صحنه بزنند نه آنکه با خاله‌زنک‌بازی مانع دیده شدنِ اثری شوند که برای آن زحمت کشیده شده. طراحی مینیمالیستیِ میزان‌سن، سکانسی کوتاه را برای من تداعی می‌کند که با آن ساعتِ آویزان ارتباط مستقیم میابد. مواجهه‌ی، رزا ماندنی، با کسی که خود را جای تست‌دهنده برای بازی در نمایش "مختلف الاضلاع" جا می‌زند برایم جالب بود. البته که نمی‌شود به همین سادگی از بیانِ خوب ماندنی و رادمهر غافل ماند امّا چیزی که باعثِ غفلت در این فکتِ کُنشی می‌شود انعکاسِ مینیمالیسیِ میزان‌سن بر متن است. خُب در لحظاتی صحنه به سمتِ آن تست‌دهنده دکترای فلسفه‌بافی می‌چرخد و در لحظاتی به سمت آن خانم تست‌گیرنده و البته متعادل هم می‌شود. این بازی با صحنه از علائم نگارشیِ یک متنِ مُدرن است. نقد به خودیِ خود مُدرن‌ترین شکل تفکر به یک اثرِ هنری است حال فکر کنید که این اثرِ هنری هم خودش را نقد می‌کند و هم نقدی بر دیگران وارد آورده که از بیضایی تا جانمی ادامه دارد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24806
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/daxrli4
سارا کاظمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای زالو به کارگردانی مهران احمدی گفتمانِ غیرِسینمایی بر سرِ نوستالژی‌هایی از سینمای ایران است که در بی‌جهت‌گوییِ خود گُم‌شده. سینمایی که می‌بینید به تنهایی حرفی برای گُفتن ندارد و با تکیه بر کلیشه‌های دمِ‌دستی سعی در عقب‌نماندن از گیشهْ به نامِ این سینمای کم جون می‌کند. این زالو با مَکیدنِ نوستالژی‌هایی از سینمای ایران، که هر کدام به تنهایی حرفِ مهم و جدّی‌ای برای گُفتن دارند، می‌خواهد همچون مَگسی پرورده شود تا با گُنده‌گویی‌هایی که هیچ ربطی به پیرنگ پیدا نمی‌کنند، پرواز کند. شخصیت در فیلمْ فریب دهنده تماشاگر را آچمز می‌کند. امین حیایی چه ربطی به برادرش دارد؟. «آقای زالو» نه یک فرصت‌طلبِ جاعل را نشان داده و نه یک رزمنده و همرزش را ستوده. ظاهراً حرف برای گُفتن بسیار دارد امّا در باطن گویی همه‌ی فیلم برای سکانسی طراحی شده که: شخصیت در استودیوی بی‌بی‌سی با عینک دودی نشسته باشد و کسی مانند خیابانی او را خطاب کند. بیننده دیگر نه به تسبیح دست گرفتن‌های مدیری می‌خندد، که انگاری او را از «رحمان 1400» منوچهر هادی آورده‌اند، و نه به توصیه‌هایی که صامتی به آن خواهران بسیجی می‌کند فقط این وسط من توی کتم نمی‌رود به چه قیمتی کاراکتر مونا فرجاد، که اهمیتِ او بیش از پدرش و لحظاتیْ حیایی در فیلم است، کنار گذاشته شد؟ و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25932
https://aparat.com/v/mfr154w
