سلام ،مجتبی شجاعی زاده ،ارشد کارگردانی تاتر
اجرای نمایش (دن کیشوت) به کارگردانی جواد مولانیا
دوبار به دیدن اجرا رفتم در سالن نوفل و ایرانشهر، اما بیشتر چیزی که مرا درگیر و به چالش میندازدااستفاده به جا و درست این کار از تمام عناصر درام به مثابه متن و اجرا در شکل گیری آن میباشد تاتر به مثابه علم ریاضی و هندسه میباشد یعنی بر گرفته از نسبت ها میباشد ،که هوش و ذکاوت مولانیا در اجرای این نمایش دقیقا برگرفته ازاین نسبت هایه تاتریست ،نکنه اول
نسبت متن با موضوع ،دوم،نسبت موضوع با تاریخ،نکته سوم نسبت بازیگر با موضوع ،نکته چهارم نسبت جهان درام با فضا و اجرا ،و در نهایت تمامیه این نسبت ها با کارگردانی آن،که مولانیا با استفاده درست از ترکیب بندی و تصویر سازی تمامیه این نسبت ها را به شکل مطلوب رعایت میکند و درست انجام میدهد
از آنجایی که دن کیشوت (سروانتس) جهان تخیل واری دارد و اولین رمان تخیلی جهان نیز محسوب میشود ما را در شکل ماهوی آن به سمت تخیل و فرا واقعگرایی میکشاند اما نوشته بولکگاکف،آن را در جهانی سیال میفرستد،وقتی ما با چنین متنی در اجرا روبرو هستیم هر کارگردانی جرات اجرای آن را به خود نمی دهد چون دقیقا شمشیر دو لبه است از این نظر که متن شناخته شده است و رمان آن نیز موجود است و جهان آن هم مشخص است بایدکارگردانی چند مرتبه از آن جلوتر باشد که به ورطه تکرار متن از قبل تعیین شده نیفتد اینجاست که مولانیا به درستی از نسبت ها استفاده میکند، میفهمد دنیای درام چیست و آن را با چیستی و هستی درون خود
... دیدن ادامه ››
در اجرایش منطبق میکند، فضای اجرا به سمت کمدی سیاه طنز و گاهی اوقات گروتسک می رود که نشان از فهم درست میباشد، استفاده از ترکیب بندی تصویر در زمینه کار ،استفاده از قابهای بازیگران به شکل اشکال هندسی وار دایره، نیم دایره ،و مستطیل و مربع که همه نشان از ایستایی ،مقاومت ،استواری دارد در قبال این هم ظلم و ستیز در جهان که انسان با امید و ایستایی زنده است و میتواند نجات پیدا بکند،استفاده ریتم و تمپو اجرا که با موسیقی و ریتم بیرونی خود بازیگران در صحنه شکل شگفت انگیزی به اجرا میدهد ،بازیگران نشانه هایی هر کدام از موسیقی درونی خود نسبت به نقش دارند و آن را با ریتم و تمپو خود اجرا میکنند، استفاده از تمامیت فضا برای اجرا و ویژگی برشتی کار که تمام تعویضها در روی صحنه شکل میگیرد که فهم کارگردان این است که تماشاگر را بیشتر به درگیری و چالش بکشاند که فکر کند و تحلیل انجام دهد ،بازی بازیگران دارای ابعاد مختلفی هست که نشان از تجزیه و تحلیل درست نقشها توسط مولانیا هست ،دن کیشوت آمال و آرزوهایی دارد سانچو ساده و بهلول،که نقطه عطف این نمایش میباشد،دن کیشوت مولانیا عقلانی و جهان را از بالا نمی بیند بلکه مثل نوشته های اوریپید خدایان را به زمین میکشاند، او سراسر دارای آرزوهای انسانی و زمینی است و بازی او اینجاست که باور پذیر میباشد نگاه او در اجرا ساده ،بی غل و غش و پرهیز از اضافه کاری میباشد و این است که انتخاب را درست میکند نوع بازی دن کیشوت ادا بازی و شلوغ کاری نیست بلکه آرام و درد منشانه است ،سانچو گرم و پر انرژیست انتخاب آن هم درست میباشد چون او دنبال این میباشد تا تغییری را در دنیای پیرامون خود ایجاد بکند پس باید گرم و صمیمی و ساده بنطر برسد بازی او درست تعریف شده است چون سانچو باید پیرو باشد که سانچو همین کار را به درستی میکند بازی گرم دلپذیر و روان ،در نهایت کلیت اجرا به مثابه یک کیک توت فرنگی شیرین ،کمی ترش و ملس میباشد ،