هشدار: امکان افشای جزئیات
ضمن خسته نباشید به عوامل سازنده به خصوص بازیگران گرامی که انرژی زیادی را برای اجرا این نمایش گذاشتند. چند خطی دربارهی
... دیدن ادامه ››
من، او آن:
۱. نقطهی آغاز نمایش را دوست داشتم زیرا به فهم ادامه داستان کمک میکرد و مانع از گنگی و گیجی مخاطب میشد.
۲. مشکل اصلی زمانی بود که میخواست زندگی شمیم و شیدا روایت شود به این دلیل که چون پرداخت ابتدایی از شخصیت آنها شکل نگرفته بود، بهتر بود شروعش درست بلافاصله بعد از ملاقات بابک با شمیم و ملاقات بابک با شیدا باشد به صورتی که بابک اسم آنها را میپرسید و ادامه ماجرا. زمانی که بلافاصله بعد از تصادف بابک و شمیم داستان زندگی شیدا روایت شد گمان من بر این رفت که بابک و شمیم مردهاند و شیدا فرزند آنهاست که دارد زندگیاش روایت میشود. درست تر بود داستان تا بعد از مرگ فرزندشان و زمان ملاقات بابک و شیدا ادامه پیدا میکرد و بعد خلاصهی زندگی او روایت میشد.
۳. مسئلهی بعدی آشفتگی در فرم بود زیرا در برخی لحظات ناگهان از یک روایت رئالیستی به فکاهی و فانتزی تغییر فاز میداد.
۴. داستانِ نمایش به خوبی به مخاطب منتقل شد اما به شخصه پیام خاصی را دریافت نکردم. گمان میکنم یا اصلا پیامی در کار نبوده یا تنها تمرکز کارگردان بر فرم بوده است.
۵. از نکات مثبت این نمایش تسلط خوب بازیگران بر متن، تغییر لحن، انتقال احساسات و نورپردازی مناسب بود.
۶. اما نقطهی ضعف اصلی و پاشنه آشیل آن پایانبندیاش بود به دو دلیل: اول اینکه نباید حقیقت ماجرا و پشت پردهی داستان مستقیما به مخاطب گفته شود بلکه باید با بازی رواندرمانگر و بابک به مخاطب فهمانده میشد و دوم این که آنقدر پایانش غیر قابل قبول بود که بعد از آن تماشاچیان همچنان منتظر ادامه نمایش تا رسیدن به نقطهی مطلوب بودند.
۷. تغییر گامیست به سوی پیشرفت و تکامل؛ امید است با بهرهگیری از نظرات منتقدان، شاهد یک اثر فاخر و بینقص باشیم.
پایان