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برتا: داستان یک اسلحه به کارگردانیِ امیرحسین ترابی بخشِ پنهان در یک روایتِ پلیسی است که به کشف و شهودی عقلانی بر اساسِ ادله‌ ختم می‌شود. قصّه برایم خیلی تعلیق داشت و از همه مهم‌تر شیوه‌ی پرداخت به واکنش‌های سرگرد، با بازی حقیقت‌دوست، برایم جذاب و خاصّ بود. اگرچه از نظر تکنیکی در برخی جاها با کارگردان هم‌نظر نیستم، مانند: اُپِنینگِ فیلم که در ابتدا مدیومی همتای فیلم‌های استنادی دارد و بعد، آن تمرکز به روایتی منسجم تغییر می‌کند و از حالت 4:3 به واید جهش می‌یابد. تغییرِ مدیوم در یک اثرِ قصّه‌گو نباید به اندازه‌ای سریع و غیرقابل مفهوم باشد که تماشاگر شکل مابه‌ازایی آن را نتواند پیدا کند؛ مثلاً همه‌ی ما همذات‌پنداریِ عمیقی با این قصّه داریم که بر اثرِ واکسن‌های آلوده‌ عدّه‌ای بی‌کَس‌وکار شده‌اند اما این به سمپاتی و هرمونوتیکِ جریانی ارتباط داده نشده. تکنیک در برخی لحظات داستان را به خوبی، تا به اینجا که یک قسمت از آن را دیده‌ام، روایت نمی‌کند امّا آنچه برای شخصِ من در ذاتِ چُنین درامی اهمیت دارد استفاده از الگوریتم‌های نوآورانه‌ای است که تبدیل به ویژگیِ مُنحصِربه‌فردِ سرگرد می‌شوند. مثلاً در «نوار زرد» امیر آقایی را بارها دیده‌ایم که با همسرش در خیالِ خود حرف می‌زند و این برایمان شاید تکراری باشد امّا استوانه‌ی درام در «برتا: داستان یک اسلحه» تفاوت‌ها را مشخص خواهد کرد و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25929
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/cma086v
امیر ناصری این را خواند
محمد فروزنده و درسا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شغال بهرنگ توفیقی نهایتِ ذاتِ فرهنگ گُسیختگی در جامعه‌ی نمایشِ خانگی است که ترویجِ افسردگی، بی‌بندوباری، سیاست‌زدگی و واپس‌گرایی در آن زبانزد شده. گویی نافِ نمایش‌خانگی را یک اُپوزیسیون بُریده. داستان‌هایی پُر شده با مشروباتِ الکلی، موادِ مخدر، ثروتِ ناشناخته، پوکر، تجاوز به عُنف روابطی که به ازدواج ختم نمی‌شوند و خارج از ازدواج هستند و... که همه‌ی این تالی‌فاسدها بجای یک نقدِ اجتماعی تبدیل به فرآیندی دراماتیک و جذاب می‌شوند تا بیننده ناخودآگاه نسبت به سلبریتی‌های مُنَقَّش در اثر کِشِش پیدا کند. اگر قرار است این شبکه کپیِ خوب یا بدی از محصولاتِ ترکیه‌ای و یا هرجای دیگری برایمان بسازد، پس وجودِ ذاتیِ او کم کم جایگزین صدا و سیمای ملّی خواهد شد و زودپزی را از مزخرفاتِ غربی پُر خواهد کرد که سوپاپ اطمینانِ آن دیگر خراب شده. من مسئله‌ام با تدافعِ فرهنگی این شده که اساساً با تداخلِ فرهنگی اشتباه گرفته می‌شود. تجاوز به نجابتِ یک دخترِ ایرانی همان‌اندازه باید بد باشد که مشروب خوردن و دماغی بالا رفتن. این آثار از ایرانی بودن فقط نام و شمایلِ فارسی را بدوش می‌کشند و بویی از معرفت و فرهنگِ ایرانی نبرده‌اند. غیرِ ممکن است محصولی الهام گرفته از غرب حاویِ جزئیاتی باشد تا فرهنگِ ملّی را بدوش کشد. بله من خیلی کوچکتر از آنم که درباره‌ی فرهنگ و زن ایرانی حرف بزنم امّا حداقل دلم برای امثالِ خودم می‌سوزد که با تلویزیون سرگرم نمی‌شوند و پناه می‌برند به آثاری که با شیبِ ملایم در حالِ فروپاشیِ نظامِ فرهنگیِ کشور هستند سرشان گرم شده و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25833
https://www.aparat.com/v/zld80l7
ملیکا حبیب اللهی (میکاییل) این را دوست دارد
دیگه وقتی جلوی چشممامون خانم هارو ب زور میزدن و میبردن تو وَن ، و ملت ب جز فیلم گرفتن کاری دیگه نمیکردن، الان با ی سریال سطح پایین ، غیرت ایرانی قمار شده!!!؟
خیلی وقته بی غیرتی مُد شده
کدوم غیرت برادر🕊️😊🕊️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بچه مردم به کارگردانی محمود کریمی قاطبه‌ی یک اندیشه‌ی مُدَوّنِ ایرانی است که در جمیعِ جهات، جهانْ وطنیِ بی‌مناقشه‌ای دارد. این جهان در یک مرزِ فراتر از خانه و کاشانه اتفاق می‌اُفتد و بر همین اساس منظومه‌ای از یک اُتوبیوگرافی را شامل خواهد شد که در نهایت هرمونوتیکی فوکویی را انتقال می‌دهد. به‌خودی خود فیلمْ من را در تلاقیِ «23نفر» مهدی جعفری، قرار داد و سینمایش صفّتی خودانگاشته از اِستیون اِسپیلبرگ در «ترمینال» داشت. ذاتِ ایرانی بودنِ فیلم را دوست داشتم و این ذات به باورِ ایثارگری و معرفت نسبت به هم‌نوع خلاصه می‌گردد. در سکانسی ما دزدیِ بچه‌هایی را می‌بینیم که پرونده‌هایشان را از آن پرورشگاه ربوده و در حالی که بک‌گراندِ برج آزادی را دارند یکی یکی برای هم وضعیت‌شان را مرور می‌کنند. همه‌ی فیلم به باورِ من در این سکانس خُلاصه خواهد شد. آزادی همواره پُشتِ یک ایرانی قرار گرفته و او را به آینده می‌برد. این تعبیرِ من از فیلم به تأویلِ مَردُمانی که مانندِ اعضای یک پیکر همدیگر را تکمیل می‌کنند مرتبط خواهد شد. استخدامِ قهرمانِ فیلم در تحریریه‌ی یک روزنامه را به اجاره‌ی منزل توسط آن بچه‌های پرورشگاهی ربط دهید؛ بعد توی صف ایستادن آنها برای اصلاحِ موی سر و اینکه می‌فهمند رفیق‌شان عاشقِ دخترِ صاحب کارش شده و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25926
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/zzah9gr
شعور یک فیلم سازی که تازه از عشق و معرفت هم حرف می‌زنه.
شاهین محمدی این را خواند
شیرین این را دوست دارد
ای داد بیداد... ای داد بیداد...
