در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دانیال سمیعی درباره نمایش این زندگی مال کیه؟: سفری از ناامیدی تا ادراکِ عدم اصالت مقدمه: مواجهه‌ای دوباره و تجربه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:55:42
سفری از ناامیدی تا ادراکِ عدم اصالت

مقدمه: مواجهه‌ای دوباره و تجربه‌ای دگرزیسته‌شده
تقدیر یا شاید سهل‌انگاری در خرید بلیت، من را به تجربه‌ای دوباره برد که گمان می‌کردم تمام شده است. نمایش «این زندگی مال کیه؟»، نوشته برایان کلارک، ترجمه احمد کسایی‌پور و کارگردانی درسا آقائی برای من چنین بود. بار اول در بهمن ۱۴۰۳ در خانه هنر دیوار، تجربه‌ای نه چندان جذاب داشتم. اجرا به دلیل مسائل شخصی تیم و عدم تمرکز گروه اجرایی، برای حقیر، خام به نظر می‌رسید. با این حال، نوآوری‌های طراحی صحنه و ریتم روایت قابل توجه بود، هرچند به نظرم بلوغ کافی در اجرا مشاهده نمی‌شد.

مواجهه دوم دیشب، در اردیبهشت ۱۴۰۴ در عمارت هما، تجربه‌ای متفاوت و لذت‌بخش بود. اثر به وضوح پخته‌تر و جذاب‌تر شده بود، و این تحول چشمگیر و استقبال کارگردان محترم از نقد در پایان اجرا، مرا به نوشتن درباره این اثر واداشت.

خلاصه داستان و درون‌مایه‌های اصلی
نمایش داستان کِن هریسون، مجسمه‌ساز ... دیدن ادامه ›› جوانی است که به دلیل یک تصادف رانندگی فلج می‌شود. او که به دلیل بدن ناتوانش و فقدان امید به بهبودی زندگی‌اش را بی‌ارزش می‌بیند، تصمیم می‌گیرد به زندگی خود پایان دهد. این تصمیم او را در تقابل با کادر درمان، نظام حقوقی و هنجارهای اجتماعی قرار می‌دهد. در این نمایش، مسائلی چون حق حیات، اتانازی، کرامت انسانی و مسئولیت جامعه در قبال فرد به چالش کشیده می‌شود. کِن با هوش و طنز تلخش استدلال می‌کند که زندگی صرفاً به معنای زنده بودن نیست، بلکه حق انتخاب و آزادی جوهر انسان بودن است.

تحلیل اجرا: از خامی تا بلوغ
مقایسه دو اجرا، یکی در بهمن ۱۴۰۳ و دیگری در اردیبهشت ۱۴۰۴، تحول و بلوغ گروه اجرایی را نشان می‌دهد. اولین اجرا علی‌رغم پتانسیل متن و طراحی صحنه، از عدم تمرکز رنج می‌برد و بازی‌ها سطحی و هم‌گون نبودند. اما در اجرای دوم، بازی شاهین زارع در نقش کِن هریسون بسیار پخته‌تر و تاثیرگذارتر بود. سایر بازیگران نیز به هماهنگی بهتری رسیدند. در این اجرا، کارگردانی موفق‌تر عمل کرده بود و میزانسن‌ها از منطق و پویایی بیشتری برخوردار بودند. طراحی صحنه مینیمال و نورپردازی در خدمت فضاسازی و برجسته‌سازی لحظات کلیدی بود. در این اجرا، گروه اجرایی موفق شد مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی متن را به شکلی تأثیرگذارتر به نمایش بگذارد. مخصوصا توجه به وجود حسن‌نیت در همه طرف‌های درگیر در داستان.

