من دو بار اومدم این تئاتر، اما اگه صد بار هم می اومدم، باز هم کافی نبود. از همون لحظه ای که لولوخان اومد روی صحنه و شروع کرد به حرف زدن، انگار تمام خاطرات شیرین کودکیم از جلوی چشمام رد شد. دیگه بیست ساله نبودم. دوباره برگشتم به همون دختر بچه هشت ساله ای که می نشست جلوی تلویزیون و با ذوق هتل ترانسیلوانیا رو نگاه میکرد. این تئاتر انقدر پر از حس و خاطره بود که دلم می خواست هیچ وقت تموم نشه. بینهایت ممنونم از آقای گلستانه، بازیگران و تمام عوامل که باعث شدید چنین خاطره نابی برای همیشه توی ذهنم حک بشه، و ممنونم از لولوخان عزیزم، آقای اتقیایی، که نه فقط کودکیم رو ساخت، بلکه دوباره اون رو بهم برگردوند. بی نظیر بودید، و من هرگز این لحظه ها رو فراموش نمی کنم. مخصوصاً امشب، آخرین اجرا، که با تمام خستگی، باز هم سنگ تموم گذاشتید. بی صبرانه منتظرم تا روزی هتل ترانسیلوانیا ۲ ساخته بشه. مطمئن باشید نفر اولی که بلیط میخره، منم. ❤️