از عشق و معرفت که حرف نمی زنه. این فیلم فقط می خواد ادای فیلم هایی مثل سینما پارادیزو و... در بیاره‌. من نمی دونم با فضای ایران فیلم ساختن چه ایرادی داره که میخوان ادای فیلم های معروف دنیا رو در بیارن؟ این فیلم اصلا به فضای ایران نمی خوره و برای جذب مخاطب اینجوری ساخته شده. و پاسخ های کارگردانش هم که دیگه کاملا مشخص می کنه که اصلا نباید به این فیلم امیدوار بود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
غریزه سیاوش اسعدی را اصلاً دوست نداشتم. فیلمی که نه مترِ مشخصی برای اندازه‌گیریِ عشق و احساساتْ در دست دارد و نه بلد است به اندازه‌ی کیمیایی، قیصری مردانه بسازد. بازیِ امین حیایی فقط تیپ سازی است و به کاراکتر و شخصیت نزدیک هم نمی‌شود. این بازی توسط استایل‌سازی و چهره‌پردازی به تیپ تبدیل شده و حیایی از یک مردِ اهلِ معرفتِ قبلِ انقلابی، مست کردن و عرق خوردن را به نمایش می‌گذارد. بعد من، به عنوان یک تماشاگرِ عام نه یک فیلم‌بینِ مُنتقد، متوجّه نخواهم شد که چرا آن دختر هربار پسرِ هدف در داستان را می‌بیند آدامس‌اش را باد می‌کند (در سکانس‌های ابتدایی)، این فکت‌ها هیچ ربطی به هم ندارند و از همه مهم‌تر هیچ‌ربطی به اُپِنینگِ اثر پیدا نمی‌کنند که پسر را در حال شرط بستن نشان می‌دهد و... عشق قُلّه‌ی معرفت، ایثار و اخلاق است. آن را با غیرتِ مَن درآوردیِ «غریزه»، که گویی بیشتر حیایی وُجدان‌درد گرفته تا اینکه معرفت به خرج داده باشد، اشتباه نگیریم. سکانسِ پایانیِ فیلم خیلی برایم آزار دهنده بود. تو اگر واقعاً عاشقی که باید ایستاده بجنگی نه اینکه بنزین از ماشینِ پدربزرگت بکشی و خانه‌ای را که ساختی آتش بزنی و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25919
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/tjvfxfu
شاهین محمدی و امیر مسعود این را خواندند
شیرین این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مادر مخوف به کارگردانیِ عرفان آیتی نمایشی است که باید هر اصفهانیِ هنر دوست و از همه مهم‌تر تئاتر دوستی آن را با دقت ببیند. کارگردانیِ بی‌نظیرِ عرفان موجب شد پس از 12 سال تماشای نمایش در اصفهان به نقاد بودن خود شک کنم. قبل از هر مقوله‌ای، که ارجاعاتِ ذهنیِ زیادی این نمایش برایم به همراه داشت، باید این نکته را ذکر کنم که به شخصه دستِ تک‌تک هنرمندان و عواملِ این نمایش را می‌بوسم چرا که من از دیدنِ آن برای بارها و بارها خسته نمی‌شوم و هربار بیشتر می‌آموزم. تکنیک، کارتوگرافی (نقشه‌ی یک جهانِ انتزاعی در صحنه)، استعاره‌های ذوب‌کننده‌ی بدن، حسِّ بازیگر در هنگامِ بیان دیالوگ‌ها که استخراجی دیالکتیک مآبانه به تماشاگر می‌دهد، از همه مهم‌تر خوانشِ آیتی از متن و... از تمرکز و نسبتِ کارگردان با اثر خلق شده بر صحنه خبر می‌دهند. من اخیراً در حالِ مطالعه‌ی کتابِ «دیالکتیک روشن‌گری، آدورنو و هورکهایمر» هستم و مترادف شدنِ آن با نمایشنامه‌ی نویسنده‌ی انگلیسی مارک هَدِن را یک غنیمتِ جنگی می‌دانم چرا که جمله‌ای در این کتاب بسیار شعورِ من را درگیر کرد: عدالت نشأت گرفته از آزادی نیست و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24768
https://aparat.com/v/dwb82og
اجرای بی نظیری که تا مدت زیادی میشه راجع بهش صحبت کرد. اونقدر اجرا تو ذهن من نشست که هیچ وقت فراموشش نخواهم کرد. نورپردازی و صدای جذاب، اکت فوق العاده بازیگران، داستان و خط روند شاهکار و ...
