همین اول نوشتن باید بابت این نمایش به اقای خطیبی تبریک بگم. این نمایش خیلی دلنشینه...
نکته ی مثبت دیگه ای که به چشم میاد، انرژی بازیگرانه. تجربه ی خیلی از نمایش ها نشون داده بعد از چندین اجرا، اکت ها بی جان و بی انگیزه میشه. مطمین نیستم حفظ این کیفیت وظیفه ی کیه ولی در این نمایش اکت ها حتی پرجان تر و پخته تر شده. براوو...
امروز رفته بودم از نمایش با خیال راحت لذت ببرم. به دنبال نقطه ضعف نبودم. چون حتی در بهترین فیلمها هم میشه ایراد پیدا کرد. و این نمایش هم مستثنی نیست ولی برای من در اشل و ژانر خودش، بی نقص تلقی میشه.
خانم درگاهی از اکت شما لذت بی کرانی بردم. به نظرم کاراکتر بسیار در شما نشسته بود. بازیتون تحسین برانگیزه. اکت، گفتار، حالات بدن، نگاه، نحوه ی حرکت در
... دیدن ادامه ››
صحنه و کار کردن با لوازم... دست مریزاد...
نورا پیدایش عزیز، بانوی جوان، گهگاهی در حین نمایش من رو نگران می کردی که این کاراکتر واقعی شماست و نه نقش... چه حظی بردم از جسارت و توان بازیگری شما و همینطور قدرت صداتون... براوو... براوو... براوو...
اقای مولویان با “زندگی در تیاتر” رکوردی در ذهن من به جا گذاشتید که اگر حتی تا مدتها هیچ بازی خوبی ازتون نبینم، باز هم اجراهاتون در لیست دیدن قرار میگیره. این نمایش که بسیار لذت بخش بود. در واقع ابتدا به خاطر شما این نفرین رو انتخاب کردم. و چه لذتی... براوو جناب م. مه عزیز... دم خودتم گرم...
هامون سعیدی، جانانه بازی کردی. احساسات متفاوتی که در لایه های اکتت نهفته بود و در تقابل با هر کاراکتر یکیشون رو رو می کردی، شگفت انگیز بود. عالی بودی، تلاشت رو برامون ادامه بده، لطفا.
امیر خان پاکدل، لبخند سرد و منفعت جوی شما در این نمایش، ردی در ذهن باقی میذاره که ناخوداگاه نگاه من رو از کاراکترتون می دزده. بازیتون با کیف سامسونت امریکن توریستر چرم آبی رنگ، بسیار یکنواخت و هضم شده بود. عالی بودی. “دیگه نمی خوام باهات حرف بزنم” :))
اقای ساکنین عزیز، قلدر، تو خالی، سرخوش، برنده! به نظرم سخت میشه به این سادگی این ها رو در کنار هم نمایش داد. دست مریزاد
مسعود رمضانی کابوی، وقتی از روی ترس هفت تیر میکشی، وقتی بی تفاوت رفتار میکنی، وقتی خیلی ریز تیکمیزنی... همه به چشممیاد. کیف کردم از بازیت
نور پردازی عالی بود. بازی متفاوت با نور بین پرده ها خیلی هیجان انگیز بود. یخچال، محل قفس جیمی، اتش سوزی بعد از انفجار ماشین و...
انتخاب موسیقی که حرف نداره.
دکور هم از کابینت ها، درِ شکسته و نحوه ی تبدیلش به در سالم، خطوطی که در کف صحنه بود و... همه خیلی حساب شده و زیبا بود. براوو
طرح لباس ها، رنگ لباس ها، نوع و طرح پارچه ها همه با فضای کار بسیار همخوان بود و زیبا. دستمریزاد
و یک کارگردان خوش ذوق، جناب خطیبی عزیز، که تونسته همه ی اینها رو به اندازه کنار هم قرار بده.
چقدر به اندازه بودن خوبه.
این تیاتر فقط بیان یک نمایشنامه نبود، زندگی کردن یک نمایشنامه بود. قرار گرفتن در دل داستان بود. اتفاقی که عموما در یک فیلم خوب میوفته. دو صد براوو
از تک تک اعضای گروه صمیمانه سپاسگزارم
ممنون از عصر دلچسب از تیاتری که برامون ساختید