1.در این نمایش با دو موقعیت نمایشی مواجه هستیم :
نخست موقعیت سوگ : شمایل پدر غم زده ی ژولیده موی که خیره بر طشت خون فرزند خود نشسته است و آمد و شد افراد خانواده برای راضی کردن پدر
و دوم موقعیت بحران : جنگ قدرت و اوضاع آشفته ی ایران پس از ترور ناصر الدین شاه
2. روایت ساکن و ایستا ، به این معنا که عملا هیچ یک از عناصر اجرا به گسترش موقعیت نمایشی و درام جاری در آن و پیشبرد قصه کمکی نمی کند .
3. پرسوناژهایی منفعل و فاقد کنش که حضور خنثی ، فاقد اثر و شبح وار بر روی صحنه دارند . یا مثل بهرام ( مهدی سلطانی ) که اساساً تکلیفشان با خودشان روشن نیست ، یا انقد کم مایه و کم جان هستند که بود و نبودشان فرقی به حال مخاطب نمی کند .
4. نمایش فاقد نقاط عطف اثرگذار است ، خبری از گره داستانی ، ایجاد کشمکش و ایجاد تعلیق در مخاطب نیست ؛ به گونه ای که عملا هیچ عنصر و رویداد غافلگیر کننده ای که مخاطب را مشتاق پی گیری قصه کند ، وجود ندارد .
5. در آمدن حال و فضای پرهیاهو ، مشوّش و آشفته ی خانواده و کشور ، در این نمایش گام اصلی است که با روایت کم جان و آن چه که در بالا گفته شد عملا چنین چیزی
... دیدن ادامه ››
محقّق نشده است و به گمانم نمایش بزرگ ترین ضربه را از همین مسأله می خورد . بر هیاهویی که نمی بینیم و نیست نه می توان گریست و نه از آن عبرت آموخت .
6. حکایت های گاه و بی گاه و بی ربط و با ربط بهرام ، سخن گفتن از شأن و مرتبت والای هنر و جاودانگی هنرمند ، مذمت شیوه ی برخورد و قدرنشناسی حکومت ها در قبال هنرمندان ، لزوم صبر و تحمّل بر مصیبت ، سخن گفتن از استبداد و اختناق و منفعت طلبی حاکمان و حتّی آن غزل زیبای حافظ با مطلع " دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند " ، همه و همه حرف های قشنگی است ، ولی وقتی فرم پا به پا و همگام با محتوا نمی آید ، عملا با یک مشت حرف گل درشت شعار گونه ی نچسب و نادلنیشن طرف هستیم .
7. عنصر بازی ها که گمان می کردم ( با حضور کارکشته هایی چون مهدی سلطانی و محسن حسینی ، جوان تر هایی مثل مهرداد ضیایی ، رحیم نوروزی و مهران امام بخش و بازیگران چهره از جمله مهدی پاکدل ) نقطه قوّت و عامل نجات بخش نمایش باشد ، به یکی از نقاط ضعف عمده ی نمایش بدل شده است . جز بازی نسبتا قابل قبول نسیم ادبی و بازی های متوسّط رحیم نوروزی و عاطفه رضوی عملا یا بقیه ی بازی ها حرفی برای گفتن ندارند یا فوق العاده بد است .
8. موسیقی کار به اندازه و در خدمت اثر است ، اگر چه به گمانم استفاده ی از سازهای سنتی و موسیقی اصیل ایرانی که تناسب بیشتری با ظرف زمانی روایت قصه – دوره ی قاجار – داشت ، می توانست در ایجاد حال و فضای نمایش مؤثّرتر باشد .
9. و در نهایت یک هپی اند و مراسم هندونه خوران بی ربط که هیچ ارتباطی با کلیّت نمایش ندارد .
10. خدا قوّت و به امید اجراهای خوب