بازی عالی بازیگران، نشون میداد که زحمت خیلی زیادی برای این نمایش کشیدن و تمرین زیادی پشت کار بوده
خوشحالم که این شانسو داشتیم که به تماشای یک کار عالی بشینیم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کج پیله به کارگردانیِ هاتف علیمردانی پروازی است در آغوشِ کرم‌های شب‌تابِ خاموش که شعری با زبانِ بونوئل‌ای، لوئیس بونوئل کارگردان و فیلم‌سازِ اسپانیایی، و همراهیِ انتزاعیْ از جنس «مسخره‌باز» همایون غنی‌زاده، را یادآوری می‌کند. النازِ شاکردوست مهارت بالایی از هنرِ بازیگریِ خود را به نمایش می‌گذارد. هم اَسد و هم سیما در این فیلم بخشی از وجودِ ژولیتی او با لحنِ شکسپیر هستند. در حقیقت ما از طرزِ راه رفتن و چشم‌های او می‌فهمیم که او اسد نیست اما نعیمه نظام‌دوست که دیگر شورَش را در آورده در پرداخت به کمدیِ موقعیت، یا خواسته‌ی کارگردان از او بوده، بوسه‌های وحشی‌ای به گونه‌ی الناز می‌زند که ما به جنسیتِ بازیِ شاکردوست شک می‌کنیم. اولاً به باور من سینما آینه‌ای از رویای پرداخت نشدنی در تئاتر است. این که ما نمایش‌نامه‌ای از شکسپیر را بهانه برای کشف و شهودِ فردی کنیم یا با تبلیغِ یک شامپو و چهره‌پردازی و گریم بخواهیم کسی خود را جای کسی که درموردِ او اشتباه قضاوت کرده بگذارد، غلط است. درام نباید با توسل به من اگر جای او بودم و... شکل بگیرد بلکه باید هم من را نشان دهد هم او را و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25909
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/kio19sd
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
جزایر قناری به کارگردانی عادل معصومیان و نوشته حسین مهکام سینمایی از جنسِ پایین بدنه‌ی ایران است که دستِ فیلم‌فارسی‌های قبل از انقلاب را از پُشت بسته. منْ که ادعا می‌کنیم خیلی فیلم‌بازم و هر فیلمی را تا انتها باید ببینم و بعد درباره‌اش نظرم را بگویم نتوانستم این به اصطلاح فیلم را تا پایان تحمل کنم. پژمان جمشیدی که دیگر شورَش را در آورده. در هر فیلمِ بدی او را می‌بینیم. من نمی‌دانم این همه اصرار برای بد نشان دادن خود ناشی از چیست؟ او متأسفانه بازیگر خوبی است که در این سینمای پایین تنه دارد حیف می‌شود. بعد علوی، میرعلمی، بنفشه‌خواه، ژوله، نیکخواه و... را در این فیلم می‌بینیم. اصلاً هدف از ساختِ این فیلم چه بوده؟ چرا اصرار داریم با این خزعبلات سینمای ایران را اِروتیک و مریض نشان دهیم؟ داستانی بی سر و ته، رنگ‌بندیِ جیغ و بدونِ جلوه، دوربینِ آشفته و لاینحلِ در قصّه، بازی‌های از سرِ شکم سیری، فیلم‌نامه‌ی سرماخورده و... یک اثر هنری نیست که بر پرده‌ی سینمای ایران نقش ببندد. این فیلم را می‌شود برای اُستاد دانشگاه پخش کرد تا او هم از به کار گیریِ سلبریتی‌هاْ شما را تشویق کند و...
https://longtake.ir/mag/?p=25900
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
این فیلم می خواد بگه با این‌همه بی فکری و شلخته زندگی کردن، چطور انتظار بهشت داریم. این مفهوم رو بدون دیدن اون چند ثانیه آخر فیلم، نمیشه فهمید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریگ چاه به کارگردانی و نویسندگی علی پیمان که تا 25 مهرماه در اصفهان به روی صحنه می‌رود بزرگ‌ترین اتفاقِ هنریِ ایران برای اَدای دِین به سربازان‌اش است. لبخند و غم‌انگیزیِ پس از آن در ابعادِ استیجِ نمایش که همراه می‌شود با عُصیان‌گریِ معکوس در هرمونوتیکِ فوکویی اشکِ تماشاگرش را در می‌آورد. به باور من این نمایش باید در سراسرِ کشور به روی صحنه رود چرا که موقعیتِ خاصّی از زندگی یک پسرِ ایرانی را به تصویر کشیده. در این موقعیت ما نوستالژی‌هایی را بدوش می‌‎کشیم که گویی دیروز برایمان اتفاق اُفتاده، حداقل من این نوستالژی‌ها را بدوش کشیدم. از سربازی که قاشق به گردن آویخته تا آن که روی برجک تیر می‌خورد و شهید می‌شود. قصد من اِسپویل نمایش نیست امّا ناخواسته هنگامِ اشاره به داستانِ «ریگ چاه» فکت‌هایی از دستم در می‌رود. آنچه برای من مهم است این موضوع شده که در چُنین نمایش‌هایی همواره مفهوم مُقَدمِ بر فُرم است. امّا مشخصاً پیمانْ فُرمی از سربازِ ایرانی و سربازی در ایران خلق کرده که بر هر مفهومی مقدم شده. این تقدمِ معرفت در شهادت خلاصه می‌گردد و با خنده‌ها و شوخی‌های یک سرباز به کمال می‌رسد و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24764
https://aparat.com/v/khezau9
آدم فروش با نامِ سابق تابستان همان سال به کارگردانی محمود کلاری فیلمِ عجیب و خوبی است. در این آشفته‌بازار سینمای ایران که عامریان فیلم و کریم امینی مانور می‌دهند، این فیلم یک غنیمتِ جنگی محسوب می‌شود. قبل از پرداختن به خودِ فیلم باید این توضیح را بدهم که یکی از وکیل‌ها در فضای مجازی نظری داده بود راجع به سریال «آقای قاضی» که پس جای وکیل در این برنامه کجا است؟؛ من لازم می‌دانم که این توضیح را بدهم که اگر بیشترِ قسمت‌های این مجموعه را دیده باشید حتماً وکیلی هم وجود دارد برای دفاعْ اما مسئله این‌جا است که اکنون وکیلی را می‌شناسم که راه دور زدنِ قانون و شرع را به موکلِ خود آموخته و بدون ترس در حمایتِ دیگر وکلا نیز قرار می‌گیرد، وجودِ چُنین برنامه‌هایی به ما می‌آموزد اگر حقوق شهروندیِ خود را بخوبی بدانیم و هر چیزی را جلویمان گذاشتند امضاء نکنیم تا برای دیگران سند شود، دیگر لازم نیست برای هر مسئله‌ی کوچک و سردردآوری پرونده درست کنیم و وقتِ با ارزش قُضّات را بگیریم. اما مشخصاً در مورد «آدم فروش» کلاری باید این نظر را بدهم که ما با یک فیلم سر راست که قصّه‌ی خوبی دارد، از بازی‌های روانی برخوردار است و سوژه‌ی حیرت‌انگیزی در انتخاب پلان‌ها و کادربندی برگزیده، روبه‌روایم. این فیلم اگرچه اَطوارهای تارکوسفکی‌وارش را دوست ندارم، امّا به منِ فیلم باز در سینمای ایران ثابت می‌کند می‌شود ادعای فیل‌گونه نداشت و با خرافات و رَمالی صرفاً بر اساس یک نوستالژی و خاطره‌بازی مقابله کرد و...
