در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش رویاهای رام نشده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:23:21
۱۵ بهمن تا ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان

مکان

پایین تر از میدان حسن آباد، ضلع جنوبی پارک شهر، خیابان بهشت، تماشاخانه سنگلج
تلفن:  ۵۵۶۳۰۸۷۱، ۵۵۶۲۵۴۴۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر دیشب دلم گرفت از آن حجم خالی سالن سنگلج، از آن همه چشمی که ندیدند همنشینی هق هق های مجید مظفری و قهقهه های بهرام ابراهیمی را، از آن همه گوشی که نشنیدند "آروم آروم" گفتن های حمیدرضا نعیمی نازنین را، و آن همه دلی که تنگ نشد برای خاطر "عسل" و "بهرخ" و "پری"...
در سنگلج طنین ساکت تشویق ها بلند بود. دیشب من به جای آن همه دستانی که نبودند دست زدم.
دیالوگه "بش میخورد که اسمش بهــــرخ باشه " خدا بود :)))))
۱۵ اسفند ۱۳۹۱
ای کاش یک نفر می گفت به مردم که جز تئاتر شهر، جاهای دیگر هم نمایش اجرا می شود.
۱۶ اسفند ۱۳۹۱
علی آقا اون شبی که من رفتم سالن کاملن پر شده بود. حیفه این نمایشه که بدون تماشاگر هر شب رو صحنه میره
۱۸ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بنظرم نمایش خوبی بود و نه پرفکت ..از دیدنش پشیمان نیستم برخلاف "ویران" بازیها واقعاً خوب بود بخصوص بهرام ابراهیمی که بعده شب روی سنگفرش خیس شیفته اش شدم و مجید مظفری و حمیدرضا نعیمی عزیز..ولی داستان خیلی حرفی برای گفتن نداشت که فکر من رو بعد نمایش درگیر کنه..
بهرام ابراهیمی که تو شب سنگفرش خیس محشر بود بازیش نقش یه دکتر متجدد فرنگ برگشته ی اِواخواهری رو عالی بازی میکرد..
باید هرطور شده این اجرا رو هم حتماً حتماً ببینم.. ای کاش تمدیدش کنن.
۱۵ اسفند ۱۳۹۱
من از بازی جبیب دهقان نسب خیلی خوشم اومد. نمی دونم چرا حس کردم واقعن داره از یه تجربه ی شخصیش حرف میزنه، یه اندوه عجیبی تو صداش بود.
۱۸ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به خاطر شخص ایوب آقاخانی به دیدن این نمایش رفتم. اولین نمایش بعد از دفاعم که به شدت مشتاقش بودم. بازی عالیشو اولین بار در نویسنده مرده است دیده بودم و خیلی دلم میخواست که ببینم در قامت یک نویسنده و کارگردان چه حرفی واسه گفتن داره. میتونم بگم این نمایش سه پرده اصلی داشت. پرده اول (که مثل فصل مروری بر ادبیات فنی در پایان نامه میمونه!) دونه دونه سراغ میزها میره و آشنایی اولیه با آدمهاش رو به همراه داره. تا اینجا نمایش بنظرم معمولی بود و امیدوار بودم اینجوری ادامه پیدا نکنه (هرچند که بازی ها خیلی خوب بودن). اما در پرده دوم و سوم ورق کاملا بر میگرده. جواب دادن به پرسش های شکل گرفته در ذهن بیننده و هویدا شدن ارتباط بین آدمای میزهای مختلف که در ظاهر و حتی به واقع ارتباط خاصی هم با هم نداشتن نمایش رو به شدت جذاب میکنه که پرده دوم (که مثل فصل بررسی و آنالیز در پایان نامه میمونه!) با رفتن دوباره به روی هر میز به همین موارد پرداخته بود. پرده سوم هم(که مثل فصل نتیجه گیری و پیشنهاد برای مطالعات آتی در پایان نامه میمونه!) با نشون دادن نقش کافه چی و اتفاقاتی که خارج از محیط قهوه خونه رخ داده و پیوند زدن بیشتر اتفاقات به هم، نقطه عطف نمایشه.
روند داستان به قدری زیبا بود که تونستم لذت کافی ببرم. نکات ریز گاه و بیگاهی هم که با هوش و ذکاوت ایوب آقاخانی در متن و حتی بازیها گنجانده شده بود (و شاید به سادگی هم عیان نبود) به نظرم بزرگترین امتیاز این تئاتر بود. به شدت تماشاش رو توصیه می کنم!
چه نقد متفاوتی! :)
دست شما درد نکنه...

فقط من یه چیز رو متوجه نشدم. شما گفتید "اولین نمایش بعد از دفاعم"
میخواستم بدونم شما دقیقا منظورتون از دفاع چیه آقای بهرنگ؟
دفاع از چی؟
شما مدافع چی هستید؟؟

:)

;)
۱۱ اسفند ۱۳۹۱
مرسی جنابِ بهرنگ.:) چه تشبیهِ جالبی!!..اینکه این کار رو به آنالیز و خوانش و حس ورق زدنِ یک پایان نامه تشبیه کردید خیلی خوب بود! :)
البته من فکر میکنم (اگه شاید خودتون دانشجو بودید یا باشید) این بخاطر اثراتِ برجای مانده از درگیری های ذهنی خودتون با پایان نامه ی دانشگاهیتون بوده باشه این نوع نگاه. ;)
ولی تفسیر و تشبیهِ جالبی شد واقعاً ... حتی همین واژه ی "دفاع" که بهش اشاره کردید در اینجا هم میتونه به معنا و حکمِ یک جلسه دفاعیه ای باشه... دفاعِ عناصرِ پایان نامه --> (کارگردان، بازیگران و عوامل نمایش) در مقابلِ اساتید، استاد راهنما و مدعووین --> (تماشاگرای نمایش).. که در انتها این "دفاع" با موفقیت و بالاترین نمره به پایان میرسه.
۱۲ اسفند ۱۳۹۱
مرسی خانم رعنا. دقیقا این نگاه بخاطر اثرات به جا مانده از درگیری های ذهنی خودم با پایان نامم بود! ;) گفتم که، اولین نمایش بعد از دفاعم بود.
برداشت شما از واژه دفاع هم، جالب بود و زیرکانه.
۱۵ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید