به گمان من، شاهین زراعتی در قامت نویسنده همیشه با رئالیسمِ عمیقشده و تنیده در ذهنش از دیگران تمایز پیدا میکند. هرچند به سمت و سوهای انتزاعی و سورئال هم میل پیدا کند و صبحت از «کلاهزردها» به میان آید؛ شاکلۀ روایی «ساکنان سرزمین دور» از روابط علت و معلولی انسانی و اخلاقیاش شکل میگیرد، «جغرافیا» در نمایشنامه نقش مهمی دارد و این اثر در مکانی جز «ایران» (و فرامتن اجتماعی این جغرافیا) نوشته نمیشد، و به گمانم این نکتهای مهم و تکهپازلی جدا مانده از تئاتر مدرن امروز است. متن تأویلپذیر است و در صورت خواندنش روی کاغذ هم درِ خوانشهای جدید را به روی مخاطب باز میکند. طراحی صحنه و میزانسن، دکور، لباس و گریم به خوبی نقش دارند و موسیقی علی ارشاد پس از دیالوگ «راستی گوشتها رسیدن» برای من در نهایت تاثیرگذاری بود. تمام بازیها خوش نشسته بودند و شاهین زراعتی در قامت بازیگر جایگزین، از اولین اُوراکت اجراییاش تا پایان، درخشید (هرچند که حدوداً یک ربعی طول کشید تا او را کاملاً در نقشآفرینی ناگهانیاش باور کنم).
منتظر کارهای جدید گروه هنری پارازن هستم.