صرفا چند خط درباره نمایش "زندگی یک رویاست"
منتشر شده در وب سایت عصر فرهنگ
16 بهمن ماه 98
عصرفرهنگ/پوریا فرجی-زندگی مالامال از سختی و دشواری و تلخی هاست. زندگی یک رویاست اما این رویا آن چیزیست که در افکار ما رقم می خورد و ما خالق این رویا هستیم. یک خانه، یک خانواده و همه بلاها و تلخ کامی ها که یکباره بر سر آنها خراب می شود و خانواده ویران می شود البته که هنوز خاطراتی از همان زندگی ولو تلخ بر صفحه روزگار مانده است… اما خوب؟ نتیجه؟
نمایش “زندگی یک رویاست” نوشته مهدی میرباقری و با طراحی و کارگردانی سعید تقوایی این شب ها در خانه نمایش مهرگان به روی صحنه است. این نمایش
... دیدن ادامه ››
تلاش می کند به تلخی های زندگی نگاه کند اما فقط به آنها نگاه می کند. مخاطب تلاش می کند تا این همانی داستان را آنگونه که در ذهن و خاطراش از پدیده های تلخ و جریان های سیاه زندگی نقش بسته است و سابقه دارد، باور کند اما بیش از آنچه مخاطب از این سیاهی بفهمد، چیزی اضافه تر به او نمی دهد و سرانجام تمام می شود، بدون آنکه متن و کارگردانی توانسته باشند حرف خود را بیان کنند و حرفی جدیدتر از آنچه مخاطب می دانسته را به او ارائه کنند! در واقع در این نمایش مخاطب آنچه درباره خاطرات و دانسته ها پیرامون یک زندگی سیاه و بحرانی به طور کم و بیش می داند را دوباره در یک تراژدی تلخ مرور می کند، بدون آنکه به علت ها و چرایی و چگونگی های آن پی ببرد و علت و چرایی تازه ای بر آن بیافزاید! از این رو پایان بندی، نمایشی و دلچسب نیست. زیرا اساساً سوالات منطقی و علت ها و چرایی ها در طول داستان کاشته نشده است که بخواهد در پایان محصول آن کشت شود!
گذشته از متن و جریان داستان، تکنیک در آن جای بحث فراوان دارد که تکنیک و تمرکز بر اینتراکتیو با هدف برقراری روابط متقابل میان عناصر صحنه مانند تصویر و صدا و غیره، در تقویت بیشتر فهمِ داستان برای مخاطب و پیشبرد آن در یک اثر نمایشی تا چه میزان لازم و ضروری است؟ این نمایش تلاش می کند تا تکنیک را برای هدایت داستان اش به خدمت بگیرد اما آنچنان در تکنیک درگیر است که گاهی صرفاً تکنیک به چشم می آید تا داستان! و طرح داستانی گاه و بیگاه گم می شود و تفوق غالب تکنیک بر هر چیز دیگر از ضعف های اساسی این نمایش به حساب می آید، البته که اصول پایه ای و حفظ جزئیات در همان تکنیک نیز به تقویت بیشتر نیازمند است و به طور دقیق رعایت نشده است و این تکنیک زدگی بیش از حد و نه چندان کافی حتی تا بدان جا پیش می رود که بر هدایت داستان اثر منفی گذاشته است و به عنوان یک مانع و نه یک مکمل برای بازیگر، می تواند بازی و بروز توانایی های او را نیز تحت تاثیر منفی قرار دهد و او را از یک عنصر پویا در انتقال حس به یک ماشین تبدیل کند و تنزل دهد! … که این مسئله کم و بیش در کیفیت بازی ها نیز مشهود است. در نتیجه در بخش هایی از این نمایش، تکنیک موجودیتی مستقل نسبت به بیان داستانی پیدا می کند و نه در خدمت آن! در صورتی که یک اثر نمایشی تکنیکال می تواند همواره از جزئیات قابل توجهی برخوردار و بهره مند باشد که رعایت آن، سرنوشت کل یکپارچه و منسجم و صدالبته در خدمت داستان را نیز به نحو مطلوب رقم بزند، مشروط بر آن که نعل به نعل برای قصه و در خدمت روند داستانی باشد اما در این نمایش کمتر شاهد آن هستیم.