این نوشته رو خیلی وقت پیش همون شبهای اول اجرا نوشتم ولی دیر تونستم این جا هم انتقالش بدم.
مردی برای تمام فصول
کارگردان بهمن فرمان آرا
نوشته رابرت بولت
شب اول اجرا, به همت اعظم جان, به تماشای نمایش تک پرده ای در تالار وحدت نشستیم .
راوی داستان روی صحنه می آید و سر میدهد؛ ,, اینجا قرن شانزدهم است.,, خودش را معرفی میکند؛ مَتیوُ,و ادامه میدهد در این قرن او جزو آدمهای معمولی جامعه است.اینکه لباسش مناسب راوی بودن که هیچ اما نوکری سرورش هم نیست که بدانید نشان سده شانزدهم نیز ، همین است که قرار نیست کار به دست کاردان باشد ! خدمتکار است در خانه توماس مور. مور,موی لای درز اعتقاداتش نمیرود,قاضی بنام و معبتر شهر, سیاستمدار وجدان خیلی بیدار که سنجیده به سخن می آید و
... دیدن ادامه ››
مکث های سخن نیز حرف های تعیین کننده ای هستند. متیو نامۀ رسیده از صدراعظم کلیسای کاتولیک در انگلستان جناب کاردینال وولسیی را میدهد به دست ولینعمتش, نیمه شب است که قاضی به نزد ایشان فراخوانده شده. جوانکی جویای شغل را ساعتی قبل روانه کرده اما دوست قاضی , جناب وزیر هم حضور دارند . مور به اشاره ای به وزیرو در جواب همسرش میگوید چنانچه وزیر هم احضار میشد در این وقت شب حتما میرفت به حضور صدراعظم!
قرن شانزدهم زمانی است که, علم و هنر به قوت پا گرفته بود و تاثیرات خود را به رخ میکشید. پادشاه انگلستان هنری هشتم خود به فصاحت چندین زبان صحبت مینمود ,موسیقی نواز و هنر پرور بود و روح و جانش بهره کافی برده بود و سرش به تنش به خوبی میارزید.خوب در خور بود که وابستگی انگلستان از کلیسای کاتولیک رم توسط وی قطع شود که همین را هم به انجام رساند . قانون. خودش قانون بود,طی قانونی در آورده از خودش , خودش را رییس مجلس نمود و قانونا قانونی درآورد و شد اسقف کلیسای انگلستان .بدین ترتیب از هم پاشیدگی کلیسای کاتولیک را در انگلستان رقم زد و پروتستان را بنا نهاد. به عبارتی در انگلستان پاپ بی پاپ ! و بر همین منوال شد که او که در پی داشتن وارث تاج و تخت بود بتواند قانونا همسرش کاترین را طلاق داده و با ندیمه وی،آن بوییون ازدواج کند. اما مور, نه میتوانست پاپ را نادیده بگیرد و نه موافق کار شاه بود.وی در نزد همین مردم عادی آن روزگار انگلستان اعتبار داشت و چنانچه وی رأی پادشاه را قبول مینمود, مشروعیتی به آن میپوشاند که بقیه مردم آن را قبول میکردند چنین تغییری در انگلستان که منکر قدرت پاپ میشد و در عوض خدایی پاپ را در انگلستان به شاه میداد, به راحتی برای روحانیون و مردم عادی قابل قبول نمی بودو به گردن زدن بیشماری از کاتولیک ها منجر گردید. اما در مورد توماس مور فساد و خدعه معمول درباریان, ترس ازمحبوبیت و نفوذ وی در میان مردم و سر باز زدن از اظهار هر نظری چه مخالف و چه موافق رأی پادشاه, منجر به زندانی شدن وی گردید و در دادگاه به جرم سوگند به دروغ و خیانت به پادشاه محکوم شد.
فرد زینه مان در سال 1966 داستان را با موفقییت بر پرده سینما برد. همین زمان حدود بیست ماه بود که نمایش آن در تئاتر بیرمنگام اجرا میشد.
فرمان آرا که به درخشندگی کار را به صحنه برده , برای دو نقش محوری خطری را نخریده . هنرمندان رضا کیانیان وسیامک صفری چنان نقشی بازی میکنند که هر آن تصور میکنی به قضاوت توماس مور هستی و این متیو، الان که انعام نگرفته رهایت نکند. بازی شان روان است و از همان اول کار بُرده تان به قرن شانزده. کارصحنه و لباس بدون اینکه مسلط به لباس و معماری آن تاریخها بوده باشی به دست نداده. البته خیاط هنرمند بازیگران را از آن ژپونهایی که از هر طرف کمر زنان نیم متری فاصله داشت تا بلکه فربه به نشان رفاه به نظر آیند، معافشان نموده است.توماس مور در اصل، روشنفکری است که دخترانش خوب تحصیل کرده اند و به هنر زیبنده که معمول جامعه نبوده . اما متقابلا افراطی ایست که بی انعطافیش مورد مهر نویسنده است و جناب فرمان آرا نیز به خوبی خصلتش را بیرون میکشد و به تحسین اش میپردازد. تمامی آنچه مکالمات مشخصۀ رابرت بولت است، با هنرمندی تمام و تسلط بازیگران به جا ادا شده . کار ارزندهء مجموعه دست اندر کاران بیش از این ها دارد برای گفتن اما لذت تماشای صحنه تئاتر، به کلمه و سخن در نمیآید. اجرا برای دوماهی دیگر نیز هنوز بر صحنه خواهد بود. امید که خبر ندهند که متوقف شد.