در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهتاب عسگری درباره نمایش عالیجناب ام یک: من با تفنگی زاده شدم که نامش حرفی‌ست از الفبای مرگ. M یک، نه فقط فل
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:37:04
من با تفنگی زاده شدم که نامش حرفی‌ست از الفبای مرگ.
M یک، نه فقط فلز و ماشه، که حافظه‌ی زخمی‌ست از تاریخی که حقیقت را با گلوله می‌نویسد.

در جهانی که عشق، پیش از آن‌که شکوفا شود، به خون بدل می‌شود،
آیا اخلاق هنوز معنا دارد؟
یا تنها نقابی‌ست بر چهره‌ی ترس، تا گناه را در سکوت بپوشاند؟

مادری که حقیقت را دفن می‌کند،
برادری که بی‌دانش می‌کشد،
و فرزندی که در آینه‌ی دروغ، چهره‌ی پدر را گم می‌کند،
همه قربانی‌اند، اما ... دیدن ادامه ›› قربانی چه؟

آیا گناه، اگر ندانسته باشد، گناه نیست؟
یا حقیقت، اگر پنهان شود، بی‌اثر می‌شود؟

من از نسلی‌ام که عشق را با خون اشتباه گرفت،
و حقیقت را با ایدئولوژی.
ما به سازمان‌ها پناه بردیم، چون خانه‌هایمان ویران بود.
ما به خشونت ایمان آوردیم، چون اخلاق را در گورستان‌ها دفن کرده بودند.

اما آیا می‌توان از دل گناه، رستگاری زایید؟
آیا می‌توان از دل دروغ، حقیقت را بیرون کشید؟

برادری که نمی‌دانست قاتل است،
فرزندی که نمی‌دانست عاشق خواهر خویش است،
و دختری که نمی‌دانست پدرش قربانی عشق بوده—
همه در تاریکی راه رفتند،
اما تاریکی، تنها نبود؛
سکوت هم بود، و سکوت، همدست تاریکی‌ست.

ما وارثان سکوتیم.
وارثان تفنگ‌هایی که پیش از ما شلیک شدند.
وارثان عشق‌هایی که پیش از آن‌که گفته شوند، ممنوع شدند.

و اکنون، در لحظه‌ی آخر،
نه برای بخشش،
نه برای قضاوت،
بلکه برای پرسش ایستاده‌ام:

اگر حقیقت را نگوییم،
آیا هنوز انسانیم؟
اگر عشق را پنهان کنیم،
آیا هنوز زنده‌ایم؟

و اگر اخلاق را قربانی کنیم،
برای هیچ،
آیا تاریخ ما چیزی جز تکرار مرگ خواهد بود؟