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
🧿#نقدهای_علی_رفیعی_وردنجانی #آدم_فروش #تابستان_همان_سال #مهران_مدیری #فریبا_نادری #سمیرا_حسن_پور #رایان_سرلک #علی_شادمان #محمود_کلاری #کوهیار_کلاری #تارکوفسکی #مادر #نوستالژی #سینما #درام #نقد_فیلم 🧿
https://longtake.ir/mag/?p=25897
https://aparat.com/v/hlwu2l1
مردی با گربه‌ی عروسکی به کارگردانی آوا حدادی یکی از تعابیرِ ویژه برای کودکانی است که در رویای خود با عروسک‌ها حرف می‌زنند و به آنها جان می‌بخشند. چُنین تعبیری در حسِّ تلفیقیِ این نمایش که از یک شیمی‌دانِ خودشیفته تا دانشجوهایی که قطعاً با منطق و فیزیکِ عَقلانی از اُستادْ مستعدتر نشان می‌دهند، قرار دارد. حدادی به عنوان یک نمونه‌ی خاصّ در ادبیاتِ نمایشی اصفهان فکت ویژه‌ای دارد. از طراحی پوسترهایش گرفته تا میزان‌سن‌ها و گریم‌های جذاب و نوستالژی‌گونه‌اش. اسامیِ کاراکترها را کمی با آن مشکل دارم چرا که متوجه نیستم این عناوین چرا باید مُستعارِ خارجی به خود بگیرند؛ هر چند که از یک نمونه‌ی خارجی برداشت کرده باشیم. در هنگامِ تماشای «مردی با گربه‌ی عروسکی» ناخودآگاه بیادِ انیمیشن‌های جذاب با دوبله‌ی پارسی اُفتادم که مشخصاً ترانه‌ای که آن شیمی‌دان و بچه‌ها در آخرِ نمایش با هم اجرا می‌کنند خیلی پویانماوار بود. حرکت در فضا و حسِّ شوخ طبعیِ بازیگرانِ این نمایش از: محمدرضا داستانی، مهرسا آیتی، پرینازالسادات حسینی، بهار ابطحی و آریسا قربانی تا کارگردانیِ بی‌نظیرِ حدادی حداقل به من ثابت می‌کند از دیگر نمایش‌هایی که در پردیسِ هنر اصفهان به نامِ کودک و خانواده روی صحنه می‌روند خیلی کودکانه‌ و خانوادگی‌تر است و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24760
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://www.aparat.com/v/hip9v57
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
آنجا همان ساعت به کارگردانی سیروس الوند یک فیلمِ بدِ ایرانی است که مفاهیمِ کلیشه‌ای و غیرِ قابلِ چشم‌پوشی دارد. فیلم‌سازی که ادعای‌اش کمرِ فیل را خَم می‌کند و مشخص است این فیلم را برای ماهور الوند ساخته، نباید اَلکی گُنده شود. آقای الوند این ویدئوکلیپی که ساختی چه ربطی به ایران و ایرانی دارد؟. زنِ مسلمانِ متأهلی که خودش به یک مردِ مجرد نخ می‌دهد و با یک پایان‌بندیِ جعلی که مثلاً خودش را به کلانتری معرفی می‌کند تا یک اَرمنیِ، همه‌ی ارامنه را دست‌بوس هستم و تجربه به من ثابت کرده که چه مردُمانِ دوست‌داشتنی‌ای هستند، به نامِ وارطان؛ با بازی پرویز پرستویی که اگر ریز شویم می‌فهمیم که درست است که اسم او به هر دو شکل نوشته می‌شود اما باید با این ت بنویسیم: وارتان؛ و به اشتباه نام‌اش در تیتراژ نوشته شده، با معرفت آزاد شود؛ چرا باید عاشقانه‌ تشخیص داده شود؟. کجای عشق به ما اجازه می‌دهد به دیگری نخ دهیم و از او نانِ سنگگ قبول کنیم؟. اصلاً اگر به فرهنگِ ایرانی نزدیک‌تر شویم او چرا باید قبول کند برای خوردنِ حتّی یک قهوه با دیگری به سرِ وعده رَود؟، حالا هرچه هم بگوییم رعنا چاقو زیرِ چادرش بوده. ما غیرتِ یک زنِ مسلمانِ ایرانی را با این فیلم زیرِ سؤال بُرده‌ایم و...
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

alirafieivardanjani