ما دو نفر بودیم، یکی مون تجربه ی خوابگاه داشت و یکی مون نه،
هر دو مان موافق بودیم که داستان منطقی نیست ! چرا باید همچین اتفاقی مورد بحث باشه؟ اما اونیکه تجربه ی خوابگاه داشت این غیر منطقیت را زندگی کرده بود، می دانست وقتی چند تا جوان از شهر های مختلف یکجا دور از اجتماع با هم جمع می شوند گاهی ممکن است چه، تصمیمات عجیب و غریبی بگیرند ولی اون یکی که تجربه خوابگاهی نداشت، اعتقاد داشت داستان خوب نبوده و این را برای مخاطب جا ننداخته.
ولی من ایده ای ندارم چطور می توان این فضا را بهتر از این منتقل کرد؟

نکته ی دیگر همان دیوار خوابگاه بود که فکر می کنم شاید نبود بهتر بود،

در هر حال ممنون از بازی های روان و طبیعی
من لذت بردم و رفتم به دوران خوابگاه