یادداشتی درباره نمایش آنتیگونه / محمدرضا آگاه
منتشر در روزنامه سازندگی سه شنبه 4 مهر 1402
« آنتیگونه نیامد »
نمایشنامه آنتیگونه اثر سوفوکل در حدود 442 پیش از میلاد نگاشته شده و در ادامه دو نمایشنامه قبلی او تحت عنوان افسانههای تبای است. آنتیگونه دختریست که در برابر حاکم قدرتمند تبس، کرئون میایستد و نافرمانی میکند تا شرافت از دسترفته برادر را که جنازهاش به دستور حاکم، در بیابان رهاشده، با خاکسپاریاش، برگرداند.
تراژدی آنتیگونه ابعاد وسیعی دارد و آنقدر سیاسیست که میتوان بسیار درباره او گفتو نوشت؛ بهویژه که محور آن بر اساس نافرمانی در برابر قدرت
... دیدن ادامه ››
و قانون حاکمیت توسط دختریست که کنشی آگاهانه دارد. و آنقدر میتواند وصفالحال زمانه باشد که اثر ومحتوای خود را تازه و معتبر، حفظ کند.
محمدرضا آگاه، کارگردان جوان تئاتر که ثابت کرده در رویهی کاری و اجراهای خود، ترکیبی از خلاقیت وشیوهای تجربی را مد نظر دارد، اینبار با انتخابی هوشمندانه و بازنویسی از متنی غنی، مفاهیمی را ارائه میدهد که نیاز امروز تئاتر و مخاطبان آن است. تئاتری با ابعاد اجتماعی و سیاسی که رسالت خود را از خلال متون کلاسیک نمایشی با حفظ تئاتریکالیته اجرا به انجام میرساند.
آنتیگونه او اینبار کنشورزی خود را درغیاب به معرض میرساند و موقعیتی میسازد که جامعه امروز ما با آن مواجه است. او این غیاب را به شکلی برنامهریزی میکند که مخاطب بدون اطلاع از نبود آنتیگونه، از عدم حضور او بر صحنه برآشوبد و بیش از پیش به غیاب او، آگاه شود. غیابی که مفهومسازی تمام تاریخیست که زن را مطیع، تحت سلطه و فرمانبردار سوژهمند کرده است. آنتیگونه که از نام و محتوای آن روشن است که قهرمان آن یک دختر و دادخواه و نافرمان در برابر قدرت حاکمیت است، اساسی از موقعیت روایت است که تنها با غیاب و کسر بدنمندی او، میتوان این واقعیت را بهمعرض آورد که غیاب او تا چه اندازه، سهمگین، ناامیدکننده و ویرانگر است. این هدف که مبارزه و مقاومت آگاهانه برای خواست حقیقی و انسانی، حتی اگر به تراژیکترین موقعیت ختم شود، باز هم کنشگرانه، فعال و تاثیرگذار است، در اجرای آگاه به خوبی قابل رویت و دریافت است. ترتیب پردههای نمایش، کلاژهاییست که قرار است بذر اصلی متن و اجرا را بکارد، پرورش دهد و در انتها برداشت کند. برداشتی که اینبار به شیوهای تعاملی مخاطب نیز در آن حضور فعال دارد. چه با خشم و عصبانیت ومعترض از غیاب رسمی آنتیگونه و چه همدلی و همراهی آگاهانه از وضعیتی که میتواند در زیست روزمره او نیز رخ بدهد و عدم امنیت و آزادی زنانه را لمس کند.
اجرا با مونولوگی از کرئون آغاز میشود، او درباره قانون و خشونت و اقدام آنتیگونه میگوید، کرئون به عنوان حاکم قدرت، به استمرار جایگاه خود، حتی اگر بر فراز کوهی از جنازه ایستاده باشد و دستانش خون آلود در طلب ماه باشد، اشاره میکند و ذهنیت قدرت را در دستهبندی خودی و غیرخودی، موافق و مدافع در برابر مخالف و مهاجم با تکرار مکرر دیالوگی که " آن برادر که با ما بود را خاک کنید، عزت و احترام فراموش نشود، ولی آن برادر که به ما حمله کرد،دشمن ما بود، میبرید میاندازیدش در بیابان تا طعمه موران شود"، ترسیم میکند. در پرده دوم و سوم به هملت و مکبث، اشکال دیگری از قدرت، جاهطلبی و خشونت حاکمان اشاره میشود تا به میانه اجرا و قطع نمایش و ابراز نگرانی بازیگران از عدم حضور بازیگر زن و جایگزینی او توسط یکی از تماشاگران، این وضعیت را مشابهسازی کند که در غیاب آنتیگونه، دادخواهی و حضور او در دیگران متکثر میشود. بدنهایی بهم مرتبط که نافرمانی در برابر خشونت و قانون یک فرد در رأس را ادامه میدهند.
بهره از هوش مصنوعی تداعی وضعیتی بیطرفانه در موقعیتهایی ست که تفسیرهای گوناگونی دارد. هوش مصنوعی به عنوان دستیاری معاصر که بر حسب دادهها و اطلاعات، اظهار نظر می کند، بخشی از اجرا را میسازد که در عین ایجاد موقعیتی کمیک، مفهوم ماشینی و رباتیک و بدون جنسیتِ خود را در امری انسانی و تراژیک نیز، منتقل کند.
در پایان، اجرا به نقطهای میرسد که محصول خود را در پروسهی ابتدا تا انتهایی، بچیند و آنرا با تماشاگر سهیم شود، هر چند این محصول، درد و رنج باشد. وقتی پدرام زمانی، بازیگر کرئون، مسلط و اثرگذار، از تاثیر غیاب و عدم حضور زن/ آنتیگونه و ناامید از هیچ جایگزینی برای او، چنان میگرید و بهم میپیچد که خود تراژیکترین اجرا و تئاتر روی صحنه میشود. اضطراب، اندوه و استیصالی که تجربهی جمعی مشترکیست.
آنتیگونه نمایشیست آئینی و آئینهی جامعه، که هویت و مفاهیم خود را از آن وام گرفته و روح زمانهاش را فریاد میزند و با وجود تمام محدودیتها، بخشی از رویدادی میشود که سهم و نقش تئاتر است.
نیلوفرثانی
پ.ن: در مطلب روزنامه به اشتباه سالن اجرا، سایه تئاترشهر عنوان شده. که اجرا در سالن عمارت نوفل لوشاتو ، اصلاح می شود.