جدال فلسفی و اخلاقی: حق انتخاب مرگ در برابر تقدس حیات
هسته اصلی نمایشنامه، جدال بر سر حق تعیین سرنوشت و مفهوم "مرگ با کرامت" است. کِن هریسون با وجود سلامت قوای ذهنی، زندگی خود را فاقد کیفیت و کرامت می‌داند و خواهان مرگ است. این خواست او اصول اخلاقی و حقوقی را به چالش می‌کشد:
اصل خودمختاری (Autonomy): این اصل بر حق افراد برای تصمیم‌گیری درباره زندگی خود تأکید دارد. کِن به عنوان فردی عاقل استدلال می‌کند که این حق شامل تصمیم‌گیری برای پایان دادن به زندگی نیز می‌شود.
اصل تقدس حیات (Sanctity of Life): در مقابل، نظام پزشکی و حقوقی بر تقدس حیات تأکید دارند و معتقدند که پزشک باید حیات فرد را به هر قیمتی حفظ کند.
نقش جامعه و قانون: نمایشنامه این پرسش را مطرح می‌کند که جامعه تا چه حد مجاز به دخالت در تصمیمات شخصی است. کِن در دادگاه تلاش می‌کند حق انتخاب خود را به رسمیت بشناساند.


دیالکتیک اگزیستانسیالیستی-دین‌باور و نظریه بازی زبانی ویتگنشتاین
این جدال را می‌توان از منظر دیالکتیک اگزیستانسیالیستی این‌گونه تحلیل کردکه: اگزیستانسیالیسم بر آزادی انتخاب تأکید دارد و انسان مسئول انتخاب‌های خویش است. کِن هریسون در تلاش است تا با انتخاب مرگ بر وضعیت خود فائق آید و معنای زندگی را خود تعیین کند. در مقابل، اگزیستانسیالیسم دین‌باور ممکن است رنج را بخشی از مسیر ایمان و تعالی بداند، همانطور که در پستی پیش‌از این در صفحه اینستاگرامم(danialsamiei) مطرح کردم. همچنین، نظریه "بازی‌های زبانی" ویتگنشتاین به ما می‌گوید که معنی زبان در کاربرد آن مشخص می‌شود و جدال میان کِن و دیگر شخصیت‌ها به دلیل برخورد این "بازی‌های زبانی" مختلف است.

چالش اصالت فردی هایدگری و جبر اجتماعی
مسئله اصالت فردی در برابر جبر اجتماعی یکی از چالش‌های بزرگ نمایشنامه است. هایدگر میان وجود اصیل و غیراصیل تمایز قائل می‌شود. کِن هریسون تلاش می‌کند تا "اصالت" فردی خود را در انتخاب مرگ حفظ کند، اما این سوال مطرح می‌شود که آیا اساساً می‌توان مدعی اصالت فردی در دنیای اجتماعی و زیستی که محدودیت‌های زیادی دارد، بود؟ به نظر می‌رسد که حقوق فردی در نهایت برساخته‌ای اجتماعی است که ریشه در جامعه دارد.

هانری لوفور، تولید اجتماعی فضا و بی‌قوارگی نهادی
مفهوم "تولید اجتماعی فضا" از هانری لوفور می‌تواند برای تحلیل وضعیت کِن مفید باشد. فضاهای زیسته و تصورشده در بیمارستان در تضاد با یکدیگر قرار دارند. فضای زیسته کِن که پر از رنج و استیصال است با فضای تصورشده‌ بیمارستان که بر حفظ حیات تأکید دارد، در تضاد است. این تضاد بین فضاها می‌تواند به پدیده‌ای منجر شود که پیش‌تر در تحلیل‌های اجتماعی از آن با عنوان "بی‌قوارگی نهادی" یاد کرده‌ام.

نتیجه‌گیری: زیستن، فرصتی برای ادراک عدم اصالت
نمایش «این زندگی مال کیه؟» در مواجهه دوم خود با حقیر توانست به اثری تأمل‌برانگیز تر برایم تبدیل شود که فراتر از مسئله اتانازی، به لایه‌های عمیق‌تری از وجود انسان، معنای زندگی، آزادی، مسئولیت و رابطه فرد با جامعه پرداخته است. پارادوکس اصلی این است که همان زیستن، فرصتی است برای درک عدم اصالت.
شاهین زارع، محمد فروزنده و آرش یوسف زاده(هالین) این را خواندند
سپیده حکیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید