چند کلامی در باب همت بلند جنابعالی
یه بار نوشتم و کامنت رو قرار دادم ولی نیومد دوباره
خلاصه تر کامنتم رو قرار میدم
برای من همت بلند جنابعالی تلاشی جسورانه ایست از جنس اجراهای تاتر دانشگاهی،
اجرایی که سعی در ساخت جهانی هولناک داره و کارگردان اثر موفق میشه تا حد خوبی این جهان اگزوتیک رو برای ما بسازه ،جهانی که در یک وضعیت ملال آور به سراغ اکنونیت ما میاد و این وضعیت عبث نما ملال هروزه رو به ما یاداوری میکنه ،ملالی در روزمرگری ،و روز،مرگی ما
و در آخر
... دیدن ادامه ››
باید گفت
آنچه هست، تجربهای است از تعلیق، تعلیقی میان زبان و سکوت، رؤیا و فراموشی، میل و بیتفاوتی. زن و مردی در فضایی بینسبت با جهان، محبوساند. نه تنها محبوس در مکان، که در ساحت زمانزدودهی ذهن. هر چه میگویند، پژواکیست از پیشپنداشتههای خسته، چرخشی بیانتها در دالهایی بیمدلول.
در این فرم عبثنما، کارگردان با جسارت از پیرنگ گریخته و بهجای منطق روایی، بر همنشینی وضعیتها تکیه کرده است. صحنه نه مکان وقوع رخداد، که تجسم ذهنیتی است مسخشده از آرزومندی و ناکامی. زن و مرد، به مثابه سوژههایی نیمهمتروک، با زبان همانقدر بیگانهاند که با یکدیگر. گفتوگوهایشان بیش از آنکه حامل معنا باشد، یادآور تلاش بیثمر برای زنده نگه داشتن بقایای «امر انسانی» است؛ انسان به عنوان فاعل شوقمند، در این خانه، صرفاً پژواکی از میلهای شکستخورده است.
رویاها در این اجرا نه تجلی میل، که تکرار کابوساند؛ کابوس خالی بودن از اراده، و زیستن در حفرهای بیمرز از انفعال. شخصیتها نه به دنبال تحقق رویا، که به دنبال حفظ وهم آناند؛ زیرا تنها در بازگوییِ بیپایان این رویاهای دفنشده، احساس زیستن میکنند. بازیگران بهدقت مرز میان بازی و وجود را محو کردهاند؛ آنها چیزی را اجرا نمیکنند، بلکه خود بدل به وضعیتِ عبث میشوند: همان بیهودگی مجسم.و چقدر هردو درخشانن در فهم مسئله ...
خوشحالم که همت بلند جنابعالی رو دیدم
اگر تاترو فقط به مثابه سرگرمی نگاه نمیکنید شاید بتونید این اجرا رو هم در اولویت قرار بدید