نمایش سیم سوم
جزئی از کلیتِ ماجرایی تاریخی
چند قدم دور تر از نگاه تاریخی غالب بر جامعه که از روزنه ای متفاوت ، به جان روحمان خوراک داد
سلیقه ی عوام کلیشه است و اگر کلیشه جز برای تفنن باشد به مرور سلیقه ی جامعه را هرز می برد و سیم سوم بر خلاف امواج شنا کردن را به امید رجعت به سرچشمه به جان خرید .
کلیشه نبود و سخت می شود در قالبی غیر از کلیشه تایید از عوام گرفت و حدس میزنم که هم زمان حوصله ی عده ای را سر برده و عده ای دیگر را غرقِ در ژرفای بازیِ هنری و تاریخِ آشکار و نهانِ درآمیخته با داستان کرده است .
علی حافظی کارگردانیِ قابلی از خود نشان داد ؛ نمایشنامه سخت بود و پر از جملاتِ ادبیِ ناب که کار را برای بازیگران دشوار می کرد اما گویی به خوبی از پس فهم و حفظ کلمات بر آمده بودند ؛ این از حس عمیقی که در بیان و صدای بازیگران جریان داشت ؛ قابل
... دیدن ادامه ››
درک بود .
نور پردازی و آهنگ متناسب با فضای نمایش و پایان و شروع پرده ها غافلگیرانه بود که به هیجان کار می افزود .
علی یوسف زاده گنجی صدایی رسا و بیانی شیوا داشت ؛ اکت هایش تا حد زیادی طبیعی بود و در چند صحنه کاملا مشخص بود که با جان و دلش بازی می کند و خودش کاملا را در نقشش حل کرده است ؛ فریاد های برآورده از دل سکوتش را بسیار دوست داشتم همینطور بغض ها و آه کشیدن هایش را و میشد اشک های پنهان و هق هق های آرامش خوب تر از خوب باشد .
نیما کارگر شوبی ؛ صلابتی که از لطفی در کتب تاریخ ، شاید به عمد کمرنگ شده بود را پر رنگ کرده بود ؛ چنان دیگر آکتور ها ایشان هم زور بیان و صدایش به اندک کم و کاستی های بدن چربید ؛ خشم فروخفته و برافروخته اش در پرده های مختلف به جانمان نشست .
احمد نعمت پور ؛ نقشی مبهم داشت که خوب در به تصویر کشیدن این ابهام از خود مهارت نشان داد و مخاطب را در فکر و خیالِ تحلیلِ ابراهیم خان فرو برد . بازی با چشم ها و عضلات صورتش مانند دیگر آکتور ها ، قوی بود ؛ صدایی رها و کمتر از صدای رها بدنی رها داشت .
هانیه باقری نقش پر رنگی نداشت ؛ از ارکان اصلی قصه هم نبود ؛ حتی با حذف این نقش تغییر چندانی به ساختار قصه وارد نمی شد ؛ اما بازی همین نقش کمرنگ را تا جایی که می شد رنگ بگیرد ؛ پر رنگ کرده بود ؛ با حس درست و بیان و زبان بدن مناسب .
در مجموع قصه ی گنگی را نقل کردند و ما را به از سر ناچار به دست ذهنِ لقمه ی آماده خورِ خودمان در قضاوتِ راجع به تاریخ فرو بردند و چه خوب از پس این امر بر آمدند .
گریم و طراحی لباس قابل توجه بود .
به نظرم می شد با درج توصیفات و تصویر سازی های بیشتری در متن نمایش ، ارتباط مخاطب با اجرا را به طور کامل وصل نگه داشت و میشد که بیشتر از این مخاطب از میان کلمات بیان شده تصاویر تاریخ را بر پرده ی ذهنش به وضوح نقش بسته ببیند .
خدا وقت به تمام اعضای تیم
خرسندم از دیدن این نمایش
امیدوارم به زودی جهشی عظیم در قدرت نمایشی این تیم ببینم که پا از شهرستان فرا تر گذاشته و شانه به شانه ی نمایش های قدر روز تئاتر کشور حرکت کنند .
دوستدار شما
علیرضا اسماعیل نژاد گنجی